7.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••🎵📚••
#کتاب_صوتی
#خاطرات_عزت_شاهی
●━━━━━━──────
─
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
↻
•••
اين کتاب، مجموعه ای از خاطرات عزت شاهی است که در جریان رویارویی قهرآمیز با رژیم شاه از زیر ضربات مهلک ساواک و شکنجه های روحی و جسمی دوران بازجویی و زندان جان نه چندان سالم (اما زنده) به در برد و خود را به پیروزی انقلاب رساند.
او با بیان خاطراتش در این کتاب، بی هیچ واهمه و تعارفی بسیاری از جریان ها و شخصیت های مطرح سیاسی تاریخ معاصر را به چالش کشیده است.
#قسمت_دوازدهم
7.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••🎵📚••
#کتاب_صوتی
#خاطرات_عزت_شاهی
●━━━━━━──────
─
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
↻
•••
اين کتاب، مجموعه ای از خاطرات عزت شاهی است که در جریان رویارویی قهرآمیز با رژیم شاه از زیر ضربات مهلک ساواک و شکنجه های روحی و جسمی دوران بازجویی و زندان جان نه چندان سالم (اما زنده) به در برد و خود را به پیروزی انقلاب رساند.
او با بیان خاطراتش در این کتاب، بی هیچ واهمه و تعارفی بسیاری از جریان ها و شخصیت های مطرح سیاسی تاریخ معاصر را به چالش کشیده است.
#قسمت_سیزدهم
هدایت شده از نمکتاب
🎊به مناسبت روز پدر🤩
📚پویش کتب:
📗پدر
📘کیمیاگر
📓ناقوسها به صدا در میآیند
همراه با ارسال رایگان+۲۰٪تخفیف🤩
🎁همراه با جایزه، پلاک طلا🏆
✨فرصت شرکت تا ۲۶ بهمن ماه
خرید از طریق ایتا👇🏻
@ketab98_99
یا سایت نمکتاب👇🏻
http://namaktab.ir/
#پویش
#پویش_بهمن
[@namaktab_ir]
{📚×🌱×🇮🇷}
✍|ماجرای پسری به نام اسماعیل که خواهرش نرگس به دلیل محجبه بودن از مدرسه اخراج شده.. او برای ادامه تحصیل خواهرش به هر دری می زند؛ اما این تنها دغدغهٔ اسماعیل نیست..
دایی اسماعیل و پدرش دائما در تعقیب و گریز با نیروهای ساواک هستند تا اینکه پدرش به زندان می افتد و...
برگـ☘ـی از کتاب|
از این… اعلامیه ها… چندتا داری؟
– اعلامیه چیه؟
عصبانی میشود.
– بازی در نیار اسماعیل! گفتم از اینا چند تا داری؟
این اعلامیه، مهم و فوریه. فهمیدی؟ زود باید پخش بشه.
دیگر نمی توانم خودم را به نفهمی بزنم. می ترسم اگر راستش را نگویم، همین جا آبرویم را ببرد. دوروبرم را خوب نگاه میکنم؛ کسی نیست.
میپرسم: «توش چی نوشته؟»
قیافهاش را جدی میکند و می گوید: « توطئهی آتیش زدن سینما رکس آبادان، برای سرگرم کردن مردم بوده. میخواستن بندازن گردن انقلابیا. تو تظاهرات هفده شهریور تهران، دویست نفر از مردم شهید شدن. روز بیست و سوم مهر، که چهلم شهدای هفده شهریوره، از طرف آیت الله خمینی، عزای عمومی اعلام شده. امروز بیست و یکمه. وقت نیست. باید هرچی اعلامیه هست تا صبح پخش کنیم. فهمیدی؟»
#نرگس
9.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••🎵📚••
#کتاب_صوتی
#خاطرات_عزت_شاهی
●━━━━━━──────
─
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
↻
•••
اين کتاب، مجموعه ای از خاطرات عزت شاهی است که در جریان رویارویی قهرآمیز با رژیم شاه از زیر ضربات مهلک ساواک و شکنجه های روحی و جسمی دوران بازجویی و زندان جان نه چندان سالم (اما زنده) به در برد و خود را به پیروزی انقلاب رساند.
او با بیان خاطراتش در این کتاب، بی هیچ واهمه و تعارفی بسیاری از جریان ها و شخصیت های مطرح سیاسی تاریخ معاصر را به چالش کشیده است.
#قسمت_آخر
•🌱📚•
حتما برای شما هم پیش آمده که یک وقت هایی دوست داشتید با خدای خودتان خیلی راحت و خودمانی حرف بزنید! آنقدر خودمانی که انگار دوست صمیمی تان هست هیچ تعارفی با او ندارید... 😌
البته اگر شما اینگونه نبودید و یا اینکه از خدا خجالت کشیده اید برای درد و دل کردن، اصلا نگران نباشید؛ چون #محسن_عباسی_ولدی در سری کتاب طعم شیرین خدا به شما یاد می دهد چگونه خدا را مهربان و نزدیک تر از رگ گردن خود بدانید!☺️💚
توصیه میکنم که حداقل یکی از کتاب های این مجموعه را تهیه کنید و زمان هایی که دلتان گرفته، حال ندارید، وقتتان آزاد است و یا بدون هیچ دلیل موجهی؛ کتاب را باز کنید، بخوانید و از نثر شیرین و خودمانی اش لذت ببرید.💝
#طعم_شیرین_خدا
May 11
{📚×💝×🎁}
✍|۹ داستان ولی ده ها زندگی و صدها مفهوم در این کتاب ۱۳۳ صفحه ای نهفته است..
کتاب هدیه ولنتاین تشکیل شده از داستان های کوتاه به نام های به خاطر تو، پارسا، صدف، هدیه ولنتاین، حضور آسمانی، از پشت ابر، یک مدل خاص و در آخرین نگاهش
داستان هایی روان و دوست داشتنی و به دور از اغراق با دغدغه روزگار امروز و مدرن انسان ها
برگـ☘ـی از کتاب|
صدای باز شدن در پارکینگ را که شنید، با سرعت صفحه هایی را که باز بودند بست و از اینترنت بیرون آمد. کابل مودم را جدا کرد و به طرف اتاقش دوید.
از مدرسه که آمده بود، جلوی در خانه ی همسایه طبقه ی اول، کمی این پا و آن پا کرده بود. شک داشت؛ اگر به مامان یا بابا حرفی می زدند خیلی برایش بد می شد. از طرفی نمی توانست اینترنت را بی خیال شود. زنگ زده بود و وقتی دختر همسایه در را باز کرده بود، مثل روزهای قبل، کابل مودم را برای یکی دو ساعت قرض گرفته بود.
هر روز با خودش می گفت: «امروز دیگه آخرین باره، فردا نمی گیرم.» اما وقتی وارد راهرو می شد و چشمش به در خانه ی همسایه می افتاد، وسوسه می شد که ایمیل هایش را چک کند و چند دقیقه ای با دوستانش گپ بزند.
#هدیه_ولنتاین
•🌱📚•
بریم سر اصل مطلب! امشب ممکنه هر اتفاقی بیفته، هر بلایی ممکنه سر هر کدوممون بیاد. بیاین امشب هم قسم بشیم، قسم بخوریم که تا آخر عملیات هر بلایی که سرمون اومد، اگه دنیا رو سرمون خراب شد، اگه همه غم های عالم رو انداختن رو دلمون، اگه جلوی هم ریز ریز شدیم، گریه نکنیم. هم قسم بشیم از حالا تا بعد عملیات یه قطره اشک هم از چشامون سرازیر نشه. بعد عملیات هر کی برگشت اردوگاه، هر چقدر خواست گریه کنه، ولی توی عملیات همه مون باید خفه خون بگیریم.
این رمان، داستان یک سفر حیرتانگیز یک نوجوان به عمق جبهههای جنگ تحمیلی و بازگشت دوباره به نقطه ابتدایی داستان یعنی زندگی او را روایت میکند...
#سفربهگرای۲۷۰درجه
{📚×🛤×🌄}
🚞|روبرتا، پیتر و فیلیس مجبور هستند به همراه مادر خانه خود را ترک کنند و در یک خانه کوچک نزدیک راه آهن زندگی کنند، چون اتفاق ناخوشایندی برای پدر رخ داده است. مادر ترجیح می دهد که بچه ها چیزی از ماجرا ندانند اما بچه ها پس از ماجراهای مختلف از این راز باخبر می شوند و...
📝|اگه شما هم مثل من طرفدار رمان های کلاسیک نوجوان هستین، بچه های راه آهن رو از دست ندید، این کتاب نوشته ای نزبیت و ترجمه خوب شیما فتاحی سرگذشت یک خانواده ثروتمند رو روایت میکنه که به دلایلی مجبور به زندگی در یک کلبه فقیرانه در کنار راه آهن می شوند.
کتاب خوبِ این بار رو از دست ندید..😉👌
#بچه_های_راه_آهن
•🌱📚•
دانشجوی بسیااااااااار شیطون و شوخ و البته نابغه فنی مهندسی!..
که در دوران دانشجویی اش استاد میشه و فقط پروژه های ملی میپذیره!
با وزارت خونه ها کارمیکنه وحقوق های عالی هم بابت پروژه های محشرش میگیره..
با تمامِ استعداد بی نظیر و عملکرد عالیش در رشته و دانشگاه..
احساس میکنه یه چیزی این وسط کمه وهیچ کدوم از اینا روحش رو اغنا نمیکنه..
اینجوری میشه که یه تصمیم حیرت انگیز میگیره!..!!
#در_جست_و_جوی_ثریا
{📚×⛓×🕯}
✍|کتاب مرا با خودت ببر؛ رمانی پر حادثه از دوران امام جواد علیه السلام
برگـ🍃ـی از کتاب|
چیزی از شمع نمانده بود. ابن خالد گفت:"الان است که نگهبان بازگردد. بگو چرا دستگیرت کرده اند؟ جرمت چه بوده است؟ چرا میگویند ادعای پیامبری و معجزه کرده ای؟"
ابراهیم زنجیرها را به صدا درآورد.
_این رشته سر دراز دارد! باید صبور باشی و به سرگذشتم گوش کنی! مطمئن باش پاسخ پرسش هایت را می یابی! شاید خدا مرا به بغداد فرستاده است تا تو را جلوی راهم قرار دهد. ببین کجا یکدیگر را می بینیم!
#مرا_با_خودت_ببر
#مظفر_سالاری