خوب میدانیم اگر کسی به شما توهین کند؛ ابتدا به خودش توهین کرده و بعد برای اینکه آن را بامزه کند، نسبت به شما بی حرمتی میکند و برای تکمیل کردن کارش اغراق هم گفته، همراه با گفتهها داد و بیداد هم راه انداخته تا از کاه کوهی بسازد، با این همه،این آدمها در وهلهی اول به خودشان توهین کردهاند. ‹ #فئودور_داستایفسکی › 𝓴𝓮𝓽𝓪𝓫𝓲𝓷𝓸𝓯𝓮𝓷|ﻛﺗاﺑﻳﻧﻭﻓن
بهتر است به خاطر چیزی که هستی از تو متنفر باشند، تا اینکه به خاطر چیزی که نیستی دوستت داشته باشند.𝓴𝓮𝓽𝓪𝓫𝓲𝓷𝓸𝓯𝓮𝓷|ﻛﺗاﺑﻳﻧﻭﻓن
‹ طریق بسمل شدن • #محمود_دولت_آبادی ›
اسیر را نباید کشت! جنگ است می دانم.
آن ها از ما می کشند و ما از آن ها... اما اسیر وقتی گرفتار می شود تمام آنچه ظاهر او را ساخته، ناگهان زایل می شود.ناگهان تو با یک آدم عادی طرف می شوی که مثل خود توست پیش از آن که اسلحه گرفته باشی.
با چنین آدمی که تو را یاد خودت می اندازد چطور می توانی بجنگی؟𝓴𝓮𝓽𝓪𝓫𝓲𝓷𝓸𝓯𝓮𝓷|ﻛﺗاﺑﻳﻧﻭﻓن
دل بستن به دیگری کار بزرگیست؛باید توانا و با گذشت و کور بود..! ‹ #ژان_پل_سارتر › 𝓴𝓮𝓽𝓪𝓫𝓲𝓷𝓸𝓯𝓮𝓷|ﻛﺗاﺑﻳﻧﻭﻓن
من دلم میخواد، یک بار بخوام بشه. همون موقع که ذوقشو دارم، بشه! همون وقتی که منتظرشم، بشه! نه دیگه وقتی که بیخیالش شدم.𝓴𝓮𝓽𝓪𝓫𝓲𝓷𝓸𝓯𝓮𝓷|ﻛﺗاﺑﻳﻧﻭﻓن
‹ فلسفه دوستی • #الکساندر_نهاماس ›
هر دوستی حقیقی نوعی جدایی از دیگران و حتی نوعی عصیان است. در دوستی باید استثنا قائل شد. وقتی من دوستتان میشوم، رابطهمان ما را از "دیگران" متمایز میکند و به این ترتیب کیستی و هویت هر دوی ما را مشخص میکند. پس وقتی دوستی ترکم میکند، نه فقط من بلکه آن کیستی و هویتی را که به واسطه رابطهمان به دست آورده پس میزند.پایان یک دوستی به نوعی مرگ هر دو ماست: چیزی است که واقعاً باید برایش سوگواری کرد.
در مباحث فلسفی، همیشه دوستی را رابطهای میدانند که افراد را به هم پیوند میدهد، انگار نه انگار که هر پیوند در عین حال نوعی گسستن هم در خود دارد.𝓴𝓮𝓽𝓪𝓫𝓲𝓷𝓸𝓯𝓮𝓷|ﻛﺗاﺑﻳﻧﻭﻓن
نفرت آسان تر بود.
اگر از آن ها متنفر بودم، می دانستم چه کار کنم. نفرت روشن و واضح است، فلزگونه، یک سویه، بی تزلزل،برعکسِ عشق. ‹ #مارگارت_آتوود › 𝓴𝓮𝓽𝓪𝓫𝓲𝓷𝓸𝓯𝓮𝓷|ﻛﺗاﺑﻳﻧﻭﻓن
«فراموش کردنِ کَسی مثل این است که شبی فراموش کنی چراغ حیاط پشتی را، خاموش کنى... چراغ، تمام روز بعد روشن میماند، و نور خورشید مانع فهمیدنت میشود. اماتاریکیِ شب بعد، وا میداردت که به یاد آوری...» 𝓴𝓮𝓽𝓪𝓫𝓲𝓷𝓸𝓯𝓮𝓷|ﻛﺗاﺑﻳﻧﻭﻓن
‹ طریق بسمل شدن • #محمود_دولت_آبادی ›
_ مرگ، هیچ به مرگ فکر کرده ای ستوان؟اگر می دانستم برای چه متولد شده ام،
فرصت می کردم لابد درباره ی مرگ هم عمیقا فکر کنم.𝓴𝓮𝓽𝓪𝓫𝓲𝓷𝓸𝓯𝓮𝓷|ﻛﺗاﺑﻳﻧﻭﻓن