#معرفی_کتاب
رمانی واقعی از پسر پولدارترین مرد ایتالیا، مدیر شرکت فیات و فراری،لامبورگینی و مازراتی، مدیر باشگاه یوونتوس..
قصه پسر یکی از ثروتمندان ایتالیا که ثروت هنگفت و شهرت و جایگاه آن خانواده زبان زد عام و خاص است. به طور اتفاقی با قرآن آشنا می شود، مسلمان می شود و بعد از چند سال هم شیعه..
#ادواردو
#شهید_مهدی_آنیلی
#بهزاد_دانشگر
~°~•~°~•~°~•~°~•~°
♔♡j๑ïท🌱↷
『 @ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
#معرفی_کتاب رمانی واقعی از پسر پولدارترین مرد ایتالیا، مدیر شرکت فیات و فراری،لامبورگینی و مازراتی
📚 #برشی_از_کتاب (۱)
سیاست کار کسی است که پشت دیوار را ببیند، نه جلوی دیوار یا روی دیوار.
سیاست کار کسی است که شطرنج بلد باشد؛ ابایی نداشته باشد که سربازش را بدهد تا وزیرش زنده شود. ترسی نداشته باشد که اسبش را فدا کند، چون می تواند رخ حریفش را بگیرد. سیاست کار آدم های احساساتی نیست.
📚 برشی از کتاب (۲)
مادرش می آید جلوتر و زل می زند توی چشمانش.
– گوش کن ببین چه می گویم ادواردو… برای من هیچ کدام مهم نیست. برای من فقط تو اهمیت داری و تو حق نداری مسلمان شوی.. .
تو… حق نداری مسلمان شوی… من نمی گذارم. هر دین دیگری می خواهی داشته باش. بودایی باش. گاو بپرست. اصلا دین نداشته باش… اما مسلمان نباش.
ادواردو به آرامی انگشتان مادرش را از موهایش جدا می کند و کمی از درد موهایش کم می شود.
– هیچ کس نمی تواند دینم را از من بگیرد مادر…
📚برشی از کتاب (۳)
ادواردو رفت ایران دیدار امام، برگشت، از این رو به آن رو شده بود. آن روز توی آن دیدار در حضور کسانی که آن جا بوده اند امام پیشانی او را می بوسد. او در حقیقت تنها خارجی ای بود که امام پیشانی او را بوسیده اند، بعدها از آن به عنوان بهترین خاطره اش یاد می کرد.
📚 برشی از کتاب (۴)
یک رفیقی داشتم که می گفت ارزش هر آدمی به باورهایش است. توی این سفر یک چیز دیگر را هم فهمیدم. برای هر آدمی یک روزی پیش می آید که باید چیزهای مهمی را برای آن باورهایش هزینه کند، از خودش یا زندگی اش؛ آن روز است که نسبت آن فرد با باورهایش معلوم می شود.
📚 برشی از کتاب (۵)
_ تو قرآن مسلمان ها را خوانده ای؟
_ نه… تو خوانده ای؟
_ دیروز یک چند صفحه اش را نگاه کردم… می دانی کتاب عجیبی است. هنوز اولین جملاتش را یادم هست… «این کتابی است که در آن هیچ شک و تردیدی نیست. برای خدا ترسان هدایت است» می دانی آدم را میخکوب می کند. انگار قلب آدم می خواهد بایستد…. خیلی محکم است.
➖➖➖➖
سفارش کتاب از طریق آی دی:👇
🆔 @sefaresh_ketabekhoobam
#ادواردو
#شهید_مهدی_آنیلی
•┈┈••✾•🍃🌼🍃•✾••┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
در هر حال کتــاب💕
#معرفی_کتاب رمانی واقعی از پسر پولدارترین مرد ایتالیا، مدیر شرکت فیات و فراری،لامبورگینی و مازراتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کتاب ادواردو داستان تک پسر امپراطور ایتالیا..
#ادواردو
#شهید_مهدی_آنیلی
#بهزاد_دانشگر
•┈┈••✾•🍃🌼🍃•✾••┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
#معرفی_کتاب
این کتاب خاطرات کوتاه از مردی است که دین و ایمانش را به دنیا و مظاهرش نفروخت.
مردی که بزرگ ترین آرزویش این بود که تا وقتی زنده است امام زمانش ظهور کند و از یارانش شود.
#من_ادواردو_نیستم
#نشر_شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_مهدی_آنیلی
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
#معرفی_کتاب این کتاب خاطرات کوتاه از مردی است که دین و ایمانش را به دنیا و مظاهرش نفروخت. مردی که
📚 #برشی_از_کتاب
داشت از کنار قفسههای کتابخانه رد میشد و به کتابها نگاه میکرد. جامعهشناسی، روانشناسی، فلسفه، تاریخ، رمان، شعر. جلوتر رفت. چشمش خورد به کتابی که در میان بقیهٔ کتابها فرو رفته بود و مقداری خاک رویش نشسته بود. بیاختیار دست برد سمتش و از قفسه درش آورد. نگاهش کرد. ترجمهٔ انگلیسی کتاب مسلمانان بود. رویش نوشته بود:" The Holy Quran "
کتاب را باز کرد. چند سطری از آن را خواند. به نظرش جالب آمد. کتاب را ورق زد. چند سطر دیگر را خواند. به نظرش جالبتر آمد. گوشهای از کتابخانه روی صندلی نشست و مشغول خواندن شد. یک ساعت گذشت. دو ساعت گذشت. سه ساعت گذشت و... کتاب برایش زیبا بود. نمیتوانست برای یک لحظه هم کنار بگذاردش. هر چه بیشتر میخواند، بیشتر لذت میبرد. حس میکرد گمشدهاش به او نزدیک شده. کتاب را از کتابخانهٔ دانشگاه امانت گرفت و برد خوابگاه.
➖➖➖➖
سفارش کتاب از طریق آی دی:👇
🆔 @sefaresh_ketabekhoobam
#من_ادواردو_نیستم
#شهید_مهدی_آنیلی
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046