#معرفی_کتاب
«گرداب سکندر» داستانی درباره کارگری بنام عبدل است که بر اثر بیماری چشمانش را از دست داده اما دست از #امید و #تلاش و #توکل بر نمی دارد.
عبدل که پیش از کور شدن در کشتی کار می کرد، پس از فراز و نشیب های فراوان باز هم به کشتی بر می گردد.
عبدل که با از دست دادن قدرت بینایی سایر حواسش قوی تر شده است، متوجه توانایی عجیبی در خود می شود؛ او می تواند تفاوت طعم آب دریا در مناطق مختلف را تشخیص دهد و بر این اساس موقعیت کشتی را حدس بزند و ... .
کتاب «گرداب سکندر» نوشته محمدرضا سرشار (رضا رهگذر) توسط انتشارات سوره مهر برای گروه سنی اواخر ابتدایی و دوره راهنمایی منتشر شده است.
#گِرداب_سکندر
#محمدرضا_سرشار
══════°✦ ❃ ✦°══════
➣ @ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
#معرفی_کتاب «گرداب سکندر» داستانی درباره کارگری بنام عبدل است که بر اثر بیماری چشمانش را از دست دا
✂️ #برشی_از_کتاب
غروب روز سوم بود که یکی از جاشوها، وحشت زده فریاد زد:« گرداب...! کشتی توی گرداب افتاده!»
پیرمرد سالخورده ای که روی عرشه ایستاده بود، دست روی دست کوبید؛ آهی کشید، و با ترس گفت:« خدایا به تو پناه می بریم! گرداب سکندر...»
یونس که همان جا ایستاده بود، گفت:« پیرمرد! تو چیزی درباره این گرداب می دانی؟»
مرد سالخورده، در حالی که می لرزید، گفت:« کار همه مان ساخته است. تا به حال هیچ کشتی ای از این گرداب جان سالم به در نبرده.»
جاشوی مأمور کشیدن آب، رو به یونس و ایوب کرد و با صدای بلندی گفت:« همه اش تقصیر شما دو نفر بود.»
بعد گریه کنان افزود:« با دست خودمان، خودمان را به کشتن دادیم. بیچاره عبدل...!»
➖➖➖➖
#گِرداب_سکندر
👇🍃👇🍃👇🍃👇🍃👇🍃👇
https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046