#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲
❣🍃اسعد الله ایامکم 🍃❣
✅ماییم و هوایِ بغض آلود فقط
دلواپسی و غصّۂ مشهود فقط
👌والله که آسان شود👈 این سختی ها
با آمدنِ حضرتِ 💖موعود(عج) 💐فقط!
✍#مرضیه_عاطفی
نذر گل🌹 نرجس صلوات
التماس دعای فرج
@ketabjanati
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
بخشید و چه خوب غرقِ تغییر شدم
مانند حصیرِ کهنه تعمیر شدم
دل کندنم از ماه خدا دشوار است
بسکه سرِ این سفره نمک گیر شدم!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
@ketabjanati
🍃🌺 نذر ولادت دردانۂ موسی بن جعفر(ع)
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها 🌺🍃
نور جریان یافت و پایان شام ِ تار شد
دل چراغانی شد امشب صاحب دلدار شد
زینبِ ثانی کرامت را به نام خود زد و
دخترانه زد تبسّم! لحظۂ دیدار شد
نام او معصومه(س) و چون با نجابت انس داشت
چشم هایش از حیای فاطمی سرشار شد
اینچنین شد که به عشق خواهرِ سلطان طوس
دخترانِ باوقارِ چادری بسیار شد
آمد و از دست هایش سال ها حاجت گرفت-
هر که در کارش گره افتاده و بیمار شد
خوش بحال زائری که با شکستِ نفْس ِ خود
روبروی صحن آیینه پر از تکرار شد
سفرۂ باب الحوائج پهن تر از قبل شد
می دهد عیدی، بیا! دردانه اش بیدار شد
در دل تقویم هامان روز دختر را نوشت
حضرت موسی بن جعفر(ع) تا که دختردار شد!
#ألسلام_علیک_یا_فاطمه_معصومه
#إشغعي_لي_فی_الجنه
#عرض_تبریک
#مرضیه_عاطفی
#صلوات 👉
@ketabjanati
#ولادت_موسی_بن_جعفر
می رسد از هر طرف زائر مدام از راهِ دور
سهم من در حدّ یک عرض ِسلام از راه دور
نیستم دور ضریحت! در خیالم بارها-
می روم گم می شوم در ازدحام از راه دور
در طوافت می دوَم با پای شعرم هفت بار
تا کمی زائر شوم با احترام از راه دور
اشک می ریزد دلم! از شوق٬ پرپر می زند
دور گنبد؛ بر فراز پشت بام از راه دور
آیهٔ «وٱلکاظمینَ ٱلغَیظ» راه و رسم توست
کاش دریابی مرا در این مقام از راه دور
حضرت باب ٱلحوائج هستی و تا زنده ام
میگذاری مهربان... سنگ تمام از راه دور
بارها با چشم خود دیدم سپردی از کرم
زخم هایم را به دست التیام از راه دور
بُعد منزل نیست... اما در حرم حالم خوش است
گر چه می دانم نظر دارد امام از راه دور!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
@ketabjanati
#امام_زمان
ماییم و هوایِ بغض آلود فقط
دلواپسی و غصّۂ مشهود فقط
والله که آسان شود این سختی ها
با آمدنِ حضرتِ موعود(عج) فقط!
#مرضیه_عاطفی
@ketabjanati
بسم الله الرحمن الرحيم
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
#مرضیه_عاطفی
▶️
لحظه های آخرش بود و به حیدر خیره شد
اشک از چشمش چکید و کنج بستر خیره شد...
تا که عزراییل وارد شد برای قبض روح
بر علی(ع) و فاطمه(س) با حال مضطر خیره شد
خوب میدانست بعدش فتنه بر پا می شود
دود و آتش را تصوّر کرد و بر «در» خیره شد
دست هایش را گرفت و سخت بر سینه فشرد
آیه هایی خواند و بر بازوی کوثر خیره شد
روضه از عمق نگاهش داشت جریان میگرفت
پلک زد با ناتوانی؛ سمتِ دیگر خیره شد
آن طرف سر را به زانو داشت غمگین؛ مجتبی(ع)
بر غمش زل زد! به اندوهِ برادر خیره شد
طاقتِ بیتابی و اشک حسینش(ع) را نداشت
از نفس افتاد تا چشمش به حنجر خیره شد
¤
رفت تا جایی که زینب(س) بغض کرد از کربلا-
تا سرِ بازارِ شهر شام؛ بر «سر» خیره شد
دل ندارم! روضه کاش اینجا به پایان می رسید
وای از وقتی که بر «سر» چشم دختر خیره شد!
⏹
#صلوات 👉
@ketabjanati