#عزم_ملی_برای_هوای_پاک
#هفته_ملی_هوای_پاک
#کتابخانه_عمومی_آیت_الله_ربانی_شاهنجرانی
#کتابخانه_پایگاه_اجتماعی
#معرفی_کتاب_خوب
#جمع_خوانی
#زمین_پاک
🌈🌳جمع خوانی "کتاب وای چقدر زباله" به مناسبت هفته ملی هوای پاک
@ketabkhaneh_a_r_shahanjarin
"از آسمان عرفان، تابنده اختری رفت
وز کنج علم و ایمان، ارزنده گوهری رفت"
✍تورقی بر کتاب خاطرات کتابخانه
🥀حضور زنده یاد؛ عالم و قاضی مجاهد شهید علی رازینی در غرفه کتابخانه آیت الله ربانی شاهنجرانی در نمایشگاه بین المللی کتاب سال ۹۷ در مصلی تهران
🖤روحشان شاد؛ یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد
@ketabkhaneh_a_r_shahanjarin
#اطلاع_رسانی
#مسابقه_کتابخوانی
#دهه_فجر
کتابخانه عمومی آیت الله ربانی شاهنجرانی با همکاری شهرداری و حوزه مقاومت بسیج امام حسین(ع) شهر شاهنجرین به مناسبت چهل و ششمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی برگزار می کند؛
📚مسابقه کتابخوانی "۵۳ عصر پهلوی به روایت دربار"
علاقه مندان جهت شرکت در مسابقه می توانند به دو روش زیر اقدام نمایند:
۱. به صورت حضوری و دریافت پاسخنامه از کتابخانه عمومی شاهنجرین
۲. به صورت آنلاین و شرکت در مسابقه پس از ثبت نام در سامانه مسابقات الکترونیک کتابخوانی به نشانی: www.ketabkhooon.ir
👈شایان ذکر است فایل پی دی اف کتاب مورد نظر،در سامانه مذکور و کانال کتابخانه در پیام رسان ایتا
@ketabkhaneh_a_r_shahanjarin
بارگذاری شده است.
✅متقاضیانی که قبلا در مسابقات الکترونیکی همچون جشنواره رضوی ثبت نام و شرکت نموده اند، نیازی به ثبت نام مجدد ندارند.
⏳مهلت شرکت در مسابقه: ۲۲ بهمن ماه ۱۴۰۳
🎁به ۸ نفر از برگزیدگان، به قید قرعه لوح تقدیر به همراه جوایز ارزنده ای اهدا خواهد شد.
🇮🇷روابط عمومی اداره کتابخانههای عمومی شهرستان درگزین
@ketabkhaneh_a_r_shahanjarin
-125624575_-247167064.pdf
616.2K
کتاب ۵۳ سال عصر پهلوي به روایت دربار
#داستان_شب☕️📖☕️
*📚 داستان کوتاه*
*تاجر خرمایی که هرگز ضرر نمی کند*
حکایت چنین است که...
تاجری دمشقی همیشه به دوستانش می گفت که من در زندگی ام هرگز تجارتی نکرده ام که در آن زیان کنم حتی برای یک بار !
دوستانش به او می خندیدند و می گفتند که چنین چیزی ممکن نیست که حتی یکبار هم ضرر نکرده باشی ...
تا اینکه یکبار تاجر آنها را به مبارزه طلبید تا به آنها نشان دهد که راست می گوید .. او از دوستانش خواست که چیزی محال و نشدنی از او بخواهند تا او انجام دهد ..
دوستانش به او گفتند : اگر راست می گویی به عراق برو و خرما ببر و بفروش و در این امر موفق شو زیرا که آنجا خرما مثل خاک صحرا زیاد است و کسی خرمای تو را نمی خواهد .. تاجر قبول کرد و خرمایی که از عراق آمده بود را خریداری کرد و به طرف بغداد راهی شد ..
آورده اند که در آن هنگام خلیفه عراق برای تفریح و استراحت به طرف موصل رفته بود .. زیرا موصل شهری زیبا و بهاریست که در شمال عراق قرار دارد و به خاطر طبیعت زیبایش اسم دوبهاره را رویش گذاشته اند زیرا در سرما وگرما همچون بهار است
دختر خلیفه گردنبند خود را در راه بازگشت از سفر گم کرده بود ، پس گریه کنان شکایت پیش پدرش برد که طلایش را گم کرده است .. خلیفه دستور به پیدا کردنش داد .. وبه ساکنان بغداد گفت هرکس گردنبند دخترش را بیابد پس پاداش بزرگی نزد خلیفه دارد و دختر خود را به او خواهد داد ..
تاجر دمشقی وقتی به نزدیکی بغداد رسید مردم را دید که دیوانه وار همه جا را می گردند ... از آنها سؤال کرد که چه اتفاقی افتاده است ؟!
آنها نیز ماجرا را تعریف کردند و بزرگشان گفت : متاسفانه فراموش کردیم برای راه خود توشه و غذایی بیاوریم و اکنون راه بازگشت نداریم تا اینکه گردنبند را پیدا کنیم زیرا مردم از ما سبقت می گیرند و ممکن است گردنبند را زودتر پیدا کنند ..
پس تاجر دمشقی دستانش را به هم زد و گفت : من به شما خرما می فروشم ...
مردم خرماها را با قیمت گرانی از او خریدند ...و او گفت : هاااا ... من برنده شدم در مبارزه با دوستانم ...
این سخن به گوش خلیفه رسید که تاجری دمشقی خرماهایش را در عراق فروخته است !!
این سخن بسیار عجیب بود زیرا که عراق نیازی به خرمای جاهای دیگر نداشت !
بنابراین خلیفه او را طلبید و ماجرا را از او سؤال کرد ؛
پس تاجر گفت :
هنگامی که کودکی بودم، یتیم شدم و مادرم توانایی کاری نداشت ، من از همان کودکی کار می کردم و به مادرم رسیدگی می کردم ، و نان زندگی مان را در می آوردم .. در حالیکه پنج سال داشتم ... و کارم را ادامه دادم و کم کم بزرگ شدم تا به بیست سالگی رسیدم ..
و مادرم را اجل دریافت ...
او دستانش را بلند کرد و دعا کرد که خداوند مرا موفق گرداند و هرگز روی خسارت و زیان را نبینم در دین و دنیایم .. و ازدواج مرا از خانه حاکمان میسر گرداند و خاک را در دستانم به طلا تبدیل کند ...
دراین هنگام که دعاهای مادر را برای خلیفه تعریف می کرد ناخودآگاه دستش را در خاک برد و بالا آورد و مشغول صحبت کردن بود که خلیفه گردنبند دخترش را در دست او دید !
خلیفه تبسمی کرد ، تاجر که آنچه در دستش بود را احساس کرد فهمید چیزی غیر از خاک را برداشته به دستان خود نگاه کرد دانست که این گردنبند دختر خلیفه است پس آن را برگرداند و دانست که از دعای مادرش بوده است ...
اینچنین بود که برای اولین بار خرما از دمشق برای فروش وارد عراق شد .. و او نیز داماد خلیفه گشت !!
سبحان الله از دعای مستجاب مادر که چنین زندگی فرزند را می سازد ... خداوندا بِرّ و نیکی به والدین را به ما عطا کن.
@ketabkhaneh_a_r_shahanjarin
ﮔﺎﻫﯽ ﺧﺪﺍ، ﺑﺎ ﺩﺳﺖِ ﺗﻮ
ﺩﺳﺖِ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ...!
ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﻮ،
ﮔﺮﻩ ﮐﺎﺭ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ...!
ﺑﺎ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﺗﻮ،
ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ ﻭ ﻋﺮﯾﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﻮﺷﺎﻧﺪ...!
ﺑﺎ ﻗﺪﻡ ﺗﻮ،
ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺭﺍ ﺣﻞ ﻣﯿﮑﻨﺪ...!
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ، ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺳﺖِ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ، ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ .
@ketabkhaneh_a_r_shahanjarin
#معرفی_کتاب
#امر_به_معروف_نهی_از_منکر
#خواندن_برای_همدلی
معرفی "کتاب صفات یا ویژگی های امر کنندگان به معروف و نهی کنندگان ازمنکر چیست" توسط خانم خدیجه قاسمی عضو فعال کتابخوان؛ کتابخانه آیت الله ربانی شاهنجرانی در محفل قرآنی مشکات
@ketabkhaneh_a_r_shahanjarin
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤
سلام بر تو ای هفتمین فروغ امامت!
سلام بر تو ای وارث شهادت!
سلام بر تو ای قبله نیازمندان!
سلام بر تو ای آزادترین اسیر و ای آزادهترین زندانی!
شهادت غریبانه ی امام موسی کاظم (ع) تسلیت باد
@ketabkhaneh_a_r_shahanjarin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸مبارک باد عیدی که هلال آن؛ با ندای وحیانی «إقرأ بِاسمِ ربّك الّذي خَلَق»؛ آغاز و با ترنّم ِ«اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ»؛ به بدر ولایت مبدل شد.
🌺باشدا که باطنین «بقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»؛ خورشيد بعثت از افق انتظار بدمد.
🎉🎊عید بزرگ مبعث؛آغاز رسالت رسول مهربانی ها بر همگان مبارک باد🎉🎊
@ketabkhaneh_a_r_shahanjarin