💌 #یه_دعای_قشنگ
نزدیک اذان که میشد
انگار قلبش بیقرار بود...
هرجا که بودیم بلند میشد و
وضو میگفت و آمادهی نماز میشد...
اصلا معروف بود
🌿 به اینکه یه طور خاص،
بدون اینکه ذرهای
اهل ریا باشه،
دوستی با خدا رو دوست داره....
🔆 امام سجاد(علیه السلام )
اینطور دعا میکردند که:
#اجعلرغبتیالیکفوقرغبهالراغبین
یعنی
خدای مهربونم
من رو یه جوری عاشق خودت کن،
که هیــچکی
به اندازه من
💕 عاشقت نباشه...
یه جوری که لحظههام
پرررر بشه از عطر محبت تو . . . 💚💜
📗 صحیفه سجادیه . دعای چهل و هشتم
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
👆ادامه هفتهی آتی
سلام و
صد درود
بر شما اهالی مهربان #کتابخانه_مدافعان
➖➖➖🍃🌸
طبق معمولِ پنجشنبهها (معرّفی کُتُبِ شعر)
در خدمتتون هستیم با ادامهی کتاب صوتی #درس_حافظ👇
hafez 61.mp3
1.84M
باده دَردِه چند از این باد غرور
🎧📙
@ketabkhanehmodafean
hafez 62.mp3
2.23M
دود آه سینهٔ نالان من
🎧📙
@ketabkhanehmodafean
hafez 63.mp3
1.87M
محرم راز دل شیدای خود
🎧📙
@ketabkhanehmodafean
hafez 64.mp3
2.77M
با دلارامی مرا خاطر خوش است
🎧📙
@ketabkhanehmodafean
hafez 65.mp3
6.58M
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
🎧📙
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سه، چهار بار ناخودآگاه گریه کردم!
با خواندن کتاب...
#کتابخوانی
#پیشنهاد_کتاب
#معرفی_کتاب
◇•@ketabkhanehmodafean •◇
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
📙 #داستـــــان
#پـــــناه
#قسمـت_نـوزدهـم
✍خودم شماره ی کیان را می گیرم ،با دومین بوق جواب می دهد
_سلام پناه
+سلام خوبی ؟
_توپ ، چه خبرا
+میگم که ، قرار بود امروز بری تئاتر ؟
_آره
+خب ؟
_چیه ؟ پشیمون شدی ؟
+اوهوم
_تو که گفتی آدم تو خونه ی حاج رضا حوصلش سر نمیره ، می خواستی تجدید خاطرات کنی !
+گفتم ،ولی خبری نیست
_عجب
+خب حالا ، یعنی قصد نداری دوباره دعوتم کنی ؟
_چرا که نه
+زشت نیست ؟
_تئاتر ؟
+نخیر ... بی دعوت اومدن من
_من همین حالا رسما دوباره دعوتت کردم دیگه ،ساعت 6 آماده باش
+مچکرم ... آدرس ؟
_برات می فرستم ولی با آژانس بیا چون خودت گمش می کنی احتمالا
+اوکی مرسی
_فعلا
+تا بعد
خوشحالم که از تنهایی در می آیم.شروع می کنم به زیر و رو کردن لباس های توی کمد ، بیشترشان چروک شده پوفی می کشم
و بالاخره از بینشان کت و سارافونی که جدیدتر خریده ام را انتخاب می کنم ، گل های ریزی که روی یقه و آستینش صف کشیده اند را خیلی دوست دارم .
شال قرمزی که با زمینه ی رنگ کت همخوانی دارد را برمی دارم و از همین حالا لحظه شماری می کنم برای عصر
دلم می خواهد مخصوصا به آذر نشان دهم که برعکس تصورش شبیه شهرستانی ها نیستم !
و البته بدم هم نمی آید که کمی به چشم پارسا بیایم چون انگار بدجور مرکز توجه آذر بود .
ساعت 5 شده ، از فرشته شماره آژانس گرفته ام و زنگ زدم ، برای صدمین بار تیپم را چک می کنم و با بلند شدن صدای زنگ ، اسپری را تقریبا روی خودم خالی کرده و به سرعت می دوم بیرون ...
توی راه پله با دیدن شهاب غافلگیر می شوم ، نمی دانم چرا اما قلبم بیشتر از همیشه می کوبد .شاید می ترسم که آمارم را بگیرد و از اینجا بیرونم کنند ، شاید هم من توی پاگردم و او چند پله با در خانه شان فاصله دارد بوی عطرم همه جا پیچیده، می ترسم نگاهم کند چون بیشتر از همیشه به خودم رسیده ام
یاالله می گوید و از کنارم می گذرد . بدون هیچ حرف یا نگاهی !
ذوق می کنم ،شانه بالا می اندازم و زیرلب می گویم "خداروشکر بخیر گذشت فعلا!"
👈نویسنده:الهام تیموری
⏪ #ادامہ_دارد....
📚
@ketabkhanehmodafean
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صادقانه
◾️سلام من به بقیع و به تربت صادق
◾️سلام من به مدینه به غربت صادق
◾️سلام من به مدینه به آستان بقیع
◾️سلام من به بقیع و کبوتران بقیع
◾️سلام من به مزار معطر صادق
◾️که مثل ماه درخشید به آسمان بقیع
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِق✨
✍ زیر بارش #صدق شماست که؛
"هارون" ها قد میکشند و در تنور مینشینند و میشوند نمادِ صدق!
که "صدق"، شاهکلید است در معیّتِ امام!
زیر بارشِ صِدق تو، جوانه باید زد؛
برای وفا به امامی که یک هزاره ... محبوسِ زندان بیوفاییهاست!
#شهادت_امام_جعفرصادق_علیهالسلام
#صادق_آل_محمد
#آجرک_الله_یا_بقیت_الله
#تسلیت_یا_امام_باقر
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
@ketabkhanehmodafean
توحید مفضل با ترجمه علامه مجلسی (1).pdf
3.93M
🏴کتاب مناسبتی🏴
#توحید_مفضل
◾️فرمایشات امام جعفرصادق علیهالسلام در باب شگفتیهای خلقت انسان و جهان
📚
@ketabkhanehmodafean
📗 #پیشوای_صادق
📗 #توحید_مفضل
👆دو کتابی که بمناسبت شهادت صادق آل محمد در کانال موجود است
و
به مناسبت امروز (بیست و پنجم شوال) میتوانید مطالعه بفرمایید.
Zendegani-emam-sadegh.pdf
2.89M
📚عنوان :
#زندگانیامامصادقعلیهالسلام
✍نویسنده : سیدجعفر شهیدی
📖موضوع : تاریخ
📄تعداد صفحات : ۱۴۳ صفحه
📆به مناسبت سالروز شهادت امام جعفر صادق (علیهالسلام )
#تاریخ
#امام_صادق
📚🏴
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی حاج مهدی رسولی 🥀🥀🥀
التماس دعا
یا #صادق_آل_محمد
📚
@ketabkhanehmodafean
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
📙 #داستـــــان
#پـــــناه
#قسمـت_بیسـتـم
✍انگار دیرتر از بقیه می رسم . دور هم ایستاده اند ، هنگامه با دیدنم از دور دست تکان می دهد . اولین کسی که هدف چشمم می شود پارساست که کنار دختری با موهای بلوند ایستاده و فرت و فرت سیگار می کشدانگار حواسش جایی جز اینجاست نریمان سوتی می کشد و دست دراز می کند .برای دومین بار من را در چنین موقعیتی قرار می دهد! کیان می گوید :
_مرض داری اذیتش می کنی ؟
+بابا می خوام غریبی نکنه
هنگامه دستم را می گیرد و گونه ام را می بوسد
_چه خوب شد اومدی
نریمان به شوخی می گوید :
+نیست خیلی پر شوری ، حضورت لازمه
هنگامه پشت چشمی نازک می کند ، روی شانه ی نریمان می زند و می گوید :
_ولش کن آقا، رویا نیست گیر دادی به دوست خوشگل من ؟
آذر و رویا نیستند .پارسا با سر سلام می دهد و دختر همراهش انگار نه انگار که مرا دیده !
+بچه ها بریم تو دیگه تموم شد
دنبال کیان راه افتاده و وارد می شویم .هنگامه کنار گوشم پچ پچ می کند :
_می بینی دختره رو ؟ به دماغ عملی و بوتاکس صورتش نگاه نکنا ، یجوریه ! گمونم جفت شیش می زنه .آذر هر وقت می بینش میگه باید کفاره بدم !
+عجب ، کی هست ؟
_فدات شم ! یعنی معلوم نیست ؟
طوری به پارسا چسبیده که انگار هر لحظه احتمال ربوده شدنش را می دهد! پس درست حدس زده بودم احتمالا آذر درگیر مثلث عشقی شده که راس اصلی آن پارساست .
+البته پانی جون بگما ، پارسا خیلی هم با روشنک جور نیست ، ولی خب دیگه !
_پس آذر امشب بخاطر روشنک نیومده
می ایستد و می گوید :
+داستانش مفصل تر از این چیزاست ، ناز شدیا
توی دلم اغرار می کنم که تو خوشگل تری ! حتی روشنک با آن مانتوی جلو باز و شالی که روی سرش انداخته و بیشتر شبیه به یک نوار مشکی نازک است که موهای از فرق باز شده اش را به خوبی نمایش می دهد ؛ از من خوش تیپ تر است .
تازه روی صندلی ها نشسته ایم که به هنگامه می گویم :
_دهنش یجوری نیست ؟
+سه بار تزریق کرده عزیزم
با اعتراض کیان ساکت می شویم ، ولی من تمام فکرم بجای صحنه ،مشغول حرف هایی ست که می شنوم .
_این دختره کیه ؟ ندیده بودمش
+اونم تو رو ندیده
_چه ربطی داره ؟
+بیخیال ، سیگار ؟
_الان نه
بیشتر از اینکه بخاطر تعارف به سیگار کشیدنش متعجب باشم ،از این تعجب می کنم که چرا در مورد من می پرسد و چرا پارسا چنین جوابی به او می دهد
بجز چند جمله ی اول دیگر هیچ کلامی بینشان رد و بدل نمی شود .
از نمایش سر در نمی آورم و واقعا حوصله ی نقدهای ریز ریز کیان را بیخ گوشم ندارم .انگار بین این جمع فقط هنگامه را پسندیده ام
بعد از شام و موقع خداحافظی هنگامه دعوتم می کند به دور همی هفته ی بعدشان بهت می زنگم ، خیلی خوش می گذره بچه ها همه نایسن بیا یکم دلت وا شه و دوستای عجقولی پیدا کنی نمی خوام مزاحمت بشم
+چه مزاحمی ! هرچی بیشتر باشیم خوبتره ،ازین فکرا نکنی که از دستت ناراحت میشما
_آخه ...
+آخه نداره ، فقط حواست باشه که اینجوری سایلنت نباشی همه جا ، نمی صرفه !
_یعنی چی ؟
+وای خدا ! کیان یکم برا دوستت وقت بذار خب
_چشه مگه ؟
+خیلی بی حاشیه ست !
می خندند و پارسا می گوید :
_کیان خودش کلا تو حاشیه ست ،یعنی تجربه ثابت کرده ! یادتونه که
و نیشخندی به صورت منقبض شده ی کیان می پاشد .چقدر مرموز می کنند خودشان را !
من اما فارغ از بحث و جدل های ریزی که دارند خوشحالم که خودم را در کنار آن ها می بینم . هنوز دو روز از آشناییمان نگذشته که اینطور با مهربانی وارد دنیای خودشان می کنندم .
👈نویسنده:الهام تیموری
📚
@ketabkhanehmodafean
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼