eitaa logo
کتابخانه فضائل
1.2هزار دنبال‌کننده
465 عکس
261 ویدیو
3 فایل
|بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم| امام‌صادق‌علیه‌السلام: هر‌كه‌‌بخواند‌‌نوشته‌اى‌از‌ فضائل‌علی‌بن‌ابیطالب‌‌ر‌ا‌ خداوند‌گناهانى‌‌راكه‌او‌از‌ راه‌چشم‌مرتكب‌شده‌مى‏‌آمرزد. الأمالی‌ص١٣٨ @Rajab_110 #تاروز‌حَشـر‌هرچـه‌بگویم‌عـلـے‌ڪم‌است•• #اللهم‌عجل‌الولیڪ‌الفرج••
مشاهده در ایتا
دانلود
- - شخصی به نام راشد نقل می کند از مکه همراه امام حسین صلوات اللّه علیه بودم عجایب عجیبی از ایشان دیدم، وقتی حضرت به قطفطانیه رسید در این اثنا دیدم شیری درنده با نهایت هیبت آمد،حضرت به او سخن گفت و احوال مردم کوفه را از او پرسید؟ شیر عرضه داشت، شمشیر های آنها علیه شماست. حضرت فرمودند: حکومت کوفه با کیست؟ شیر گفت با ابن زیاد ملعون و ای مولای ما آن ولدالزنا، پسر عمّت حضرت مسلم صلوات اللّه علیه را شهید کرد، دل های ما حیوانات از شهادت حضرت مسلم صلوات اللّه علیه سوزناک است و ما حیوانات عزای حضرت مسلم را گرفتیم. 📚مقتل هدية الذاكرين آقا قلعه‌‌ای، ص ١٧٥ @ketabkhaneh_fazael
- - و روي: أنّه لمّا قتل منهم جماعة كثيرة، وبلغ ذلك ابن زياد فأرسل إلى محمّد بن الأشعث يقول: إنّا بعثناك إلى رجلٍ واحد لتأتينا به، فثلم في أصحابك ثلمة عظيمة، فكيف إذا أرسلناك إلى غيره؟ فأرسل ابن الأشعث: أيّها الأمير أتظنّ أنّك بعثتني إلى بقّال من بقّالي الكوفة أو إلى جرمقاني من جرامقة الحيرة أولم تعلم أيّها الأمير أنّك بعثتني إلى أسد ضرغام وسيف حسام في كفّ بطل همام من آل خير الأنام؟فأرسل إليه ابن زياد: أعطه الأمان؛ فإنّك لا تقدر عليه إلّا به، و روي: أنّه لقد كان من قوّته أنّه يأخذ الرجل بيده فيرمي به فوق البيت. ------------------------ ابن‌زیاد سوی محمد‌بن‌اشعث پیام فرستاد سبحان اللّه! ای ابو عبد‌الرحمن! ما تو را فرستادیم که مسلم بن عقیل را نزد ما بیاوری و اینک، ضربه‌ی شدیدی به یارانت وارد شده و عده‌ای کشته شده اند؟! محمّد بن اشعث  چنین پاسخ فرستاد: ای امیر! گمان می‌کنی مرا به سوی یکی از بقّال‌های‌ کوفه یاکفّاشی از‌‌حیره‌فرستادی؟ یا نمی‌دانی که مرا به سوی شیری خطرناک و قهرمانی بزرگ فرستاده ای که در دست، شمشیری‌تیز دارد که از آن، مرگ می‌چکد و در نقلی دیگر آمده است که قوّت و زور بازوی مسلم بن عقیل به قدری بود که با دستش اگر مردی را می‌گرفت او را پرتاب می‌کرد به بالای بام خانه! 📚مخطوطة مصائب المعصومين عليهم السلام
- - في الإرشاد ابن زیاد گفت کو آن کسی که مسلم بر سر او ضربت زده في‌الحال بکر بن حمران حاضر شد، گفت مسلم را ببر به بام و بزن گردن وی را، آن ولد الزنا جناب مسلم را به بام برد و سرش را برید جسدش را از بام قصر به زیر انداخت سرش را برد به حضور ابن زیاد ما می‌ترسید و بدنش مثل بید می‌لرزید. في اللهوف ابن زیاد گفت ما شأنک چرا این گونه ترسان و هراسانی گفت ای امیر در آن ساعت که خواستم سر مسلم را جدا کنم دیدم مردی سیاه پوش غضبناک در پیش رو ایستاده انگشت به دندان گرفته چنان ترسیدم که هرگز چنین نترسیده بودم. ابن زیاد گفت هیچ چیز نبوده خیال تو را برداشته که به وحشت افتادی. همین سوال را از شمر کافر کردند وقتی که سر مطهر پسر فاطمه را بریده بود مثل بید می‌لرزید به حدی که دماغ تیغ کشیده رنگ صورت پریده پرسیدند تو را چه می‌شود گفت صدای شیونی شنیدم و کسی را ندیدم کی می‌گفت یا غریب الام و یا مظلوم الام، ای غریب مادر و ای مظلوم مادر.. 📚 رياض القدس ج١ ص١٢٤
- - قال الامام‌الصَّادِقَ عليه السلام مَنْ أَتَى الْحُسَيْنَ عليه السلام يَوْمَ عَرَفَةَ قَلَبَهُ اللَّهُ ثَلِجَ الْفُؤَادِ . كسى كه در روز عرفه به زيارت قبر حضرت امام حسين عليه السّلام برود خداوند متعال او را مطمئن القلب مى ‏گرداند. 📚بحار الأنوار؛ج‏۹۸، ص۸۶
- - هنگامی که حضرت مسلم علیه الرحمة را به سوی کاخ ابن زیاد ملعون می‌بردند، طوعه با شتاب پشت سر حضرت می آمد و با صدایی بلند می گفت: [یا قَومُ خَلّوا عَن ضَیفي سپاهیان] مهمانم را رها کنید! 📚 المناهج الحسینیه، شبّر، ص۱۰۰
- - بانو محبوبه درویشی در راه نجف و کربلا گفت: «از خدا خواستم قسمتم کند اربعین بیایم. خیلی دلم می خواست که جزء پیاده ها باشم.. خانمی دم مسجد کوفه ما را برد خانه‌اش با آن خانه فقیرانه‌اش، این قدر قشنگ از ما پذیرایی کرد و این قدر با ما خوب بود که واقعا توی خانه اش احساس راحتی کردم. احساس کردم خانه خواهرم‌ هستم این قدر خوب بود این زن. خدا به سر شاهد است بهترین پذیرایی را از ما کرد. فقط دلش می خواست فکر نکنیم همه کوفه بد بودند. گفت: ما مردم کوفه ایم، ولی ما آن کوفه نیستیم. می خواهند ثابت کنند خودشان را که ما اگر آن موقع بودیم، از آن ها نبودیم. ده نفر آدم را پذیرایی کرد. تک تکمان را بهترین جای خواب داد، خوابیدیم. موقع رفتن هم بدرقه مان کرد تا دم مسیر. خیلی آن شب توی خانه این زن گریه کردم. گفتم ای کاش یکی مثل تو بود در را به روی مسلم باز می کرد.» 📚 پادشاهان پیاده، ص۳۵
- - سمِعَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ سلام الله علیه يَوْمَ عَرَفَةَ سَائِلًا يَسْأَلُ النَّاسَ فَقَالَ لَهُ وَيْحَكَ أَ غَيْرَ اللَّهِ تَسْأَلُ فِي هَذَا الْيَوْمِ إِنَّهُ لَيُرْجَى لِمَا فِي بُطُونِ الْحَبَالَى فِي هَذَا الْيَوْمِ أَنْ يَكُونَ سَعِيداً امام زین العابدین علیه‌السلام در روز عرفه صدای گدایی را شنید که در حال درخواست از مردم بود، به او فرمود: وای بر تو آیا در چنین روزی از غیر خدا درخواست می‌کنی، همانا امید است که جنین‌هایی که امروز در شکم زنان باردار است خوشبخت [عاقبت به خیر] شوند. 📚من‌لایحضره‌الفقیه، ج۲، ص۲۱۱
ای‌ امیر عرفه‌ حال‌ مناجات‌ بده
بر گدای‌ حرمت‌ وقت‌ ملاقات‌ بده
- - آه آه به یاد آوردم آن سالی را که زینب خاتون، از شام مراجعت نمود و شب و روز مشغول تعزیه بود تا صبح عید قربان که صدای هلهله و شادی بعضی از مردمان بلند شد، زینب بی برادر و آن مظلومه‌ی خون جگر گریبان جامه را بدرید و لؤلؤ اشک از بحرین دیده بارید، پس لباس خونین دو فرزند را برآورد و به صورت مالید و یعقوب سان غش کرد، چون به هوش آمد با چشم گریه آلود فرمود که: حسین کجاست که زینب به دیدنش برود ز گریه جامه جان عزیز خود بدرد جامه‌های دو فرزند چون نظاره نمود در بهانه گریه به روی خود بگشود بگفت وعده دیدار وصل جانان است لباس تازه بپوشید عید قربان است در آن اثنا سکینه و فاطمه کبری و ام لیلا به خدمت دختر علی مرتضی مشرف شدند پس از دست بوسی یکی تسلی بخش او بود و یکی در ناله امدادش می‌نمود، آه آه قیامت آن ساعت برپا شد که فاطمه کبری عرض نمود: عمّه برخیز تا برویم و به پابوس پدرم مشرف شویم، پس از گریه و فغان دختر أمیرمؤمنان فرمود: مناسب چنان است که در این عید اول به دیدن مادر عباس برویم زیرا که از آن دل خسته چهار پسر کشته گشته، الغرض به اتفاق روانه شدند در عرض راه، ام‌ّ لیلا را حالتی دست داد که نزدیک بود روح از جسدش مفارقت کند، کنیزان زیر بغلش را گرفتند و به مشقت هر چه تمام‌تر به خانه‌اش بردند گفت شما را به خدا مرا ملامت مکنید. به سرو قدّ جوانان کنم چگونه نظر که افتاده ز پا قامت علی اکبر به یادم آمد سال گذشته در دو منزلی مکه دست علی اکبرم در دست صبح عید به خدمت شاه شهید مشرف شدم و امروز دیدم رفقای علی اکبر لباس فاخر در بر و به ملاقات یکدیگر می‌روند، جای آن دارد که جامه جان بدر برم. الغرض امّ بنین را دیدند اشک‌بار، داغدار با قد خمیده فرزند زاده نو رسیده عبیدالله را در برکشیده و عَلَم را با مَشک خشک شده پیش رو نهاده سکینه بی‌‌اختیار صیحه کشید و بر زمین غلطید چون به هوش آمد فریاد کرد واعمّاه وا عبّاساه، مبارک باد آمده‌ایم. کجاست دست تو تا بوسمش من محزون بمیرم آه که خود دیدمش به دجله خون ز گردش فلک کج مدار سفله دون ز بهر جرعه آب از کفم شدی بیرون 📚مقتل سرورالمؤمنين، كاظميني، ص٤١٦ @ketabkhaneh_fazael
- - در تهران، در روز عید قربان، در منزل یکی از اعیان شهر مجلس توسّلی منعقد بود و قبل از ایشان [مرحوم نظام] جناب آقای فلسفی سخنرانی کرده و در نهایت گفته بودند: چون که روز عید است، بنده ذکر مصیبت نمی‌کنم. و پس از ایشان، مرحوم نظام بر فراز منبر قرار گرفته، خطاب به واعظ قبلی فرمود: جناب آقای فلسفی! بیانات ارزندهٔ شما بسیار متین بود و عالی و شافی، امّا افسوس که ملاحت نداشت، زیرا که از ذکر مصیبت در آن خبری نبود! امّا امروز من می‌خواهم روضه بخوانم. سپس روضه‌ای آتشین خواند که ولوله‌ای در مردم افتاد، و این ابیات را که ظاهراً خودش سروده بود، در ضمن ذکر مصیبت تقدیم داشت: شاه گفتا کربلا امروز میدان من است روز قربان من است! مادرم در کنج مطبخ نیز مهمان من است روز قربان من است! 📚 نکته ها و خاطره‌ها ص۷۱ @ketabkhaneh_fazael @cheraghe_motaleeh
- -
مرحوم شیخ حرّ عاملی یکی از آداب
 مستحبّ روز عید فطر و قربان را 
تحت عنوان این باب بیان میکند ؛
بَابُ اسْتِحْبَابِ اسْتِشْعَارِ الْحُزْنِ فِی الْعِيدَيْنِ لِاغْتِصَابِ آلِ مُحَمَّدٍ حَقِّهِمْ استحباب إظهار غم و نشان دادن اندوه در دو عید فطر و قربان ، به دلیل آنکه حقّ آل محمّد عليهم‌السّلام غصب شده است. 📚 وسائل الشیعة ج۷، ص٤٧٥ @ketabkhaneh_fazael
در مذمّت علما و دانشمندان بدون عمل امروز مطالبی بارگذاری خواهد شد.
- - ملعون است یا از اهل جهنّم است، یا ضرر او از ضرر لشکر یزید بیشتر است، یا مثلا هر کسی که ما أهل بیت را اسباب کسب و معاش خود قرار بدهد، أشرّ خلقیةِ الله است. [بدترین مخلوق خداوند متعال] 📚کتاب خطی سرّ الاسرارفی مصائب الابرار (محمد هاشم مرندی)ص ١١ @ketabkhaneh_fazael
- - حضرت أمیر مي‌فرماید: بدتر از همه مردمان بعد از شیطان، نمرود، فرعون و غاصبین خلافت [ أبابكر، عمر و..] عبارت است از علما! آن‌گاه که به علم خود عمل ننمایند! و بهترین مخلوقات بعد از انبیاء و اولیاء عبارت است از علماء آن‌گاه که به علم خود عمل نمایند. 📚کتاب خطي سرّ الأسرار في مصائب الأبرار (محمد هاشم مرندي)ص ۱۱ @ketabkhaneh_fazael
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میان تحریر و اگزوز حالتی‌ست مداح را که تحریر بر لب و اگزوز در گلو دارد
گوشه‌ای از هنرنمایی مداحان عصرجدید
این ها بیانگر مظلومیت اهل بیت است که هر که صرف صدای خوبی داشته باشد میکروفون به دست میگیرد و میخواند از پاکت ها و کسب درآمدها بنام اهل بیت بگذریم.. قدیم زمان آیت الله بروجردی پیش نماز میخواست تهران بفرستد باید ۵۰ سالش بود، مداح باید ۱۰ ۱۵ سال پای روضه گریه میکرد بعد پا برهنه بالای چارپایه میرفت و مداحی میکرد، استاد میدیدند و نماز شب میخواندند اما الان وضع اینگونه نیست و قطعا بدتر خواهد شد و کسب و معاش از نام اهل بیت بیشتر خواهد شد وقتی میگوییم پناه بر خدا از عالمان بی عمل، منظورمان از عالم صرف کسی نیست که عمامه به سر دارد بلکه کسی است که آگاه به بد و خوب است و میداند فرق بین زشت و زیبایی را، والله هرکس میداند که چه بد است و انجام میدهد روز قیامت مسئول است به درگاه الهی.
- - در خبر است آن شبی که پیمبر به معراج تشریف برد و در همان شب مراجعت فرمود. صبحش شیطان خدمت آن سرور آمد و عرض کرد: «یا رسول الله! شب گذشته که به معراج تشریف بردید، در آسمان چهارم طرف چپ [بیت المعمور] منبری بود، شکسته و سوخته و به رو افتاده. آیا شناختی آن منبر را و متوجه شدید که از کیست؟» حضرت فرمودند: خیر؛ آن منبر از کیست؟ شیطان عرض کرد: «آن منبر از من است و صاحب آن بودم! بالای آن می‏ نشستم و ملائکه پای منبر من حاضر می ‏شدند، از برای آن‌ها راه بندگی حضرت منّان را می‏‌گفتم. ملائکه از عبادت و بندگی من تعجّب می‏ کردند! هر وقت که تسبیح از دستم می‏ افتاد، چندین هزار ملک برمی‏ خاستند، تسبیح را می‏ بوسیدند و به دست من می ‏دادند. اعتقاد من این بود که خداوند از من بهتر چیزی را خلق نفرموده است؛ ولی یک‏بار دیدم امر به عکس شد و رانده درگاه او شدم. و الان کسی از من بدتر و ملعون‏تر در درگاه احدیت نیست. ای محمّد مبادا مغرور شوی و تکبر نمایی، چون هیچ کس از کارهای الهی آگاه نیست. 📚 خزينة الجواهر، نهاوندي، ص ٦٤٧ @ketabkhaneh_fazael
- - حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: در شب معراج جمعی را در آتش یافتم که لب‌های آن‌ها را به مقراض‌ها[قیچی‌ها] می‌بریدند از جبرئیل سوء عمل‌شان را پرسیدم، گفت: هؤلاء خطباء من أهل النار کانوا يأمرون النّاس بالبرّ و ينسون أنفسهم [ اینان خطبا و اهل منبر اهل آتش هستند که مردم را امر به خوبی می‌کردند درحالی که خودشان‌را فراموش کرده بودند]. مؤلف گوید؛ الويل ثمّ الويل لي[وای‌بر‌من] که از این کار و کردارم در نزد پروردگار خود چه مقدار خجلت زده و شرمسارم! ترسم از آن است که هر وقت منبر می‌روم شیطان از سخنانم خندان و از ترّهات و کلماتم شادان باشد، از آن‌که مرا ذاکری غیر متذکّر و ناصحی غیر مستبصر می‌داند پس اعوان و فرزندانش را به گرد منبرم فراهم کرده بر خلاف بنی نوع انسان سخریّه و استهزاء کند و سوگند نخستین خود را بخواند که [لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ] شیطان گفت: به عزّت و جلالت قسم که خلق را تمام گمراه خواهم کرد! 📚 خصائص فاطمیه، الكجوري، ص۲٥ @ketabkhaneh_fazael