خدا چہ قشنگ میگه : 'وﷲیعلممافیقلوبڪم'
حواسم هست تو دلت چے میگذرھ ها)♥️'️
کتابــ کدهــ تسنیمــ
🌺تامین موجودی کتاب جذاب زن زندگی آزادی برای بار سوم👏 این بار با قیمت کمتر و طرح جلد متفاوت و محتوا
👆🍃 تصویری از کتاب پرجاذبه #زن_زندگی_آزادی
♨️ داستانی کوتاه در دل اغتشاشات مناسب برای جوانان و نوجوانان
📝 داستانی از آنچه در اغتشاشات رخ داد
🍃 داستان #کشف_حجاب دختری عاشق در تب روزهای زن زندگی ازادی
💳قیمت :۶۰/۰۰۰تومان
📚@ketabkadeh_tasnim
•••📖
چیزی که میتواند یک
شهر را نجات دهد :
افزایش تعداد پلیسها نیست،
بلکه شلوغ شدن کتابخانه هاست ...
موافقید؟!😉
👮♂📚
♡ در جهانی که هر روز یک ربات جدید و عجیب بهوجود میآید ، کتاب هنوز هم یکی از عجیبترین پدیدههای بشر است!
روزتون پر از خیر 🌤
📚@ketabkadeh_tasnim
مهریه کتابی👏
🍉 #برشی_از_کتاب
پسر خالم بود. یک روز آمد خانهمان با یک برگ پر از نوشته پشت و رو. نشست کنار مادرم:« خاله! میشه چند دقیقه ما رو تنها بزارید؟ میخوام شرایطم رو بخونم ببینم طاهره حاضره با من ازدواج کنه یا نه؟»
مادرم که رفت روبرویم نشست شرایطش را یکی یکی گفت. من هم چون از صمیم قلب دوستش داشتم قبول کردم. گفتم:«دوست دارم مهریهام فقط یک جلد کلام الله مجید باشه.» گفت:« یک جلد قرآن و یک دور کتب شهید مطهری.»
📗#ازدواج_به_سبک_شهدا
___
📚@ketabkadeh_tasnim
#برشی_از_کتاب 🍉📚
عروس برای گفتن بله، یه شرط داشت و اون بریدن سر یه شیعه بود😣. خیلی ترسیدم.
این زن، عروسِ مرگ بود. یه جوون بیستویکی دوساله رو آوردن. جلوی پای عروس به زانو درآوردنش و خواستن که به #علی توهین کنه. اما خیلی کلهشق و مغرور بود. با صدای بلند داد زد: «لبیک یا علی».✌️
خون همه بهجوش اومد. اما من فقط لرزیدم. داماد بلند شد و چاقو رو گذاشت رو گردنش و سرشو برید. همه کف زدن، کل کشیدن و عروس با وقاحت، پا روی خونش گذاشت و بله رو گفت...
#چایت_را_من_شیرین_میکنم♡
📚@ketabkadeh_tasnim
یه برش شیرین از کتاب یادت باشد 🍉
برایش صبحانه آماده کردم، برگشت رو به من گفت: آخرین صبحانه را با من نمیخوری؟!، خیلی دلم گرفت،:«گفتم چرا اینطور میگی، مگه اولین باره میری ماموریت؟!».
موقع رفتن به من گفت:« فرزانه سوریه که میرم بهت زنگ بزنم، بقیه هم هستن، چطوری بگم دوستت دارم؟ بقیه که میشنون من از خجالت آب میشم بگم دوستت دارم»
به حمید گفتم:«پشت گوشی بگو یادت باشه! من منظورت رو میفهمم»، قرار گذاشتیم به جای دوستت دارم پشت گوشی بگه یادت باشه!
خوشش آمده بود، پلهها را میرفت پایین بلند بلند میگفت:«فرزانه یادت باشه!»، من هم لبخند میزدم میگفتم:« یادم هست!».
#یادت_باشد ❤️🍂
📚@ketabkadeh_tasnim