#کتابی_شویم
#عمو_قاسم
#سرباز
در مهدیه ی لشکر ثارالله کرمان جلسه بود. پاسدار ها، جلو و سرباز ها هم پشت سرشان نشسته بودند. جلسه خیلی مهم بود و سخنران هم از تهران دعوت شده بود. وسط سخنرانی یکی از سرباز ها پاهایش را با بی ادبی دراز کرد. یک سره هم با سرباز کناردستی اش صحبت می کرد. او با دراز کشیدن و حرف زدنش حواس خیلی ها را پرت کرد. چند نفر با اشاره چشم به او تذکر دادند که درست بنشیند و حرف نزند، اما او ساکت نشد.
مراسم تمام شد، سردار صدایش کرد. با مهربانی گفت:《برادرم، عزیزم، مودب ننشستی و نظم را رعایت نکردی. جلسه رسمی بود و ما از تهران سخنران دعوت کرده بودیم. طبق قانون من باید شما را تنبیه کنم، اما اگر شما سوره های جزء ۳۰ قرآن را حفظ کنی تنبیهت نمیکنم.》
•┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈•
➕ پشتیبانی:
🆔 @bashgah_ketabkhani
🕌 مسجد امیرالمؤمنین(علیهالسلام)
📚 باشگاه کتابخوانی
╭┅───────┅╮
🌐@ketabei1400
╰┅───────┅╯
ا❁﷽❁ا
🔰#شهدا_را_یاد_کنیم، حتی با ذکر یک صلوات.
🌹شهید مهدی زین الدین:
هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛ آنها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد میکنند!
📖پس از اینکه طلبه مدرسه علمیه حقانی شد، #آیت_الله_بهاء_الدینی(ره) را پیدا کرد. سخت شیفتهاش شد. بر این باور بود که: «اینها فخر دین هستند، وجودشان پر از فیض است و سرچشمههای درک حضرت حق هستند. باید زانو زد و از محضرشان عرفان نظری و عملی را آموخت.» #جلال آن درسی را که باید یاد میگرفت، خوب از بر کرد. نشان به آن نشانی که وقتی در جلسهای،#آیت_الله_بهاء_الدینی(ره) بین آنها حاضر شد بیمقدمه گفت: «در بین شما، یکی از #سربازان_امام_زمان(عج) حضور دارد و بهزودی از بین شما خواهد رفت.»
#جلال که #شهید شد، عکسش را خدمت ایشان بردند. بیاختیار شروع به #گریه کرد. جوری که اشکها روی عکس شاگردش میافتاد. همان جا دست کشید روی عکس و گفت: «#امام_زمان(عج) از من یک #سرباز میخواستند، من هم آقای افشار را معرفی کردم. اشک من اشک شوق است...»
شهید حجت الاسلام #جلال_افشار
📙 #سربندهای_یامهدی
🖋 #کوثر_شریف_نسب
•┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈•
➕ پشتیبانی:
🆔 @bashgah_ketabkhani
🕌 مسجد امیرالمؤمنین(علیهالسلام)
📚 باشگاه کتابخوانی
╭┅──────────────────┅╮
🌐 https://eitaa.com/ketabei1400
╰┅──────────────────┅╯