eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
#قدّیس 🔺عمرو بن‌ بکر تمیمی، قدی بلند و جثه ای لاغر داشت. ریش بلندش جوگندمی مایل به سفید بود. چهره
🕌 صدای اذان صبح را که شنید، به نماز ایستاد. نمازش را با تعجیل به پایان رساند..عمامه ی سیاهی روی سرش گذاشت ، غلاف شمشیر را به کمربند پهن چرمی اش بست و عبای قهوه ای رنگ را روی شانه اش انداخت.. سوار اسب شد و به سوی مسجد تاخت.. 🐎 جلوی در مسجد افسار را به تیرکی بست و با عجله وارد مسجد شد. نمازگزاران ایستاده بودند. عمروعاص در محراب، سوره ی اخلاص را می خواند، نمی دانست رکعت اول نماز است یا دوم؛! فرق چندانی هم نداشت، در اولین سجده باید کار را تمام می کرد. 🔰 پشت آخرین نفر در صف آخر ایستاد . قبضه ی شمشیر را محکم فشرد تا کمی از هراسی که به دلش نشسته بود ، کاسته شود.. نمازگزاران در رکوع بودند که شمشیر را از غلاف بیرون کشید و در دل لاحول ولاقوه الابالله گفت و وقتی نمازگزاران به سجده رفتند، با گام های بلند به طرف محراب حرکت کرد.. و زمانی شمشیرش را فرود آورد که عمروعاص در حال برخاستن از سجده بود.. ⭕️ فریاد دلخراش او فضای مسجد را پر کرد. عمرو شمشیر را رها کرد و با سرعت به طرف در مسجد دوید. انگار صدای همهمه ای را که پشت سرش بلند شده بود نشنید. ۴مرد را که به طرفش می دویدند را ندید. از مسجد خارج شد و به طرف اسبش دوید، اما هنوز دستش به افسار اسب نرسیده بود که دست هایی او را از پشت گرفتند.. مقاومت فایده ای نداشت‌.. خود را اسیری یافت که باید مشت و لگد های مهاجمین خشمگین را تحمل می کرد. 🔺🔻🔺🔻 عمرو سرش را بلند نکرد تا به چشم های عمروعاص نگاه کند و او را ببیند که غضبناک به او خیره شده بود. عمروعاص همان سوال قبلی را با خشم بیشتری تکرار کرد: _ اقرار کن و بگو چرا دوست ما سعید بن ساعد را کشتی؟ چه خصومتی با او داشتی مرد تمیمی؟" عمرو سرش را بلند کرد، به چشم های عمروعاص نگاه کرد و گفت:" من قصد کشتن دوست تو را نداشتم..گویا عمرش به حیات نبود." ادامه دارد... 🎚۱۵۵ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 • نمی‌خواستم ناراحتش کنم، بعدا دیدم چقد از حرفم دلش شکسته... 💔 • همون لحظه فکر می‌کردم این بهترین کاره، اما بعدا پشیمون شدم ⛅️ • می‌دونم بخاطر رفتار من، خیلی سختی کشید و چیزی نگفت... 🌙 یه وقتایی ☔️ خواسته یا حتی ناخواسته، باعث میشیم به کسی آزاری برسه، یا دل کسی بشکنه، 🍃 یا حقی از کسی ضایع بشه... امام سجاد (علیه السلام ) همیشه اینطور دعا می‌کردند که: یعنی خدای مهربونم 🍁 هر بنده‌ای که از طرف من بهش آسیبی رسیده، یا از طرف من حقی ازش ضایع شده قلب او رو از من راضی کن و کمک کن حقش به طور کامل ادا بشه . . . 💚💜 🌸 اللهم أَرْضِهِ عَنّی مِنْ وُجْدِکَ، وَ أَوْفِهِ حَقّهُ مِن عِندِک 📗 صحیفه سجادیه. دعای سی و نه. در طلب آمرزش و رحمت ┅─🍃🌸🍃─┅ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14891-fa-harfahei-az-jansa-noor.pdf
1.75M
بازخوانی بیانات امام خامنه ای درباره ی قرآن کریم 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 یک دقیقه‌ کلیپ هیجانی👆 📗 کتاب "دَکَل"👇 گفتگوی بین یک روحانی و دانش‌آموزان دبیرستانی است که در قالب زیبا با محوریّت به تصویر کشیده شده است. 👈 مستند داستانیِ جذّاب که برای پاسخگویی به جوانان و یادگیری تکنیک‌های دفاع از انقلاب بسیار مفید است.☺️ 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
👆انتشار بمناسبت سالروز زلزله‌ی بم
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
#قدّیس 🕌 صدای اذان صبح را که شنید، به نماز ایستاد. نمازش را با تعجیل به پایان رساند..عمامه ی سیاهی
💢⭕️💢 عمروعاص سرفه ای کرد و گفت:" مردک! او را دو شقه کرده ای و می گویی قصد کشتنش را نداشته ای؟!" عمرو با خونسردی جواب داد:" قرار بود شما را دو شقه کنم." عمروعاص با تعجب پرسید:" مرا؟! تو قصد کشتن مرا داشتی؟" سپس گردنش را راست کرد و افزود:" چرا؟ حرف بزن مردک❗️تو کیستی و از سوی چه کسی ماموریت داشتی تا مرا به قتل برسانی؟" عمرو پاسخ داد:" از طرف خدا؛ همان خدایی که کشتن ظالمان را حلال داشته است. " 👿 عمروعاص ‌که رگه های خشم در صورت و چشم هایش نقش بسته بود ، گفت:" مردک❗️خدایی را به رخ من می کشی که من ریشم را در راه او سفید کرده ام؟! تو از خدا چه می دانی که بنده ی مومن او را با دهان روزه، آن هم در محراب عبادت به قتل رسانده ای؟" عمرو پاسخ داد:" او اگر بی گناه باشد، جایش در بهشت است‌. نیت من کشتن تو بود که باعث تفرقه در بین مسلمین و نابودی دین خدایی." ♨️ عمروعاص فریاد کشید:" خفه شو مردک جنایت کار❗️ بگو از چه کسی دستور داشتی تا مرا بکشی❓ عمرو سکوت کرد و سرش را به زیر انداخت...صدای عمروعاص‌ او را به خود آورد:" _ آیا از کوفه آمده ای؟ از طرف علی ماموریت داشتی تا مرا بکشی؟ حرف بزن پیش از اینکه سرت را از بدن بی قواره ات جدا کنم!" ♨️ عمرو باز هم سخنی نگفت، فقط خیره به عمروعاص نگاه کرد که صورتش سرخ شده بود‌..عمروعاص از جا برخاست، دست به قبضه ی شمشیرش برد ، قدمی جلوتر آمد، به سرفه افتاد ؛ پیرمردی که در کنار تخت او ایستاده بود، جلوآمد و کتف های او را گرفت. عمروعاص که از شدت سرفه، بدنش خم شده بود؛ سرش را بلند کرد و نفس عمیقی کشید. پیرمرد گفت:" قربان خودتان را ناراحت نکنید. خواست خدا بود که این بیماری بر شما عارض شد و به مسجد نرفتید. باید خدا را شکر کنیم و صدقه بدهیم." ⭕️💢⭕️ عمروعاص به عمرو اشاره کرد و گفت:" این مردک را از اینجا ببرید. ۲۴ساعت فرصت بدهید تا حرف بزند که کیست و از سوی چه کسی ماموریت داشته. اگر حرف نزد، با شمشیر خودش ، از وسط دو شقه اش کنید و جنازه اش را جلوی سگ ها بیندازید." نگهبان ها عمرو را با خود بردند..عمروعاص روی تخت نشست و رو به پیرمرد گفت:" قصد داشتم صبح به مسجد بروم. خداوند به اندکی تب و سرفه ماموریت داد تا مانع رفتتم شوند. الحق که خداوند حافظ و دوستدار ماست.. سپس پوزخندی زد و سرش را تکان داد. ادامه دارد... 🎚۱۵۶ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹حضرت عيسى عليه السلام : 🍃به دارايى هاى دنيا پرستان منگريد؛ زيرا درخشش اموال آنان نور ايمان شما را مى برد. 🌸🍃📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروی جامع امام رضا(ع).pdf
2.81M
📗کتابچه ( علیه‌السلام) 👈شامل احادیث ،طرز تهیه ،کاربرد و طرز استفاده برای هر بیماری 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👆👆 آنگاه هدایت شدم نوشته محمد تیجانی سماوی که ماجرای تغییر مذهب خود از اهل سنت به شیعه را نوشته است. تیجانی، اسلام‌شناس مشهور تونسی و استاد دانشگاه سوربن فرانسه است. 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🍃------------------ . . . ایتالیا! مردمی که وجدان دارند آزادگی را می‌فهمند قهرمان را می‌ستایند مثل انسانهای اسیر دنیا نیستند . . . 🌹📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
#قدّیس 💢⭕️💢 عمروعاص سرفه ای کرد و گفت:" مردک! او را دو شقه کرده ای و می گویی قصد کشتنش را نداشته ا
برک بن عبدالله مردی بود کوتاه قد لاغر و سیاه چرده با موهای مجعد. دستار سفیدی روی سرش بسنه بود و با هر قدمی که در بازار شام‌برمی داشت، شلیته ی بلند و گشادش موج برمی داشت‌. 🕒 بازار در آن ساعت از ماه رمضان خلوت بود. در انتهای بازار راسته ی آهنگرها قرار داشت که صدای چکش و آهن و سندان ، زیر سقف گنبدی اش می پیچید و صدای گوش خراشی برمی خاست. 👳‍♂ برک مقابل یکی از مغازه ها ایستاد. پیرمرد آهنگری که پیشبند چرمی تیره اش تا زیر زانویش می رسید، داخل مغازه روی کنده ی درختی نشسته بود. برک جلو رفت. در چارچوب در ایستاد، شمشیر پارچه پیچ شده اش را بلند کرد و به پیرمرد نشان داد و گفت:" آمده ام‌ شمشیرم را تیز کنم." 🗡 بعد جلوتر رفت، شمشیر را از داخل پارچه بیرون آورد و مقابل پیرمرد گرفت. پیرمرد بدون اینکه حرفی بزند، شمشیر را از دست او گرفت و با دقت به آن‌نگاه کرد. به قبضه ی سفید و استخوانی اش دست کشید و با انگشت لبه ی آن را لمس کرد. بعد رو به برک گفت:" باید غریبه باشی ؛ این شمشیر کار استادکاران حجاز است." 🔺برک تبسمی کرد و گفت:" بله، من اهل حجازم." پیرمرد پرسید:" از کدام شهر آمدی؟" برک گفت:" مکه". پیرمرد ذوق زده به او چشم دوخت و گفت:" به به! خوش به سعادتتان که در جوار خانه ی خدا زندگی می کنید." بعدبا دست به صندوقچه ای اشاره کرد و گفت :" بنشین اینجا پسرم! شمشیرت را چنان تیز کنم که آهنگران حجاز از دیدنش حیران شوند. " 🔻برک روی صندوقچه نشست. پیرمرد در حالی که هنوز به لبه و تیغه ی شمشیر نگاه می کرد پرسید:" چه خبر از حجاز و کوفه جوان؟" برک با در نظر گرفتن جوانب احتیاط پاسخ داد:" خوبند پدر! مردم به زندگیشان مشغولند. در کوفه نیز علی مشکلات خودش را دارد." 🔵 پیرمرد گفت:" شاید اگر اختلاف بین معاویه و علی نبود، حکومت دوپاره نمی شد. اختلاف بین بزرگان، آتشی است که دودش به چشم مردم می رود." 🔵 برک پیرمرد را آدم خردمندی یافت. با این وجود می دانست که احتیاط ، شرط عقل است. گفت:" بله، شما راست می گویید.. هم علی و هم معاویه راه و روش خود را ، راه و روش رسول الله می دانند و ادعا می کنند که حکومتشان بر پایه و اصول قرآنی است. اما فقط خدا می داند که کدامشان راست می گویند و کدامشان دروغ." ادامه دارد... 🎚۱۵۷ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️کاش هرچه زودتر بفهمیم آنچه که شیعیان مدینه نفهمیدند: اینکه حضرت زهرا در روزهای پایانی عمر شریفش، برای دوری از پدری چون رسول الله، برای درد پهلوی شکسته؛ و حتی برای محسن از دست رفته اش گریه نمی‌کرد. 😭😭 ▫️زهرای مرضیه بر این گریه می‌کرد که با اینکه برای اتمام حجت بر شیعه با تمام وجود به دفاع از امامش برخواست، اما مردم بی بصیرت مدینه در دفاع از ولایت با او همراهی نکردند. 😭😭 ▪️حضرت زهرا گریه می‌کرد چرا که می دانست تا شیعه نخواهد، امامش در غربت و مظلومیت خواهد بود. 😭 ▫️مادرمان زهرا نه از آتش در، که از دیدن دست های بسته امام زمان خود سوخت.😭😭😭 ▪️مادر جان ما را ببخش که سال های سال است به تماشای دست های بسته امام زمانمان، در زندان غیبت نشسته ایم. 😭 ما را ببخش و با همان دست شکسته برایمان دعا کن که برای یار او شدن، سخت محتاج دعای مادرانه شماییم. برای ظهور کار کنیم... 🏴🏴🏴 🏴آن طرف همهمه‌ی مبهم هیزم‌ها بود 🏴 این طرف زمزمه‌ی خواهش یک پیغمبر:  إِنَّمَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی، دیوار!  إِنَّمَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی، ای در.... 🏴🏴🏴 🏴شهادت‌ مظلومانه‌ی دردانه‌ی رسول‌الله ، مدافع حریم ولایت ، صدیقه‌ی شهیده ، حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها محضر بقیت‌الله و نائب برحقش تعزیت باد🏴 @ketabkhanehmodafean