eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.8هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
2.5هزار ویدیو
128 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
📙 🖋 🔸 این به محرم سال 1330 قمری باز می گردد و در دوره ای روایت می شود که روس ها برای مقابله با مشهد را به اشغال خود درآورده اند و آشفتگی ناشی از حضور آن ها و فرار شاه مملکت شهر را به ناآرامی مبتلا ساخته است. در این میان شمس الدین طوسی که از مشروطه خواهان مصمم است ناپدید شده و دخترش در پی یافتن او راهی ارگ حکومتی می شود اما... 🍉برشی از کتاب: ….دو تا از نگهبان‌ها تفنگ‌هایشان را به کنار گاری تکیه دادند و برای خالی کردن گاری اول جلو رفتند. سر یکی از جسدها را گرفتند ولی ناله‌ای که از حلقومش بیرون آمد باعث شد نگهبان با ترس خودش را عقب بکشد. وقتی که کتف‌های مرد را رها کرد سر مرد با شدت خورد روی زمین و صدای شکستن جمجمه‌اش بلند شد. نگهبان دیگر که پاهای مرد را گرفته بود با پوزخند گفت: « نترس حالا دیگه راس راسی مُرد. جمش کن بریم.» آشنایی بیشتر و تهیه کتاب : 🔗http://ketabejamkaran.ir/75675 📕📕📕📕📕 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
3.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در برنامه نبض فرهنگ و هنر گوینده: اکرم اویسی 📙 🖋 تهیه کتاب : 🔗http://ketabejamkaran.ir/75675 📕📕📕📕📕 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
📖چطور می‌توانستند این بلا را سر امام رضایش بیاورند؟ با دست به سروصورتش کوفت و پشت سر هم امام زمان را صدا زد. دلش که آرام نگرفت، مشتش را گره کرد و کوبید روی سینه‌اش. اشکش جوشید و با بغضی که داشت خفه‌اش می‌کرد، روی زبانش جاری شد: «صلی الله علی الباکین علی الحسین» و هی تکرارش کرد. از روی صندلی پایین آمد و سُر خورد گوشه دیوار و سرش را روی زانوهایش گذاشت. گریه کرد برای غریبی امامی که خودش باید از حریمش حفاظت می‌کرد. مظلومی و غربتش را با چشم خود دیده بود و باید می‌رفت جار می‌زد که توپ‌های روسی هم نتوانستند هیبت امام را در هم بشکنند. 📙 🖋 🗓10ربیع‌الثانی: وفات حضرت معصومه، تخریب گنبد حرم به دست سربازان روس آشنایی بیشتر و تهیه کتاب : 🔗http://ketabejamkaran.ir/75675 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا 📖رسیده بودند جلوی پنجره فولاد و میخائیل به‌سمت آن می‌رفت، ادامه داد:«و دیگه اینکه من عاشق این شهرم...عاشق مسیح این شهر. جیران هم کنار او ایستاد. روبنده‌اش را بالا داد، مانند او انگشتانش را میان حلقه‌ها پیچاند و صدای میخائیل را شنید. -عاشق زنان این شهر...مادرم یه زن ایرانی بود. با همون چشم‌هایی که یک جفت از اون تو صورت تو هم هست... دورترین خاطره‌م مال چهارپنج سالگیه. زمانی که مادر روزها تو یه نانوایی کار می‌کرد و شب‌ها رو هم همون‌جا می‌خوابیدیم. از همون موقع با خاطراتش من رو عاشق ایران کرد. اون همیشه از مسیح ایران می‌گفت که گنبد و بارگاهی داره دیدنی. -مسیح؟ -بله مسیح. -چرا؟ -مگه امام تو کور رو شفا نمی‌ده؟ مگه ضامن آهوی مادر نیست؟ مسیح من هم مرده رو زنده می‌کنه. مسیح حال من رو خوب می‌کنه. همون‌طور که امام تو حالت رو خوب می‌کنه. 📘 🖋 👨‍👩‍👧‍👦مخاطب: 🛒http://ketabejamkaran.ir/75675 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا 🗓10 فروردین؛ تخریب گنبد حرم امام رضا توسط سربازان روس 📘 🖋 🛒http://ketabejamkaran.ir/75675 📗📗📗📗📗 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkara
ا❁﷽❁ا با دست به سروصورتش کوفت و پشت سر هم امام زمان را صدا زد. دلش که آرام نگرفت، مشتش را گره کرد و کوبید روی سینه اش. اشکش جوشید و با بغضی که داشت خفه اش می کرد، روی زبانش جاری شد: «صلی الله علی الباکین علی الحسین » و هی تکرارش کرد. از روی صندلی پایین آمد و سُر خورد گوشه دیوار و سرش را روی زانوهایش گذاشت. گریه کرد برای غریبی امامی که خودش باید از حریمش حفاظت می کرد. مظلومی و غربتش را با چشم خود دیده بود و باید می رفت جار می زد که توپ های روسی هم نتوانستند هیبت امام را در هم بشکنند. دلش می خواست خودش خرخره اش را بجود. او را، طالب الحق را، یوسف خان هراتی را، روس های بی پدر را، اصالًا هر کسی که امام و حرمش را بازیچه قرار داده بود. 📙 🖋 🛒https://ketabejamkaran.ir/75675 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
هدایت شده از کتاب جمکران 📚
ا❁﷽❁ا 📖رسیده بودند جلوی پنجره فولاد و میخائیل به‌سمت آن می‌رفت، ادامه داد:«و دیگه اینکه من عاشق این شهرم...عاشق مسیح این شهر. جیران هم کنار او ایستاد. روبنده‌اش را بالا داد، مانند او انگشتانش را میان حلقه‌ها پیچاند و صدای میخائیل را شنید. -عاشق زنان این شهر...مادرم یه زن ایرانی بود. با همون چشم‌هایی که یک جفت از اون تو صورت تو هم هست... دورترین خاطره‌م مال چهارپنج سالگیه. زمانی که مادر روزها تو یه نانوایی کار می‌کرد و شب‌ها رو هم همون‌جا می‌خوابیدیم. از همون موقع با خاطراتش من رو عاشق ایران کرد. اون همیشه از مسیح ایران می‌گفت که گنبد و بارگاهی داره دیدنی. -مسیح؟ -بله مسیح. -چرا؟ -مگه امام تو کور رو شفا نمی‌ده؟ مگه ضامن آهوی مادر نیست؟ مسیح من هم مرده رو زنده می‌کنه. مسیح حال من رو خوب می‌کنه. همون‌طور که امام تو حالت رو خوب می‌کنه. 📘 🖋 👨‍👩‍👧‍👦مخاطب: 🛒http://ketabejamkaran.ir/75675 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran