-
-
ان امیرالمومنین صلوات الله علیه کان
یمشی و اذا به یری خیاطا یخیط و هو
یدندن قال له الامام یا هذا لو انک قرات
القرآن لکان احسن ان صوتک جمیل قال
الرجل یا سیدی انا لاحسن القران فدنا
منه و همس بشی فی اذنه یقول الخیاط
لا اعرف ما الذی قال لی و منذ ذلک الحین
انا حافظ للقران.
امیرالمومنین صلواتاللهعلیه راه میرفت
خیاطی را دید که خیاطی میکند و آواز
می خواند، حضرت فرمودند اگر قرآن
بخوانی بهتر است، صدای خوبی داری.
عرض کرد سرورم قرآن را نمی دانم.
پس حضرت نزدیک گوش او چیزی
فرمود، خیاط گفت نمیدانم چه فرمود
ولی از آن موقع حافظ قرآن شدم.
📚العبرة الساکته، ج۱ ص۱۶۵
@ketabkhaneh_fazael
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-
ذِکرُ عَلِیٍّ عِبادَةٌ
-
-
دارة الافلأک علي أنفاس علي
بن أبي طالب صلوات الله علیه.
مرویست که ادارهی افلاک با نفسهای
علی بن ابی طالب صلواتاللهعلیه است.
📚 لعاب محمدﷺوآله، زبان اردو
علامه غضنفر عباس هاشمی، ص١٨
@ketabkhaneh_fazael
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 حکایت حاج اکبر ترک، در مورد
خوابی که در مورد دعا برای فرج حضرت
دیده بودند :
تا بیست سی سال قبل ، بنده برای فرج
حضرت امام زمان عج ، دعا نمی کردم؛
این حکایت را عرض می کنم که همه ی
شما ، عظمت دعا برای فرج حضرت امام
زمان عج را متوجه شوید.
هر عمل صالحی انجام می دهید ، بعد از
آن بگویید " اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج " تا
عملتان قبول شود.
در خواب به بنده گفتند ، علی اکبر سینه
زدی ، قمه زدی ، نماز خواندی ، هر کار
خیری که کرده ای ، چون در اخر این کار
ها برای فرج امام زمان عج دعا نکرده ای،
همه.ی انها توقیف مانده اند و اعمالت
بالا نرفته اند. نترس تو را شبانه میبریم
یک جایی ، انجا دعا کن تا اعمالت بالا
برود.
بنده را در خواب ، به یک مکان تاریکی
بردند و گفتند دعا کن، انجا " اَللّهُمَّ عَجِّل
لِوَلیِّکَ الفَرَج " گفتم و ان مکان پر از نور
شد و گفتند اعمالت را بالا بردیم. دیگه از
فردا صبحش بنده شروع کردم ، بعد از
اعمالی که انجام میدادم ، به اَللّهُمَّ عَجِّل
لِوَلیِّکَ الفَرَج گفتن..
حاج اکبر ترک به دیدار اربابش شتافت..
عاشقانی که مدام از فرجت میگفتند
عکسان قاب شد و از تو نیامد خبری..
-
-
ظل طوبي مجالس شیعة علي بن
أبی طالب صلوات الله علیه.
سایه طوبی مجالس شیعیان امیرالمومنین
علی ابن ابی طالب صلواتاللهعلیه است.
📚 لعاب محمد ﷺوآله، زبان اردو
علامه غضنفر عباس هاشمی، ص ٦٩
@ketabkhaneh_fazael
🔸غدیر روز اطعام و هدیه دادن
وَ قَالَ الْفَیَّاضُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الطُّوسِیُّ:
حَضَرْتُ مَجْلِسَ مَوْلَانَا عَلِیِّ بْنِ مُوسَی
الرِّضَا علیه السلام فِی یَوْمِ الْغَدِیرِ وَ
بِحَضْرَتِهِ جَمَاعَةٌ مِنْ خَوَاصِّهِ قَدِ احْتَبَسَهُمْ
عِنْدَهُ لِلْإِفْطَارِ مَعَهُ قَدْ قَدَّمَ إِلَی مَنَازِلِهِمْ
الطَّعَامَ وَ الْبُرَّ وَ أَلْبَسَهُمُ الصِّلَاةَ وَ الْکِسْوَةَ
حَتَّی الْخَوَاتِیمَ وَ النِّعَالَ
🔹فیاض بن محمد بن طوسی نقل کرد:
در روز غدیر به خدمت مولایمان علی بن
موسی الرضا علیه السلام رسیدم و
جماعتی از یاران خاص ایشان را دیدم
که آنها را برای افطار به همراه خود نگه
داشته اند. و مقداری غذا و هدیه به خانه
هاشان فرستاده اند و هدیه و لباس،
حتی انگشتری و کفش نیز به آنها عطا
کرده بودند.
📚بحارالانوار، ج۹۵، ص۳۲۲
@ketabkhaneh_fazael
🔸 پاداش هزینه در راه امام
«دِرهَمٌ يُوصَلُ بِهِ الإِمَامُ أَفضَلُ مِن أَلفَي
أَلفِ دِرهَمٍ فيمَا سِوَاهُ مِن وُجُوهِ البِرِّ.»
🔹یک دِرهم که در راه امام معصوم
خرج شود، برتر است از دو میلیون درهم
است که در دیگر امور خیریه صرف شود.
📚 کافی، ج۱، ص۵۳۸
@ketabkhaneh_fazael
-
-
مرویست جنازهای آوردند که حضرت امام
محمد باقر علیه السلام بر او نماز کند.
چون حضرت حاضر شد، یکی از دوستان
به حضرت عرض کرد:
قربانت! آیا شما بر این جنازه نماز می
گزارید و حال آن که این شخص مدّت
العمر به ملاهی و مناهی و معاصی به
سر میبرد!
حضرت فرمود: "چون چنین است، نماز
نمی گزارم، بیایید [جنازه را] بردارید."
حضرت روانه منزل شد. کسی دیگر از
اصحاب آن حضرت پیش آمد. عرضکرد:
"یابن رسولالله! راست است این شخص
معصیتکار و لا ابالی بود؛ اما در اغلب
مجالس و محافل، من حاضر بودم.
میدیدم ذکر مصائب و نوائب جدّ غریبت
حسین که می شد، این مرد بی اختیار
بر غریب الغربا اشک می ریخت!
تا حضرت این کلام را شنید، برگشت و
فریاد کرد:"مبرید. بیاورید جنازه دوست
ما و محبّ ما را که عزادار جدّ من بوده."
پس حضرت ایستاد نماز کرد، و خود،
تشییع جنازه کرد، و پای جنازه را به دوش
گرفت، تا قبرستان همراهی کرد، و
نشست تلقین خواند. مرده را به خاک
سپرد. از جا برخاست. فرمود:
"به خدا قسم از سر قبر وی برنخاستم الّا
آن که دیدم ملائکه با طبق های نور وارد
قبر دوست ما شدند، بعد برخاستم..
📚 مقتل تذکرة الذاکرین، قزویني، ص۱۸
@ketabkhaneh_fazael
-
-
فی لوامع الانوار در صفحه هشت حضرت
امام محمد باقر علیهالسلام فرمودند:
ما من شئ الا و له کیل و وزن الا الدموع
یعنی از برای هر چیزی ثوابی و اندازه و
حدی است مگر اشک چشم که از برای
ثواب آن اندازه و حدی نیست چرا که
چشم همین که پر از اشک شد، خداوند
عالم حرام میکند آن را بر آتش جهنم و
هرگاه اشک به صورت گریهکنندگان جاری
شود هرگز بر او ذلت و خاری نمیرسد،
بدانکه قطره اشک در مصیبت سیدالشهدا
فرو مینشاند دریاهای آتش هفت طبقه
جهنم را..
📚 مقتل هدية الذاكرين، آقاقلعهای ص۲۲
@ketabkhaneh_fazael
#مقتل
-
-
امام باقر صلوات اللّه علیه میفرمایند که
اگر خطبه عمه ام صلوات اللّه علیها نبود
در همان بزم [شام] گردن همه را میزدند.
📚بیان الولایة ص٢٤٥
@ketabkhaneh_fazael
-
-
یکی از اصحاب حضرت صادق علیه السلام
دید که آن حضرت را که به یک نفر پیرمرد
که موی سر و ریش او سفید شده و به او
سلام داد، بعد پرسید فدای تو شوم آن
مردپیر که بود که به او سلام دادی فرمود
پدرم محمد بن علی علیهما السلام.
📚 سرالأسرار في مصائب الأبرار
محمد هاشم مرندي ص١١٣
-------------------
مَیِّتنا لَم یَمُت و غائِبُنا لَمْ یَغِب
مرده ما در حقیقت نمیمیرد
و غائب ما غیب نمیشود
@ketabkhaneh_fazael
#مقتل_سنگین
با حال مناسب خوانده شود!
چنانچه حضرت باقر علیهالسلام فرمود:
لقد قتل الحسین بالسیف و السنان و
الحجارة و الخشب و العصا، به تحقیق
جدّم حسین را به قتل رسانیدند به سنان
و نیزه و سنگ و چوب و عصا ولقد اوطئوه
الخیل بعد ذلک، و به تحقیق که بعد از
کشتن، سم های اسب بدنش تاختند و
او را پایمال نمودند.
📚 مقتل هديةالذاکرین، ص۲۲
@ketabkhaneh_fazael
#مادرانه
-
-
كان إذا وعك استعان بالماء البارد فيكون
له ثوبان ثوب في الماء البارد و ثوب على
جسده يراوح بينهما ثمّ ينادي حتى يسمع
صوته على باب الدار يا فاطمة بنت محمد
-----------------
هرگاه بر امام باقر عليه السلام تب شديد
عارض مىشد، ایشان از آب سرد استفاده
ميفرمودند و حضرت دو پيراهن داشتند،
که يكى را در ميان آب قرار ميداد، و چون
خيس مىشد، آن را ميپوشيد، و ديگرى
را در آب قرار ميداد.
سپس به نيت شفا با صدای بلند، طوريكه
صدای حضرت حتی از كنار درب منزل نيز
شنيده ميشد، استغاثه ميفرمودند:
يا فاطمه دختر محمد! [علیهماالسلام]
پس امام كاظم عليه السلام فرمودند:
آري، اين حديث از پدرم صحيح است.
📚کافی [روضه] ج۸، ص٦٣
هدایت شده از کتابخانه فضائل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-
عَجَّلَ الله فَرَجَهُ الشَّرِيف
#هشتم_ذیالجحة
-
-
اسحاق جلّاب¹ گويد: براى امام هادى عليه
السلام گوسفندان بسيارى خريدم، سپس
مرا خواست و از اصطبل منزلش به مکان
وسيعى برد كه من آنجا را نميشناختم، و
در آنجا گوسفندان را بهر كه دستور داد،
تقسيم كردم، و براى [پسرش] ابو جعفر
و مادر او و ديگران دستور داد و فرستاد،
آنگاه روز ترويه² بود كه از حضرت اجازه
گرفتم به بغداد نزد پدرم برگردم، به من
نوشت: فردا نزد ما باش و سپس برو.
من هم بماندم و چون روز عرفه شد، نزد
حضرت بودم و شب عيد قربان هم در
ايوان خانهاش خوابيدم هنگام سحر نزد
من آمد و فرمود: اى اسحاق برخيز، من
برخاستم و چون چشم گشودم، خود را
در خانهام در بغداد ديدم، خدمت پدرم
رسيدم و گرد رفقايم نشستم، به آنها
گفتم: روز عرفه در سامره بودم و روز
عيد قربان به بغداد آمدم.
📚 الکافي ج١، ص٤٩٨
----------------
¹جلاّب؛ به معنی چوبدار یعنی
آورنده گوسفندان برای فروش
² روز ترویه روز هشتم ذيالحجه است و
علت نام گذاریاش، بدان جهت است که
در مِنا و عرفات آب وجود ندارد و حاجیانی
که قصد وقوف در منا و عرفات را دارند،
باید از مکه برای خویش آب تهیه کرده
و به همراه خود ببرند و چنین حالتی
را ترویه مینامند.
#هشتم_ذیالحجة
-
-
قد اعتمر الحسین بن علی (علیهالسلام) فی ذی الحجه ثم راح یوم الترویه الی العراق و الناس یروحون الی منی و لا باس باعمره فی ذی الحجه لمن لا یرید الحج
حسین بن علي(علیهماالسلام) در ماه ذیالحجه عمره انجام داد و سپس در روز ترویه (هشتم) به سوی عراق حرکت کرد و کسی که نمیخواهد حج انجام دهد، میتواند عمره انجام دهد.»
📚 الکافي، ج٤، ص٥٣٥
#مسلمیه
-
-
أقسمت لا أقتل إلّا حرّاً
وإن رأيت الموت شيئاً نكراً
ويخلط البارد سخناً مرّاً
ردّ شعاع الشمس فاستقرّا
كلّ امرئ يوماً ملاقٍ شرّاً
أخاف أن أكذّب أو أغرّا
------------------
سوگند خوردهام جز به آزادگی کشته نشوم
گر چه مرگ را امری سخت میدانم
و روزگار امرِ گوارا و تلخی را میآمیزد
نور آفتاب میرود و تاریکی جای میگیرد
همهی مردم، روزی سختی را میبینند
من میترسم هر گاه به امان شما تن
دهم دروغ گفته باشید یا فریب بخورم.
پن؛ رجز خواندن جناب مسلم حین
مقاتله و جنگیدن با سربازان ابن زیاد
📚مخطوطة مصائب المعصومين عليهم السلام
#مسلمیه
-
-
حضرت مسلم به طوعه فرمودند: دیشب
لَختي خوابم برد، و در عالم خواب عموي
خود أميرالمؤمنین عليه السلام را ديدم
كه به من چنین ميفرمودند:
ألْوحا ألْوحا، اَلْعَجَل اَلْعَجَل، وَ ما
أظَنّ ألاّ أنَّهُ آخَر أيّامِي مِنَ الدُّنْيا.
زود باش، زود باش!
شتاب كن، شتاب كن!
و گمان ميكنم كه اين روز
آخرين روزم از دنيا باشد
📚 اولین فدایی امام حسین
علیه السلام، صفحه۲۷
@ketabkhaneh_fazael
#مسلمیه
-
-
مردم کوفه به پشت بام رفته و شروع به
پرتاب سنگ كردند، نيها را آتش ميزدند
و روي سر آن حضرت ميريختند، حضرت
مسلم عليه السلام چون اين صحنه را
ديد و اين گونه نامردي را از آنان مشاهده
كرد با شمشيرِ كشيده، از خانه خارج شده
و در كوچه بر آنها حمله كرد.
📚اولین فدایی امام حسین
علیه السلام ، صفحه۳۰
@ketabkhaneh_fazael
#مسلمیه
-
-
شخصی به نام راشد نقل می کند از مکه
همراه امام حسین صلوات اللّه علیه
بودم عجایب عجیبی از ایشان دیدم،
وقتی حضرت به قطفطانیه رسید در
این اثنا دیدم شیری درنده با نهایت
هیبت آمد،حضرت به او سخن گفت
و احوال مردم کوفه را از او پرسید؟
شیر عرضه داشت، شمشیر های آنها
علیه شماست.
حضرت فرمودند: حکومت کوفه با کیست؟
شیر گفت با ابن زیاد ملعون و ای مولای
ما آن ولدالزنا، پسر عمّت حضرت مسلم
صلوات اللّه علیه را شهید کرد، دل های
ما حیوانات از شهادت حضرت مسلم
صلوات اللّه علیه سوزناک است و ما
حیوانات عزای حضرت مسلم را گرفتیم.
📚مقتل هدية الذاكرين
آقا قلعهای، ص ١٧٥
@ketabkhaneh_fazael
#مسلمیه
-
-
و روي: أنّه لمّا قتل منهم جماعة كثيرة،
وبلغ ذلك ابن زياد فأرسل إلى محمّد بن
الأشعث يقول: إنّا بعثناك إلى رجلٍ واحد
لتأتينا به، فثلم في أصحابك ثلمة عظيمة،
فكيف إذا أرسلناك إلى غيره؟
فأرسل ابن الأشعث: أيّها الأمير أتظنّ أنّك
بعثتني إلى بقّال من بقّالي الكوفة أو إلى
جرمقاني من جرامقة الحيرة أولم تعلم
أيّها الأمير أنّك بعثتني إلى أسد ضرغام
وسيف حسام في كفّ بطل همام من آل
خير الأنام؟فأرسل إليه ابن زياد: أعطه
الأمان؛ فإنّك لا تقدر عليه إلّا به، و روي:
أنّه لقد كان من قوّته أنّه يأخذ الرجل بيده
فيرمي به فوق البيت.
------------------------
ابنزیاد سوی محمدبناشعث پیام فرستاد
سبحان اللّه! ای ابو عبدالرحمن! ما تو را
فرستادیم که مسلم بن عقیل را نزد ما
بیاوری و اینک، ضربهی شدیدی به یارانت
وارد شده و عدهای کشته شده اند؟!
محمّد بن اشعث چنین پاسخ فرستاد:
ای امیر! گمان میکنی مرا به سوی یکی از
بقّالهای کوفه یاکفّاشی ازحیرهفرستادی؟
یا نمیدانی که مرا به سوی شیری خطرناک
و قهرمانی بزرگ فرستاده ای که در دست،
شمشیریتیز دارد که از آن، مرگ میچکد
و در نقلی دیگر آمده است که قوّت و زور
بازوی مسلم بن عقیل به قدری بود که با
دستش اگر مردی را میگرفت او را پرتاب
میکرد به بالای بام خانه!
📚مخطوطة مصائب المعصومين عليهم السلام
#مسلمیه
-
-
في الإرشاد ابن زیاد گفت کو آن کسی که مسلم بر سر او ضربت زده فيالحال بکر بن حمران حاضر شد، گفت مسلم را ببر به بام و بزن گردن وی را، آن ولد الزنا جناب مسلم را به بام برد و سرش را برید جسدش را از بام قصر به زیر انداخت سرش را برد به حضور ابن زیاد ما میترسید و بدنش مثل بید میلرزید.
في اللهوف ابن زیاد گفت ما شأنک چرا این گونه ترسان و هراسانی گفت ای امیر در آن ساعت که خواستم سر مسلم را جدا کنم دیدم مردی سیاه پوش غضبناک در پیش رو ایستاده انگشت به دندان گرفته چنان ترسیدم که هرگز چنین نترسیده بودم. ابن زیاد گفت هیچ چیز نبوده خیال تو را برداشته که به وحشت افتادی. همین سوال را از شمر کافر کردند وقتی که سر مطهر پسر فاطمه را بریده بود مثل بید میلرزید به حدی که دماغ تیغ کشیده رنگ صورت پریده پرسیدند تو را چه میشود گفت صدای شیونی شنیدم و کسی را ندیدم کی میگفت یا غریب الام و یا مظلوم الام، ای غریب مادر و ای مظلوم مادر..
📚 رياض القدس ج١ ص١٢٤