کتابخانه فضائل
-
-
-
في كتاب مبكي العيون عن العلّامة الحّلي
عن المفيد عن الصّادق -عليه السّلام- قـال
إذا همّ رجل بزيارة الحسين -عليه السّلام-
نظرت إليه فاطمة بنت محمّد المصطفي -
عليهما السّـلام- من العـرش و فـي حولـها
سبعون ألف ملك و سبعون ألف من الحور
العين و سبعون ألف صدّيق و سبعون ألف
شهيـد و سبعـون ألف غلام و سبعـة آلاف
نبـي، كـلّهـم أعـوان فـاطـمـة بنـت محـمّـد
-عليـهمـا السّـلام- و بکـت فاطـمة -علـيـهـا
السّلام- بكـاء شديـداً و بكـت هٰـولاء كلّهـم
لبكاء فاطمة -عليها السّلام- حتّي لايبقي
أحد في الملأ الأعلي الّا بكي لبكاء فاطمة
-عليهاالسّلام- فإذاسمعرسولاللهأصواتهم
بالبكاء، قام و دخـل علـي فاطمة -عليـها
السّلام- و قال لـم تبكـي يا قـرّة عينـي؟
قالت يا أبا انظر الي زائر ولدي الحسين
-عليهالسّلام- كيف يتأذّي، قال يا فاطمة
لاتبكي ولكن اسئلي الله لهم من كلّ خير
فسألت فاطمة عن الله عزّوجل لهم مـن
كلّ خير فاستجاب الله دعائها فـي حـقّ
زائر قبر الحسين فإذا خطي خطوة أعطاه
الله بكلّ خطوة أربعة و عشرون ألف حجّة
و أربعة و عشرون ألـف عمـرة مـن حـجـج
رسول الله و عمراته، فإذا وصل باب الحرم
و استأذن و أراد أن يدخل الرّوضة الشّريفة
فإذا ملك من الملائكة الموكلين بباب الحرم،
إستقبله و قال يا فلان بن فلان رسول الله
يقرؤك السّلام و إذا دخل الحرم و بقي فيه
مقـدار ان من الانات جعلـه الله شافعاً يوم
القيامة في حق ثلاث مأة ألف من المذنبين
الـمـسـتـوجـبـيـن للنّـار!
زمـانیکـه زوّار سیّدالشهداء، عـازم به
زیـارت آن مظلوم شـد، صدّیقهٔ طاهره
از عرش به سوی او نظر میفرماید، در
حالتی که در دور او هفتاد هزار صدّیـق
و هفتاد هزار شهید و هفتاد هزار حوریّه
و هفتاد هزار غلمان و هفتاد هزار ملک
و هفت هزار پیغمبـر از جملـه اعـوان آن
مخدّره حاضرند.
پس صدّیقهٔ طاهره بـه حال زائـر جگر
گوشهاش گریه میکند، بهواسطهٔ گریهٔ
آن مخدّره، تمام ایشان گریـه میکننـد،
پس در تمام طبقات بهشت أحدی باقی
نمیماند، مگر به جهت گریه آن مخدّره
به گریه مشغول میشوند، پس حضرت
رسول گریه سکنهٔ بهشـت را میشنـود،
پریشان حال داخل قصر صدّیقهٔ طاهره
امّ الائمة میشود، رسولخدا میفرماید
ای فاطمهجان، ای نور چشم من و میوهٔ
قلب من، سبب گریـه تو چیسـت؟ عرض
میکند: ایپدر بزرگوار نظر بفرما بهسوی
زائر قبر غریبم حسیـن -علیه السّلام- به
چـه اندازه زحمـت میکشنـد و به اذیّـت
تمام عازم زیارت مظلوم حسین میشوند،
حضرت رسول خدا -صلّي الله علیه و آله-
میفرماید: ای نور دیده، گریه مکن! ولی
سؤال از خداوند عالم نمائید، از هر خیری.
پس صدّیقـهٔ طاهـره از خداونـد عالـم
مسئلـت مینمـایـد در حـق زوّار قـبـر
آن مظلوم، پس خداونـد عالـم دعـای
آن مخدّره را به درجه اجابت مقرون
میفرماید. پس بعد از دعـای صدّیقهٔ
طاهره هر قدمـی که زوّار آن مظلـوم
به سوی قبر شریفش بردارد، خداونـد
عالم در مقابل هر قدمش ثواب بیست
و چهار هزار عمره از حجها و عمرههای
رسولخدا بر او مرحمت فرماید، پس
زمانـیکه زائر به در حـرم سیدالشهداء
برسـد و اذن دخـول بخـواند و داخـل
حـرم سیدالشهداء ارواحنـا له الفـداء
بشـود، مـلکی از مـلائکـهٔ نصـرت، کـه
چهار هزار ملکِموکّل هستند، بهدرب
حرم شریف إستقبال آن زائـر میکنند
و میگـوینـد: ای فلانـی پسـر فلانـی،
رسـول خـدا خاتـم الأنبیاء -صلي الله
علیـه و آلـه- بـه تـو سـلام میرسـانـد.
و زمانیکه زائر سیدالشهداء داخلحرم
شریف میشود و لمحهٔ در حرم شریف
مکث و توقّف نماید، خداوند عالم او را
در روز قيامت در حق سیصـد هزار نفـر
از گناه کاران شفاعت میکند.
📚 نورالأنوار، ابوالحسن مرندی، ص۱٥
@ketabkhaneh_fazael
کتابخانه فضائل
- بـخـوان دعــای فــرج را، دعــا اثـر دارد
-
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
طاقـت بـار فـراق ایـن هـمـه ایّـامـم نیست
•طواف پیامبران به دور خاتم الأنبیاء•
-
-
مـولانـا علی أمیـرالمؤمنیـن مـیفرمایند:
پروردگار متعال از نور محمّد -صلّـي الله
علیه و آله- بیست دریا را آفرید، در هر
دریا علومی است که جز پروردگار عالم،
کسـی آن عـلـوم را نمـیدانـد!
پروردگار متعال -عزّوجلّ- میفرمایند:
ای عزیزم و ای سید پیامبران و ای اولین
مخلوق من و آخرین پیامبر من، تو روز
محشـر شـفیـع هستـی، سپـس نـور بـه
سجده افتاد و بلند شد و قطراتی از آن
نور به تعداد صد و بیست و چهار هزار
قطره چکیـد، پـس پروردگـار از هر قطره
از آن نور پیامبری را آفرید، و وقتی که
نورها تکامل یافتنـد به دور نـور محمـد
-صلی الله علیه و آله- طـواف میکردند
مانند طوافکردن حاجیان به دور کعبه!
📚بحارالأنوار، مجلسی، ج۱٥، ص۲۹
@ketabkhaneh_fazael
کتابخانه فضائل
-
• عاقبت افشاء اسرار اهلبیت •
-
-
أَبُو عَلِيٍّ أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ السَّلُولِيُ الْمَعْرُوفُ
بِشَقْرَانَ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عُبَيْدِاللَّهِ
الْقُمِّيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ، عَنْ يَعْقُوبَ
بْنِ يَزِيدَعَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ، عَنِ الْمُفَضَّلِ
بْنِعُمَرَالْجُعْفِيِّقَالَ: دَخَلْتُ عَلَىأَبِيعَبْدِاللَّهِ
يَوْمَ صُلِبَ فِيهِ الْمُعَلَّى، فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ
رَسُولِ اللَّهِ أَ لَا تَرَى هَذَا الْخَطْبَ الْجَلِيلَ
الَّذِي نَزَلَ بِالشِّيعَةِ فِي هَذَا الْيَوْمِ! قَالَ وَ
مَا هُوَ قُلْتُ مُعَلَّى بْنُ خُنَيْسٍ، قَالَ: رَحِمَ
اللَّهُ مُعَلٍّى قَدْ كُنْتُ أَتَوَقَّعُ ذَلِكَ لِأَنَّهُ أَذَاعَ
سِرَّنَا، وَ لَيْسَ النَّاصِبُ لَنَا حَرْباً بِأَعْظَمَ
مَؤُنَةً عَلَيْنَا مِنَ الْمُذِيعِ عَلَيْنَا سِرَّنَا، فَمَنْ
أَذَاعَ سِرَّنَا إِلَى غَيْرِ أَهْلِهِ لَمْ يُفَارِقِ الدُّنْيَا
حَتَّى يَعَضَّهُ السِّلَاحُ أَوْ يَمُوتَ بِخَبَلٍ.
مفضل بن عمر میگوید: نزد امام صادق
-علیه السلام- رفتم در آنروزی که معلّی
بن خنیس به دار آویخته شـده بود و به
حضرت عرضکردم: ای فرزند رسولخدا،
نمیبینی چه حادثه مهمی به شیعه وارد
شـده کـه معلّی به دار زده شـد؟! حضـرت
فرمود: خدا او را رحمتکند، انتظار چنین
حادثهای را داشتم! زیرا او راز ما را فاش
کرد، افشاء راز ما از جنگ کردن با ما کـم
هزینهتر نیست، هر کس راز ما را به غیـر
اهلش بسپارد، از این دنیا نمیرود جز بـا
کشته شدن با اسلحه یا با رنج، تباهـی و
قطعشدن اعضاء! #کتمان_اسرار
📚رجال الكشي، ابوعمر کشّی، ج۱، ص٣٨٠
@ketabkhaneh_fazael
-
-
اذاعهٔ اخبار بالاتر و مضر تر از قتل حضرت
سیدالشهداء شمردهاند، زیرا که میفرماید
فرج آل مـحـمّـد -علیـهـم الـسّـلام- در سـال
هفتادم بود، چون مردم جدّم حسین -علیه
السّلام- را به قتل رسانیدند یکصد و چهلم
به تأخير افتاد و چون احـادیث و اخبـار ما
را اذاعه و اشاعه نمودنـد آن قـدر به تأخيـر
افتـاد کـه مدّت او را مـاهـم نمـیدانـیـم!
📚کتاب خطی سرّ الاسرار فی مصائب
الابرار (محمد هاشم مرندی) ص٦٧
@ketabkhaneh_fazael
-
-
از حضرت سجّاد -علیه السّلام- مرویست:
چـه بسیـار جوهـر علم دارم، اگـر آن هـا را
آشـکار کنم، مـیگویـنـد که از بت پرستانی
و مـسـلـمـانـان خـون مـرا مباح مـیدانـنـد!
📚کتاب خطی سرّ الاسرار فی مصائب
الابرار (محمد هاشم مرندی) ص٦٦
@ketabkhaneh_fazael
-
-
تـهِ بـازار نـشـسـتـیــم، کـه مـا را نـپـسـنـدنــد
حرفِ سود و ضررش نیست، تو ما را بخر از ما
-
-
واعـظـی در مسجد دمشق نام علی -علیه
السّـلام- بر زبانـش گذشتـه بود، عبدالملک
مروان مـلعـون امـر نمود که زبانش بیرون
کشیدند و تعجب می نمود که عجب است
که این اسم بر زبان مردم میگذرد! و از کمال
مکر و حیله و تعلیمات شیطانی اطراف را
پـر آوازه کردنـد تا جایـی کـه بـا ابوتراب و
فرزندان و با آل رسول الله -علیهم السلام-
محاربه نموده حقوق ایشان را غصب نمودند،
تا مـردم جـرأت نموده هر جا اسم ابوتراب
گـذرد هذیان گوینـد و کلمات کفـرآمیز بر
زبان گذرانند و منافع و مداخـل مشروعه
ایشان را به نوعی مسـدود ساختنـد کـه
ایشان را قدرت بر چیزی نمانده، مهـمـات
دنیا بر ایشان تباه گردید تا زمان خلافت
عمر چـون اسم آن حضرت و بنی هاشم
در اول طومار بیت المال دید که وظایف
به اسم ایشان نوشته اند، از وظایف چیزی
کم کرد و رفته رفته تمامی را قطع نمود.
📚 تحفة الشاهيه، کرهرودی، ص۳۷۹
@ketabkhaneh_fazael
-
-
مرویست که بعد از حضرت أميرالمؤمنين
ابن عباس نزد معاویه رفت و ده هزار مثقال
طلا و دیگر چیزها از اجناس نفیسه به رسم
تحفه جهت آن ملعون برد و التماس نمود که
لعن آن حضرت را از منابر برطرف کند قبول
ننمود و گفت:
آنمقدار اهتمام در اینبدعت بهجای آوردم
که چون روزی بر طرف شود، مردم را گمان
آنباشد که سنتی از سنننبوی برطرفشود!
و چنین شد که چون عمر بن عبدالعزیز امر
فرمود کـه مِن بعد بر منابـر نخوانند و بـه
این مضمون احکام اتمام داده و به اطراف
و جوانـب فرستـاد، مردم فـریـاد برآورده
میگفتند: «غیرت السنة و بدّلت. و چون
عمر ابن عبدالعزیز از منبر پایین آمده ترک
لعن نمود در آن روز مذکور است که او را
سنگ می زدند، و شتم و سب می نمودند
و می.گفتند که تارک سنت است و وی در
خانه گریخته شخصی دیگر را جهت پیش
نمازی تعیین نمـوده بود و فدک را نیز بـه
اولاد فاطمه -علیها السّلام- رد نمـوده هفتاد
خروار زر که از خمس جـمـع رسیـده بـود
مـذکور اسـت کـه به خـدمت حضرت باقر
-علیه السّلام- فرستاد.
📚 تحفة الشاهيه، کرهرودی، ص۳۸۱
@ketabkhaneh_fazael
کتابخانه فضائل
-
-
-
نوشتند بعض مورّخین، اوقاتی که حضرت
زینب -علیها السّلام- شیرخواره و در گهواره خوابیده بود، هرگاه حضرت سیّدالشهداء از
نظر او غایب میشد، گریه و بیقراری مینمود، و چون دیدۀ او به جمال بیمثال برادر میافتاد بینهایت مسرور و فرحناک میشد، چنانچه یکوقت حضرت صدّیقه -سـلام الله علـیهـا- شرحِحال محبّت این خواهر به بـرادر را بـه ساحت مقدّس نبوت معروض داشت. و هم چنین در وقت نماز قبل از اقامه، اوّل نظر به صورت آن کعبۀ در مقصود و قبلهٔ حاجات [مینمود] آن گاه به راز و نیاز با قاضی الحاجات مشغول میشد.
و نیز از آنجا میتوان استكشاف نمود چه اندازه مجذوب برادر بوده که از حرم جدّش - آن محلّ امن و امان - بیرون شد و ترک جمیع علایق نموده عالمةً، چه مصایب و رزایا در جلو داشت و محض برادر حرکت نمود. و ابن عبّاس با این که از راه اخلاص ممانعت از حمل نساء نمود، آن مخدّره با او متغیّر [گشت] چنانچه شرح آن گذشت. و هم از این دو میتوان کشف نمود که در راه برادر چه بلاها و چه رزایا متحمل شد که از حیطۀ تصوّر خارج بوده، و نیز از این رو میتوان فهمید که چه محبّت به حضرت علی اکبر داشته چرا که «من احبَّ شيئاً احبَّ آثاره» چون علی اکبر از آثار جلیلۀ حسینی بوده، چنان او را دوست داشته که به احدی از اهل بیت چنان محبّت نداشته و در مفارقت او چنان اظهار جزع و فزغ نموده که در مفارقت احدی از بنی هاشم چـنـان ننموده [است].
📚خصائص زینبیه، جزایری، ص۱۲۱
@ketabkhaneh_fazael
-
-
امام حسین -علیه السلام- در روز عاشورا
به حضرت زینب -علیها السلام- فرمودند:
أنت بحمـدالله عالمة غیـر
معلمة فهمة غیر مفهمة
«خواهر جان! شما دارای
دانشی خدادادی هستی!»
📚 مجالس عندلیب السادات، موسوی، ص۹۱
@ketabkhaneh_fazael
-
-
درباره دوران شیرخواری حضرت زینب
-سلام الله علیها- نوشته اند:
حضرت زینب در آغوش مادرش -علیهما
السلام- بود و شیر می نوشید. در این
هنگام، امام حسین -علیه السلام- آمد.
ناگهان حضرت زینب -سلام الله علیها-
شیرخوردن را وا نهاد، و به برادرش
نگریست.
پس از این، حضرت زهرا -علیها السلام-
در این باره با پدرش گفت و گو نمود.
پیامبر -صلی الله علیه و آله- فرمود:
«دخترم، زینب، به یاد کربلا و رخدادهایی
است که برای او و برادرش پیش خواهد
آمد؛ از این رو شیرخوردن را رها می کند!»
📚فواکه المتعلمین، قائنی، ص۳۱۶
@ketabkhaneh_fazael
-
-
چنان چـه نقـل شده کـه حضرت زهرا
-علیها السلام- از زمانـی که حامل بـه
حضرت زینب -علیها السلام- شد روز
به روز مهموم و مغموم بود تا آنزمانی
کـه آن مخدّره متولّد شد.
📚خصائص زینبیه، جزایری، ص۱۲
@ketabkhaneh_fazael
-
-
و بعضی گفته اند کـه زینب بـه معنـی
بلا کِش باشد! چون معلوم بود که چـه
بلاها بینـد و بسـی مشقّـتهـا متحمّـل
شـود لـذا مـوسـوم بـه زینب شـد.
📚خصائص زینبیه، جزایری، ص۱۵
@ketabkhaneh_fazael
-
-
مرویستکه در ایّام طفولیّت زینبخاتون،
روزی در حجره به خواب قیلوله استراحت
نموده بوده، مظلومکربلا بهاشتیاق خواهر
داخـل حجره گردیـد، دیـد از دریچـهٔ آفتاب
بـه صورت آن خـورشیـد آسمان حیا تابیـده
و عـرق بـر چـهـرهٔ منـوّرش نشـستـه، مظلوم
کربلا طاقـت نیـاورد کـه صـورت خـواهـرش
زینبرا در آفتاب ملاحظه نماید، بهروایتی
عبای خود را حجاب نمود و به روایت دیگر
بدن خود را در مقابل آفتاب داشت، تا زینب
-علیها السّلام- بیدار شد، چون ملاحظه نمود
شرمنده گردید! با خود گفت: ای برادر آیا در
کجا باشد که من تلافی این احسان نمایم؟!
ای شیعه در قتلگاه زینب -علیها السّلام- بـه
تلافـی بـه خـاطـرش آمـد، امّـا چـه کـنـد بـا
بازوی بـستـه بـه سـر نعش برادرش رسیـد،
بدن مبـارک او را در میـان آفتاب دیـد، حـال
وقتتلافیست! بهنعشبرادرچنینخطابکرد:
معذورم ای برادرِ با جان برابرم
زیرا کـه دستگیـر لعینـان کافرم
مـهلـت نمیدهـنـد کـزیـن آفتـاب گـرم
صد پاره پیکرت به سوی سایهای برم
بر سر نعش برادرش چنان محشری بر پا
شد کـه جـنّ و انـس به گریـه در آمدنـد!
📚 انوار المجالس، شهرابی، ج۱، ص٤١
@ketabkhaneh_fazael
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-
ای کـه مـریـضـی بـیـا، بـر در آل عـبـا
دوای هر نوع مرض در مطب زینب است
-
-
امـام معصـوم تمامـی حـرکات خـود را
از روی تکالیفی که در صحیفهٔ آسمانی
نـوشـتـه شـده اسـت بـه جـای مـیآورد.
📚 سرّالاسرار، مرندی
@ketabkhaneh_fazael
کتابخانه فضائل
-
-
-
در کتابمناقب آمده بهسندصحیح از سلمان
فارسی، روایتکردهاند کهروزی فاطمه زهرا
-علیها السلام- در خانه هیچ نفقهای موجود
نداشـت و حـسـنیــن -علیهما السلام- کودک
بودند، یکـی سه سـاله و دیگـری چهار سالـه
بود و دو روز بود که چیزی نخورده بودند!
و آن روز بیتابی مینمودند و از مادر خـود
طعام طلب مینمودند و فاطمه -علیها السلام-
چیزی نداشت که به ایشان دهد، فرمـود کـه
بروید و برگردید که پدر شما میآید و چیزی
میآورد، ساعتی میرفتند و باز میآمدند و
بیقراری مینمودند، پس در آن وقت فاطمه
-علیها السلام- با دیده گریـان برخواستنـد و
قدری سنگ ریزه از زمین برداشت و در دیگ
کرد و آب بر آن ریخت و سر آن را پوشانیـد
و آتش در زیـرش برافروخـت و بـه فرزنـدان
خـود فرمـود کـه ای نـور دیدگـان، مادر ایـن
طعام را بار کرده است، ساعتی دیگر برویـد
و باز آیید تـا پخته شـود، و آن شاهـزادگـان
رفتند و گردش نموده، بـاز آمدنـد و ایشـان
از گرسنگی بی طاقت شده بودند، شروع
به گریه نمودند، حضرت امام حسن -علیه
السـلام- سرپـوش از سـر دیگ برداشـت و
گفت ای مادر اگر پختهاند در کاسه ریز تا
بخوریم، حضرت فاطمه -علیها السلام- در
دل با خدا مناجات کرد و اندکی در کاسه
ریخـت، چـون نگریسـت آن را پختـه دیـد،
نزد فرزندان نهاد و آنـان خوردنـد و شـکـر
خدا بهجای آوردند و فاطمه به شکرانه این
نعمت دو رکعت نماز بهجای آورد و حمد خدا
را به تقدیم رسانید، و از آن زمان تا حالا از
آب غسالهی دست حسنـیـن درختـی به هـم
رسیده که میوه آنسنگ است و مردم میپزند
و میخورند، و بعد از آن هرگاه فاطمه -علیها
السلام- درماندی سنگ ریزه در دیگ میریخت
و آتش در زیر او بر میافروخت، طعاممیشد.
چون این خبر بهخدمت رسول خدا -صلی الله
علیه و آله- رسید، گفت: الحمدلله که در دست
دختر من است آنچه در دست پسرانپیغمبران بوده.
📚 مخطوطة حزن الائمه، ربیع بن محمود، ص١٤۲
@ketabkhaneh_fazael
-
-
مرحوم محسن عسکری: در مجلس و محضـر
مرحـوم آیتالله بهجت، بیتـی با این مضمـون
خوانـدم کـه "پیـامبر بـه فـرمـان خـدا دسـت
حضرتفاطمه -علیها السلام- را میبوسیدند."
سپس از ایشان دربارهٔ درستی یا نادرستی آن
بیت پرسیـدم؛ فرمـود: هر جـا دیـدی خـریـدار
دارد، آن را بـخـوان و از مـن نـقـل کـن کــه
"رسول خدا حتی یکبار هم برای بوسیـدن
دست حضرت فاطمه - علیها السلام - دست
ایشان را بالا نیاوردنـد؛ بلکه خودشـان خم
مـیشـدنـد و دست بانـو را میبوسیـدنـد!"
@ketabkhaneh_fazael