eitaa logo
کتابــ کدهــ تسنیمــ
1.1هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
189 ویدیو
48 فایل
خوش اومدین به اینجا 💐 کتابکده تسنیم با گلچینی از کتاب ها و محصولات ناب فرهنگی ،آموزشی برای شما خوبان ✨ فروش به صورت مجازی و حضوری ⇦دامغان ،میدان امام (ره) ، زیرزمین پاساژ ولی عصر (عج) ، روبه روی حمام کاج سنتی ⇨ @Jo_zm_sh🆔 ۰۹۱۹۶۶۹۲۷۱۶📲
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲یا رب العالمین.... عید مبعث پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بر تمام مسلمانان مبارک باد❤️
✂️ پیامبر و قصه هایش🌸🍃 مرد مسلمان غذایش را جلوی خودش گذاشت و مشغول خوردن شد .یادش رفت که قبل از خوردن غذا" بسم الله" بگوید. او می‌دانست که موقع خوردن غذا باید "بسم الله "گفت؛ اما آن روز ،فراموش کرد. شاید خیلی گرسنه بود و به همین علت یادش رفت نام خدا را بر زبان بیاورد.... مرد مسلمان ،لقمه دوم و سوم و چهارم را هم در دهان گذاشت. کم کم غذایش داشت تمام می‌شد. آخرین لقمه را که می‌خواست در دهان بگذارد، یادش آمد که "بسم الله" نگفته است. پیش از خوردن آخرین لقمه گفت: بسم الله ،هم برای اول غذا و هم برای آخر غذا. پیامبر غذا خوردن آن مرد را زیر نظر داشت. وقتی دید که او بالاخره" بسم الله" گفت، خوشحال شد .حضرت لبخندی زد ...آنگاه رسول خدا (ص)به یارانش فرمود:" تا زمانی که این مرد بسم الله نگفته بود، شیطان شریک او بودو غذا میخورد؛ اما وقتی او بسم الله گفت، شیطان هرچه خورده بود بالا آورد. •
📚 ... کتابی درباره احساس اشیا و موجودات بی جان به پیامبر (ص)❤️♡ گرمای محبت رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، در دل همه موجودات کائنات و مخلوقات جای گرفته است. محبتی که از عشق ازلی و الهی ریشه می‌گیرد. عشقی که همان خدا به برترین خلقش و عزیزترین پیامبرانش است. 📒در این کتاب شما در هر قسمت، داستان محبت و عشق و اشتیاق و وابستگی موجودی به ظاهر بی‌جان را می‌خوانید که ارادت و دلبستگی‌اش به رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را روایت می‌کند🤗😍. ستون حنانه مسجد پیامبر وجه تسمیه این داستان است؛ اما شما با داستان درختی که حرکتش معجزه رسول شد، نیمه شدن ماه، اعتراف بت قریش به رسالت حضرت و … از زبان خودشان آشنا می‌شوید. 📗 به قلم:رقیه بابایی🖌 از انتشارات:جمکران 🗞 قیمت: ۴۰/۰۰۰ تومان 💳 🌴🌴🌴🌴 📱آیدی مشاوره و خرید @Jo_zm_sh 📚@ketabkadeh_tasnim
🍉 حنانه شو ♡ 📚| دیگر وقت آن بود که من هم اقرار و اعتراف کنم؛ از ناتوانی خویش و بگویم و از قدرت خدای او؛ از غرور خودساخته خویش بگویم و از بزرگی خدای او؛ از کوچکی خویشتنم بگویم و از هیبت فرستاده او. ناگهان لب به سخن بازکردم و با صدایی رسا گفتم: «أشهد أن لا إله إلا الله... وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله». با لب گشودن من،‌همه با سرگردانی نگاهشان به سوی من چرخید و صدای حیرت و فریاد بلند شد. مردها به من اشاره می‌کردند و با ناباوری از شنیدن صدای من می‌گفتند. زن‌ها وحشت‌زده، کودکانشان را به آغوش گرفته و به اطراف پناه می‌بردند. پیامبر که هراس و وحشت جمعیت را دیده بود، از میان جمعیت به سوی من آمد. به من نگریست و با لبخندی که بر لب داشت، دستی بر صورتم کشید. اسود هراسان به سوی من آمد و در چشم‌هایم خیره شد. آن‌گاه رو به جوانان کرد و گفت: «ای مردمان ساده‌دل و زودباور! آیا می‌شود بتی به سخن بیاید؟» 📙 🖋 📚 @ketabkadeh_tasnim
کتابی که راوی قصه هاش اشیا بی جان هستند ‼️ مطالعه کتاب حنانه شو اطلاعات خوبی از حوادث زمان رسول اکرم (ص) به ما می دهد.‌.
ـــــــــــــــــــــــــــــ کتاب را که باز کنی اگر اهل ِآن باشی تو را خط به خط درس خواهد داد، و اگر از غیر ِآن باشی برایت جز چند ورق بیش نیست ! بستگی به ارتباط ِ خودت با کتاب دارد . ــــــــــــــــــــــــــــ
خبر از آمدنت من که ندارم، تو ولی... جانِ من تا نفسی مانده خودت را برسان 🦋به بهانه نزدیک شدن نیمه شعبان دستی مهدوی در اندازه۲۰*۳۰ مناسب مراسم سه شنبه های مهدوی مدارس و پیاده روی نیمه شعبان 👌👏 🍃قیمت ۲۰/۰۰۰ت تعداد فقط ۱۰۰عدد @ghorfeh_tasnim
کتابــ کدهــ تسنیمــ
👈دهه فجر نزدیک است شبهه پراکنی ضدانقلابها هم زیاد پس باید مسلح بشیم و قوی💪 📚کتاب داستانی #چاپید_شاه
محمدرضا چه ‌می‌توانست بکند؟ خواسته ارباب قدیمی، بود! 😔 کتش را جلوی آینه مرتب می‌کرد. او آماده بود تا مصاحبه بزرگی را انجام دهد. او قرار بود در سرزمینی تسلیم خواسته شود که مردمش چندی پیش توانسته بودند انگلیسی‌ها را از آن بیرون کنند. خبرنگار در سوی دیگر آماده بود. محمدرضا دستی به موهایش کشید. قرار بود خبر جدایی را بدهد. کاری که هیچ کس قبل از او حاضر به انجامش نشده بود. یک . اما محمدرضا چه می‌توانست بکند. خواستۀ ، ، جدایی بحرین بود!!! 📘برشی از کتاب 🖋 📚@ketabkadeh_tasnim
📔ناقوس ها به صدا در می آیند «ناقوسها به صدا درمی آیند» داستان دلدادگی یک کشیش مسیحی است که در مسکو زندگی می کند. او کتاب ها و آثار خطی و قدیمی بسیاری دارد و به این کار عشق می ورزد. وقتی یک نسخه قدیمی از مردی تاجیک به دست او می رسد، علاقه مند می شود که کتاب را از او بخرد، اما مرد تاجیک به دست کسانی که دنبال این کتاب ارزشمند هستند، کشته می شود و از اینجا به بعد، کشیش روسی پا در مسیری می گذارد که به شناخت امام متقین، امیرالمؤمنین، علی (ع) منتهی می شود. ما خوندیم جذاب بود🥰 📚 به قلم: ابراهیم حسن بیکی✍ قیمت :۷۵۰۰۰ تومان💳 📔📔📔 📱آیدی مشاوره و خرید @Jo_zm_sh 📚@ketabkadeh_tasnim
• پروفسور پرسید: «این دوستت که می‌گویی مسلمان است لابد!» کشیش گفت: «جالب است بدانی که او یک نویسنده و متفکر مشهور مسیحی است. می‌گفت علی یکی از مردان بزرگ تاریخ ماست. او را به عیسی مسیح تشبیه می‌کرد... 📚
(♡° _°♡) کشیش کلید را به دست گرفته بود و پیش از آنکه در را باز کند، به زن‌ها نگاه کرد و گفت: برای دعا که نیومدید این وقت صبح؟ یکی از زن‌ها که نوک بینی‌اش از سرما سرخ شده بود، گفت: ما برای اعتراف اومدیم پدر. کشیش در را باز کرد. کلید را در جیبش گذاشت و درحالی که دستگیره را به طرف پایین فشار می‌داد گفت: خدا رحم کند دخترانم؛ این چه گناهی است که نتوانستید تا غروب صبر کنید؟ بعد لبخند زد و در را باز کرد و گفت: بیاید داخل دخترها... 📗
. 👆این چیزی است که در مورد کتـ📖ـاب وجود دارد. آن‌ها به شما اجازه می‌دهند بدون حرکت دادن پاها سفر کنید... “ . 📚@ketabkadeh_tasnim