eitaa logo
در هر حال کتــاب💕
81 دنبال‌کننده
533 عکس
44 ویدیو
16 فایل
❀|یا ناصرنا یا حافظنا|❀ #در_هر_حال_کتاب 📚 کسے کہ با #کتاب آرامش یابد، هیچ آرامشے را از دست نداده است..🍃 🔵ثبت سفارش: @sefaresh_ketabekhoobam
مشاهده در ایتا
دانلود
در هر حال کتــاب💕
📚 #معرفی_کتاب کیمیاگر، داستانی است واقعی از جوانی که به دنبال کیمیا از این شهر به آن شهر می رود و د
📌 (1) یونس تا سرش به بالش رسید، خوابش برد. حتی فرصت نکرد لحظه ای در آرامش این اتاق، به راهی که آمده بود فکر کند. دوست داشت معمای دختر پشت پرده را زودتر حل کند تا از این فکری که گریبان گیرش شده رها شود، اما خیلی زود خوابش برد. وقت بیدار شدن، هنوز چشم هایش کامل باز نشده بود که فکرش رفت سمت حرف های دختر. حسی بیگانه با او همراه شده بود. نه او را دیده بود و نه حتی میدانست نسبتش با پیرمرد چیست. همین اندازه میتوانست بفهمد که همسرش نیست. بعد با خودش گفت: پس اگر همسر جابر نیست، چرا او را آقا خطاب کرد... ➖➖➖➖➖ 📌 (2) همهمه در تالار پیچید. گویی کسی انتظار نداشت طرف مناظره زن باشد، آن هم کنیز. یحیی دست بالا آورد تا همهمه فرو بنشیند. سپس چشم گرداند تا نورا را پیدا کند. نورا در میان جمعیت و در محاصره دو کنیز ایستاده بود. یحیی به نورا اشاره کرد که نزدیک بیاید و در مقابل دانشمندان بنشیند... 〰〰〰〰 📚 @ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
📚 #معرفی_کتاب این کتاب، کتابی است که پس از چاپ، مورد هجمه ی رژیم صهیونیستی در فضای مجازی قرار گرفت.
📌 یهود مهاجر و منتظر احمد(ص) پس از ظهور آن حضرت نه تنها در ایمان بر مشرکان پیشی نگرفت، بلکه به علل نفسانی و ویژگی‌های روحی خود در برابر آن گرامی ایستاد. گزارش قرآن از انتظار یهودیان مدینه پیش از ظهور و حتی تولد پیامبر و امیدهای خفته در این انتظار این ادعا را تایید می‌کند. اما گویی انتظار و ناسازگاری پس از به سر آمدن انتظار و ظهور آن که منتظرش بوده اند، قصه ی تکراری تاریخ است. این خطر خطیر ویژه ی یهود نیست و در کمین دیگر منتظران نیز است. 〰〰〰 🔹سفارش کتاب از طریق آی دی: 🆔 @sefaresh_ketabekhoobam 📚 @ketabekhoobam
📚 دنیا را به زیبایی نگاه امام عزیزمان ببینیم… 📚✏️📚✏️📚✏️📚 https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
جامعهٔ جهانی پرتجربهٔ امروز، منتظر است؛ منتظر نظامی نو، بی‌کم‌وکاست، آرامش‌آفرین، زندگی‌ساز. این جامعه، دنیایی را تمنّا می‌کند که بزرگان و معصومان (ع) برای ما ترسیم کرده‌اند. برای رسیدن به حقایق عالم، باید تن به سفر داد. این کتاب، سفری است از دل تاریخ تا آینده‌ای که تمام پیروان ادیان الهی، تمنّایش می‌کنند. ══════°✦ ❃ ✦°══════ ➣ @ketabekhoobam
کتاب ماه در آینه؛ روایتی از ماهی که دوست و دشمن، آینه ‌ای شدند و صادقانه از او گفته ‌اند.. شاید به جرأت بتوان گفت این کتاب یکی از بهترین، جذاب ترین و جوان پسندترین آثاری است که در خصوص زندگی نگارش شده. بهترین از این حیث که در آن به ذکر وقایعی ناب و کمتر شنیده شده در خصوص زندگی فردی و اجتماعی ایشان پرداخته شده. جذاب ترین به علت استفاده بهینه از هنر گرافیک در طراحی کتاب به شکلی بدیع و بسیار دلنشین و جوان پسندترین از حیث انتخاب نوع ادبیات و گفتمان و پرداختن به مسائل احیاناً چالشی که در کتاب های مرسوم شاید خیلی به آنها پرداخته نشود.. ══════°✦ ❃ ✦°══════ ➣ @ketabekhoobam
کتاب حاضر، داستان جوانی است که به دنبال کیمیا از این شهر به آن شهر می رود و در پی کسی است تا بتواند علم کیمیا را از او بیاموزد. اما دست تقدیر او را درگیر ماجرایی می کند و در نهایت مس دلش تبدیل به کیمیا می شود. او با دختری به نام نورا رو به رو می شود که شاگرد امام جعفر صادق (علیه السلام) است که در متن ماجرا، به دربار هارون می رسد و شاهد گفت وگوی چالشی نورا با دانشمندانی می شود که در نهایت زندگی او را دچار تغییر اساسی می کند. کیمیاگر، نوشته رضا مصطفوی، داستانی است واقعی؛ بر مبنای زندگی و شخصیت بانو حسنیه که ابوالفتوح رازی آن را نقل کرده است. ══════°✦ ❃ ✦°══════ ➣ @ketabekhoobam
{📚×🏺×🕯} ✍|روایتی جذاب از سفر به قلب تاریخ برگـ🍃ـی از کتاب| یونس خانه را از پشت پنجره ورانداز کرد. انگار گردی از زمان بر همه جای آن نشسته بود. چشمش افتاد به حوضی که آبش از فرط ماندگی رو به سیاهی می رفت. از کنج حیاط ظرف کهنۀ مسی را برداشت و افتاد به جان حوض، اما حواسش جای دیگری بود؛ به حرف های نورا... نورا خیره به آسمان، داشت ستاره های بی شمار را می کاوید. - یک شب قبل از آمدن این جوان، در خواب دیدم که ستاره های آسمان ریخته بودند توی حیاط خانه. غرق ستاره ها بودم که از سمت ماه صدایی به من گفت: «کیمیا را عرضه کن!» جابر کتاب را بست و بوسید. با تعجب پرسید: «کدام کیمیا؟» می دانست وقتی نورا زبان باز می کند، شنونده که عاقل باشد، می فهمد این زبان وصل به سینه ای ست مطمئن و پر از دانش. نورا نگاهی به حیاطی انداخت که با چند ساعت قبل قابل مقایسه نبود. - بالأخره حیاط این خانه هم از ماتم درآمد!