به نام خدای دانا
سلام.
در چند بخش باهم به تفکر و گفتگو نشستیم، درباره ی موضوعی که دارای اهمیت ویژهای می باشد.
از ابتدا عرض کردم به دنبال نسخه پیچی یکسان برای همه ی افراد نیستیم، اما در هر زمینه ای اصولی وجود دارد که با توجه به آن، هر فرد می تواند راه درست زندگی اش را انتخاب کند. در این نوشتار پرسؤال، هدف این بود که هر یک از ما دوباره به اصول زندگی فردی و اجتماعی خود بیاندیشیم.
.
اگر بنا باشد هریک از دلایل احتمالی موجود برای رد فرزندآوری بیشتر را در هر یک از گروه های اعتقادی که در بخش اول طرح شد، بیان شود این نوشتار طولانی و خارج از حوصله خواهد بود. بنابراین در بخش قبل، فقط به عنوان نمونه، یکی از این گروه ها را مورد ارزیابی از طریق سؤال قراردادیم.
اکنون نوبت شماست.
اگر به همه ی سؤالات اندیشیده باشید و تکلیف خود را از جهت جایگاه و نقشتان در بهترشدن آینده ی خانواده، جامعه و جهان روشن کرده باشید، به آسانی می توانید به انتخاب درست برسید.
⏬⏬⏬
مطلب دیگری که لازم است به آن اشاره شود، دلیل دیگری برای ردّ فرزندآوریِ بیش ازدوتاست، که برخی مخاطبان عزیز به آن اشاره نمودند: بیم از عدم توانایی در تربیت صحیح فرزندان. یعنی اگر من تعداد بیشتری فرزند داشته باشم، از عهده ی تربیت آنها برنخواهم آمد.
.
اکنون به سؤالات زیر فکر کنید:
۷.۱ معنای تربیت چیست؟ تفاوت تربیت و آموزش چیست؟
۷.۲ آیا تا به حال از منابع علمی معتبر برای مطالعه در زمینه ی تربیت استفاده کرده ام؟
۷.۳ زمان آغاز تربیت فرزندان را از چه زمانی می دانم؟
۷.۴ چقدر با این گزاره ها موافقم:
«یک محیط تربیتی خوب و یک مادر و پدر خوب، می توانند فرزندان خوب تربیت کنند. چه یکی چه ده تا.»
«بچه ها برای رشد متعادل، نیاز دارند در کنار همسالان خود رشد کنند.»
۷.۵ دلیل این تفکر من که خانواده ی پرجمعیت، از عهده ی تربیت بچه ها برنمی آید چیست؟ آیا فقط حس من این است؟ آیا شاهد مثال بر این مطلب دارم؟ آیا مصداق های من برای این مطلب، زیاد است؟ آیا مثال هایی که این مطلب را نقض می کنند مورد توجه و بررسی قرار داده ام؟
۷.۶ آیا درباره ی مسائل تربیتی تک فرزندی یا دوفرزندی بررسی و مطالعه داشته ام؟
۷.۷ حتما مطلع هستید که برای نتیجه گیری دقیق از اطلاعات آماری، بایستی روش های علمی دقیقی به کار گرفته شود. آیا تاکنون مطالعه ی علمی در این زمینه انجام شده است که فرزندان خانواده های کم جمعیت(دو فرزند و کمتر) موفق تر و باتربیت تر از فرزندان خانواده های پرجمعیت هستند یا برعکس؟
۷.۸ نقش رابطه ی میان فرزندان در تربیت چیست؟ تاثیر روابط عاطفی و معاشرت میان چندفرزند، در رشد اجتماعی و عاطفی آنها چیست؟
۷.۹ اینکه گفته می شود والدین باید بتوانند برای فرزندان وقت اختصاصی بگذارند، به چه معناست؟ کمیت و کیفیت آن چگونه است؟ آیا با افزایش فرزند، در این مسأله خللی وارد می شود؟
۷.۱۰ صادقانه فکر کنم من معتقدم که فرزندان زیاد را نمی توان درست تربیت کرد یا من توان و حوصله ی کافی برای این مسأله ندارم؟
.
لطفا به این سؤالات هم فکر کنید.
در کنار تفکر، از منابع مختلف مطالعه داشته باشید.
فرزندآوری، بخش مهمی از زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی ماست که لازم است به آن بیاندیشیم.
لازم است به موقع به آن بیاندیشیم! مبادا دیر شود...
.
#جمعیت_پیر
#ایران_سالمند
#بحران_سالمندی
#فرزندآوری
#خانواده_پرجمعیت
@ketabkhanehkoodak
عکس شما را بارها
توی کتابم دیده ام
هر چه نمیدانستم از _
مادر، پدر پرسیده ام
مادر به من گفته شما
مرد شجاعی بودهای
درس است درس زندگی
هر چه شما فرمودهای
بابا همیشه از شما
با شوق صحبت میکند
نام شما را میبرد
وقتی عبادت میکند
می گوید ایران، با شما
یک کشور آباد شد
با رهبریهای شما
از دست غم آزاد شد
من هم شما را تا ابد
در قلب خود جا دادهام
در راه حفظ میهنم
آمادهی آمادهام
شعر از: #سمانه_رحیمی
منبع: https://ble.ir/khamenei_reyhaneh
#شعر_کودک
#قهرمان
@ketabkhanehkoodak
هو الشاهد
سلام قهرمان!
وقتی ثمره ی مکتب امام روح الله، شما هستی، پس آن ابرمرد تاریخ که بود؟....
صبح روز ۱۳ دی ۹۸،
ما دهه ی شصتی ها و دهه ی هفتادی ها و دهه ی هشتادی ها... تازه توانستیم اندکی حال مادران و پدرانمان را در صبح تلخ ۱۴ خرداد ۶۸ بفهمیم...
سال ها، ۱۴ خرداد به چشمان آرام ولی طوفانی اش، نگاه می کردیم و در غمِ نداشتنش، می گریستیم؛
اما امسال، انگار یک جور دیگری دلتنگش بودیم، جور دیگری عزادارش بودیم، امسال ۱۴ خرداد، ما بچه های نسل دوم و سوم و چهارم انقلاب خمینی کبیر، از همیشه داغدارتر بودیم... داغ شما و داغ امام روح الله در قلبهامان درهم تنیده بود...
قهرمان! سردار مهربان! سرباز روح الله! سرباز سیدعلی!
سلامِ ما امام ندیده ها را به محضرش برسان... بگو همان «امید» قدیمی شما به ما دبستانی ها، هنوز خون را در رگ های مان جاری می کند و همان «نگاه» مهربان و پرصلابت شما، ما را در مسیر فرزند خلفتان، امام خامنه ای استوار می دارد...
امشب؛ در پنج ماهگیِ نبودنت، دلتنگ امام روح الله هستیم... بیشتر از همه ی سال های عمرمان...
دعایمان کن قهرمان!
#قهرمان_من
#به_وقت_دلتنگی
#بابا_روح_الله
@ketabkhanehkoodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام.
باز هم آموزش ساخت یک جعبه ی زیبا!
ساده و جذاب!
می تونه:
جامدادی
جعبه ی گیره های مو
جعبه ی مدادرنگی
جاعینکی
جادستمالی
و...
باشه.
بسازین و لذت ببرین😍
#کاردستی
@ketabkhanehkoodak
کتابخانه بچه های آسمان
سن پیشنهادی مخاطب: ۶ سال به بالا
یکی بود یکی نبود
غیر از خدای مهربون هیچکس نبود
یه عروسک ساز مهربون و عاقل، توی یک کلبه ی باصفا گوشه ی یک جنگل قشنگ زندگی می کرد.
این عروسک ساز، که اسمش «آقابابا» بود، عروسکای عجیبی درست می کرد. عروسکایی که راه می رفتن، حرف می زدن و فکر می کردن.
آقابابا عروسکهاش رو خیلی دوست داشت.
هر کدوم رو یه شکلی می ساخت:
یکی کوچیک، یکی بزرگ...
یکی کوتاه، یکی بلند...
یکی سیاه، یکی سفید، یکی زرد، یکی بنفش...
یکی موبلند، یکی موکوتاه...
یکی چشم سیاه، یکی چشم آبی، یکی چشم عسلی...
ولی همه ی همه ی اونا رو اندازه ی هم دوست داشت.
هر کدوم رو که درست می کرد، نوازشش می کرد، توی گوشش اسمشو میگفت و میفرستادش توی جنگل، تا پیش بقیه ی عروسکا زندگی کنه!
عروسکا، خیلی خوشحال و خوشبخت بودن، چون آقابابا براشون همه چی آماده کرده بود. خونه های قشنگ، خوردنی های خوشمزه، ...
اما گاهی وقتا، یه سؤالهای سختی داشتن که نمی تونستن جوابشو پیدا کنن. هیچکدومشون بلد نبودن به اون سؤالا جواب بدن.
مثلا اینکه چطوری باهم مهربون باشن...
چطوری به عروسکای جدید دوست داشتن رو یاد بدن...
چطوری کنار هم زندگی کنن و همدیگه رو اذیت نکنن...
اصلا چه طوری عروسکای خوبی باشن...
آقابابا که دید سؤالای عروسکا خیلی زیاده، تصمیم گرفت یه کتاب خیلی خوب بنویسه و جوابها رو توش بذاره.
اما آقابابا اگه می خواست همه چی رو برای عروسکا توی کتاب بنویسه، کتابش حالا حالاها تموم نمیشد. پس تصمیم گرفت یه عروسک خیلی خیلی عاقل هم بسازه و همه ی جوابها رو یادش بده. آقابابا، به عروسکِ عاقل که اسمش رو «بابادانا» گذاشته بود، یاد داد که درس های اون کتاب رو برای عروسکا بگه. بابادانا مهربونترین و عاقلترین عروسکی بود که آقابابا تا حالا ساخته بود.
از وقتی بابادانا به جنگل، پیش عروسکا رفت، عروسکا خیلی حالشون بهتر شد، جواب سؤالاشون رو پیدا کردن و باهم مهربون تر شدن.
بابادانا هم هرروز براشون از کتابِ آقابابا می گفت، قصه های خوب تعریف می کرد و یادشون می داد چطوری خوب زندگی کنن.
اما بچه ها! بین عروسکا، چند تا عروسک بد هم بودن. عروسکایی که نه به حرفای بابادانا گوش می دادن و نه آقابابا رو دوست داشتن.
اونا دلشون میخواست هرجور دوست دارن، زندگی کنن.
فقط خوشحالی خودشون براشون مهم بود.
حتی اگر بقیه ی عروسکا اذیت میشدن، اونا براشون مهم نبود.
بابادانا خیلی باهاشون حرف میزد، حرفهای آقابابا رو از روی کتاب براشون توضیح میداد. بابادانا بهشون میگفت که چون آقابابا اونا رو ساخته، خیلی خوب می دونه چه چیزایی لازم دارن وچطور باید زندگی کنن، پس باید به حرفای آقابابا گوش بدن وگرنه زندگی خودشون و بقیه رو خراب می کنن.
اما فایده نداشت.
ادامه دارد...
#قصه
#داستان
@ketabkhanehkoodak