eitaa logo
در هر حال کتــاب💕
83 دنبال‌کننده
533 عکس
44 ویدیو
16 فایل
❀|یا ناصرنا یا حافظنا|❀ #در_هر_حال_کتاب 📚 کسے کہ با #کتاب آرامش یابد، هیچ آرامشے را از دست نداده است..🍃 🔵ثبت سفارش: @sefaresh_ketabekhoobam
مشاهده در ایتا
دانلود
در هر حال کتــاب💕
#معرفی_کتاب "دکتر جکیل و آقای هاید " که نوعی آسیب شناسی روانی یک شخصیت دوپاره است، به سرعت به چاپ
📚 (۱) چند دقیقه ای می شد که آقای آترسون سر پست دیده بانی خود حاضر شده بود که ناگهان متوجه صدای پای آهسته و عجیبی شد که به او نزدیک می شد. آقای آترسون هنگام گشت های شبانه اش، با صدای عجیب پاهای آدم تنهایی که از مسافت دور، یک دفعه از دل سروصدای زیاد شهر بیرون می آید، آشنا شده بود، اما هیچ وقت تا این حد با دقت و حساسیت به آن گوش نکرده بود. صدای پاها آن قدر محکم و وهمناک بود که او از ترس وارد فرورفتگی جلوی در شد. 📚 برشی از کتاب (۲) زمان به سرعت می گذشت. از آنجا که مرگ عالیجناب دان ورس احساسات مردم را جریحه دار کرده بود، هزاران پوند جایزه برای پیدا کردن هاید تعیین کردند، اما آقای هاید طوری خود را از شعاع دید پلیس پنهان کرده بود که انگار اصلا وجود نداشته است. چیزهای زیادی از گذشته اش به دست آورده بودند که نشان دهنده زندگی واقعا ننگینش بود... ➖➖➖➖ سفارش کتاب از طریق آی دی:👇 🆔 @sefaresh_ketabekhoobam •┈┈••✾•🍃🌼🍃•✾••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
رمان شورانگیز و جذاب «دعبل و زلفا» اثر تحسین برانگیز دیگری از حجت الاسلام و المسلمین «مظفر سالاری»، نویسنده رمان شیرین و پرفروش «رؤیای نیمه شب» است. این اثر روایتی عاشقانه از آشنایی و زندگی پر فراز و نشیب دعبل خزاعی، شاعر اهل بیت(ع) و همسرش زلفاست؛ در این کتاب، مقاطعی از زندگی دعبل در زمان امام موسی کاظم (ع) و امام رضا (ع) به صورت داستانی کنکاش شده است؛ عشق میان او و زلفا بستری جذاب برای ماجراهای فراوان این رمان است که تلاش دارد بر اساس داده های تاریخی به بازسازی و بازآفرینی ماجراها و حوادث بپردازد. ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
#معرفی_کتاب رمان شورانگیز و جذاب «دعبل و زلفا» اثر تحسین برانگیز دیگری از حجت الاسلام و المسلمین «
📚 کاش عاشقانه ترین و سوزناک ترین شعرت را برای زندانی بغداد و خاندان پاکش می سرودی! عاشقانه ها فراوان اند و این قِسم عاشقانه که من دوست دارم، اندک. تو شاعر اهل بیتی. بر پیشانی ات بنویس " تمام فکر و ذکرم وقف شد برای ابد بر محمد(ص) و آل محمد(ص)". من نیز افتخار می کنم که در خدمت شاعر دل سوخته ی اهل بیت باشم. ➖➖➖➖ سفارش کتاب از طریق آی دی:👇 🆔 @sefaresh_ketabekhoobam •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
در بین ذکرهــاے شفـابخــشِ دردِ عشق الحق که یا امام رضا (ع) چیز دیگریست (ع) 💐💐💐 @ketabekhoobam
این اثر یادآور خاطرات کودکی ها و اتفاقات دوران مدرسه است و بازتاب حسی و تجربی آن در اتصال با رشادت هایی که در حساس ترین وقایع روزهای سخت دفاع مقدس که بروز مردانگی شخصیت داستان از نوجوانی رنجور و ضعیف، مخاطب را متحیر و شیفته می سازد. تمامی ظرافت نویسنده ی این داستان، در شیفتگی مخاطب برای دنبال نمودن وقایع، متأثر از حواس ملموس با داستان است که این اثر را جذاب ساخته است. ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
#معرفی_کتاب این اثر یادآور خاطرات کودکی ها و اتفاقات دوران مدرسه است و بازتاب حسی و تجربی آن در ات
📚 (۱) بعثیه شنیده بود ایرانیا آیه وجعلنا می‌خونن از چشم دشمن ایمن می مونن رفت و اون آیه رو حفظ کرد .چند روز بعد یک تانک ایرانی به بعثیه حمله کرد بعثی زرنگی کرد آیه وجعلنا رو خوند تا راننده تانک کور بشه. قدرتِ خدا همین طوری شد و راننده ایرانی اونو ندید و زیرش کرد. 📚 برشی از کتاب (۲) اولین عملیاتی که می‌خواستم در آن شرکت کنم، عملیات آزادسازی خرمشهر بود. بس که در دورۀ آموزشی گفته بودند که موقع ستون‌کشی و حرکت به سوی مواضع دشمن، آن هم تو تاریکی شب، ممکن است جاسوس‌ها یا نیروهای عراقی خودشان را تو ستون جا کنند و بعد در یک فرصت با کارد سرتان را ببرند، دچار ترس وحشتناکی شده بودم. شب عملیات در یک ستون، در سکوت کامل راه افتادیم. از خط خودی گذشتیم و به سوی سنگرهای دشمن روانه شدیم. ساکت و بی‌صدا در یک ستون طولانی که مثل مار جلو می‌خزید، جلو می‌رفتیم. یک جا نشستیم تا خستگی در کنیم. یک موقع دیدم که یک نفر آمد و در نزدیکی‌ام نشست و شروع کرد به نفس‌نفس زدن. کم مانده بود از ترس سکته کنم. فهمیدم که از همان عراقی‌هایی است که کارش بریدن سر است. حواسم به او بود. تا دستش بالا رفت، معطل نکردم. با آخرین قدرتم، با قنداق سلاحم محکم به پهلویش کوبیدم و پشت سر نفر جلویی دویدم. لحظاتی بعد عملیات شروع شد. روز بعد دشمن را شکست داده و در سنگرهایشان استراحت می‌کردیم که فرمانده گروهانمان گفت که دیشب اتفاق عجیبی افتاده. معلوم نیست کدام شیر پاک خورده‌ای تو سیاهی شب به پهلوی فرمانده گردان کوبیده که همان اول بسم‌الله دنده‌هایش خرد و روانۀ عقب شده! ➖➖➖➖ سفارش کتاب از طریق آی دی:👇 🆔 @sefaresh_ketabekhoobam •┈┈••✾•🍃🌼🍃•✾••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
کتاب قِیدار حکایت مردی است که درخت مردانگی را خود به تنهایی آبیاری کرده و پرورش داده. مردی که امثال او در میان ما کم نبوده و نیستند اما برای خودشان مرام و مسلکی دارند. ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
#معرفی_کتاب کتاب قِیدار حکایت مردی است که درخت مردانگی را خود به تنهایی آبیاری کرده و پرورش داده.
📚 (۱) آدمی که یک بار خطا کرده باشد و پایش لغزیده باشد و بعد هم پشیمان شده باشد، مطمئن تر است از آدمی که تا به حال پایش نلغزیده.. این حرف سنگین است، خودم هم میدانم.. خطا نکرده تازه وقتی خطا کرد و از کارتن آکبند در آمد، فلزش معلوم میشود، اما فلز خطاکرده رو است، روشن است… مثلِ کف دست، کج و معوج خطش پیداست. از آدم بی خطا میترسم، از آدم دو خطا دوری میکنم، اما پای آدم تک خطا می ایستم…! 📚 برشی از کتاب (۲) در قرآن اسم بعضی پیامبران آمده است؛ اسم بعضی غیر پیامبران هم، چه صالح و چه طالح آمده است... صلحا عاشق حضرت باری هستند... اما حضرت حق، بعضی را خودش هم عاشق است... عاشقی خدا توفیر دارد با عاشقی ما... خدا عاشقی است که حتی دوست ندارد اسم معشوقش را کسی بداند... به او میگوید، رجل! همین... مرد!... ➖➖➖➖ سفارش کتاب از طریق آی دی:👇 🆔 @sefaresh_ketabekhoobam •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
«رؤیای یک دیدار»، داستان سرگشتگی روزبه، جوان زرتشتی است که از همان ابتدا با سوالات بی شماری درباره دین و آیین خود روبه رو است. داستان پرهیجانی است از یک واقعه تاریخی جاودان و سرگذشت یکی از مؤثرترین شخصیت های تاریخ صدر اسلام که در اشتیاق رسیدن به حقیقت، دست از آتشکده می شوید و پس از طی سال ها و مسیرهای طولانی به پیامبر آخرالزمان می رسد. «رؤیای یک دیدار»، روایت رؤیایی شیرین است که روزبه زرتشتی را به سلمان محمدی بدل می کند و او را در زمره اهل بیت پیامبر می آورد. ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
#معرفی_کتاب «رؤیای یک دیدار»، داستان سرگشتگی روزبه، جوان زرتشتی است که از همان ابتدا با سوالات بی
📚 مهری زیبا و شگفت انگیز با همان علائم‌که شنیده بود در برابر چشمان روزبه ظاهر شد. روزبه دیگر با خود نبود. افتاد، به خاک افتاد. برخاست و برشانه های پیامبر (ص) بوسه زد. او یافته بود پیامبر را. او یافته بود کسی را که عمری در پی او بود. بوسه به دست های پیامبر (ص) می زد. زانویش بیش از این تاب نیاورد. خم شد... گریه امانش نداد. اشک سیل شد، صورتش غرق اشک بود. پیامبر (ص) او را در بغل گرفت. - ما یافتیم تو را، تو گم شده بودی. خداوند گم شده ها را می یابد. وقتی گم شدید بایستید تا طعمه گرگ ها نشوید. چوپان خواهد آمد و شما را پیدا خواهد کرد. روزبه فهمید که نیافته است، یافته شده است. شکار نکرده است، شکار شده است. حال عجیبی در خود احساس کرد؛ حالتی که از خود بیخود شده بود. شاید از هوش رفته بود. اما به یاد داشت که تکرار می کرد: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و... وقتی چشم باز کرد دست های مهربان پیامبر (ص) روی صورتش بود که نوازشش می کرد... ➖➖➖➖ سفارش کتاب از طریق آی دی:👇 🆔 @sefaresh_ketabekhoobam •┈┈••✾•🍃🌼🍃•✾••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046
مادری کردن چشمی می خواهد به وسعت یک دریا، دریایی بی کران.. روایت مادر شهیدان محمد، عبدالحمید، رضا و نصرالله جنیدی ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
#معرفی_کتاب مادری کردن چشمی می خواهد به وسعت یک دریا، دریایی بی کران.. روایت مادر شهیدان محمد، عب
📚 (۱) رضا كه شهيد شد، محمد آمد من را گرفت توي بغلش. مثل زن ها گريه مي كرد. حق داشت؛ دومين برادرش بود كه از دست مي داد. حاج آقا كه آن حال محمد را ديد، آمد جلو گفت: بلند شو بابا، زانوي غم بغل نگيريد و بنشينيد زمين! الان وقت كاره. 📚 برشی از کتاب (۲) حاج آقا طرفدار سرسخت خانم ها بود. مي گفت در طول تاريخ به خانم ها ظلم شده است. وقتي انقلاب شد به من مي گفت: قدر خودتون رو بدونيد. شما مي تونيد توي اين انقلاب شخصيت خودتون رو پيدا كنيد. 📚 برشی از کتاب (۳) بعد از رحلت حاج آقا رفتم دكتر، گفتم: آقاي دكتر، جگرم مي سوزه، آتش مي گيرم، حالت گريه دارم، ناله مي كنم، اما ديگه اشكم نمياد، چشم هايم خشك شدند. دكتر گفت: حاج خانم، مگه چشم تو درياست؟! ➖➖➖➖ سفارش کتاب از طریق آی دی:👇 🆔 @sefaresh_ketabekhoobam •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/3864985616C5249ad5046