📖برشی از روزگار طیبه
🙍🏻♂️پسر دستش را دراز کرده بود طرف مادر و مدام صدایش میزد: "مامان طیبه! مامان طیبه!"
😤مأمور پرقدرت طیبه را بلند کرد و کوبید به سینه دیوار. چادر را از سرش کشید و انداخت زیر پا...
✨اما طیبه مقاوم ایستاده بود و با صلابت گفت: "من را بکش، اما حجابم را برندار!"
📚کتاب این هفته: #روزگار_طیبه
📝 نویسنده: مریم فهیمی
✨برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
https://ketabejamkaran.ir/131523
📚#کتاب_هفته
📙#روزگار_طیبه
📝#برش_کتاب
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
📖برشی از ابراهیم در سرزمین ممنوعه
🍃آرامآرام بهطرف حاجابراهیم جنابان قدم برداشت. زمان روی تکرار بود. ظهر، گرما و دوباره ظهر. انگار هرگز زمان دیگری نبوده است.
🥀به هر چهرهای نگاه میکرد چون گلی که از بیآبی پژمرده باشد طراوتش را از دست داده بود.
🙍♂️ابراهیم با فاصله کمی از سید ابراهیم جنابان نشست. به او خیره شد. حاجابراهیم که تشنگی کلافهاش کرده بود همینطور که شکمش را به شنهای کف شیار چسبانده بود به لبهای تشنه همرزمانش چشم دوخته بود.
🙍♂️ابراهیم رد بخیههای زیادی را روی شکم تا سینه سید جنابان دید. با نگرانی جلوتر رفت. نمیتوانست بفهمد تشنگی مجبورش کرده شکمش را به شنها بچسباند یا سوزش جای بخیهها...
📙 کتاب این هفته: #ابراهیم_در_سرزمین_ممنوعه
📝 نویسنده: لیلا مدرس پور
✨برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
https://ketabejamkaran.ir/138010
📚#کتاب_هفته
📝#برش_کتاب
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran