14.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍و أیّدهم بروحٍ مِنْه ...
وقتی آسمان، مُهر تأیید میزند ؛
چاره میکند تمام ناچاریها و بیچارگیها را ...
و یک نفر ؛
ساده و آرام، در ابهام و ناباوریِ اهل زمین، سرنوشت تاریخ را تغییر میدهد!
🌟 نهالی که #روحالله در هجوم طوفانها کاشت؛
استقامت کرد و تنومند شد،
و ریشههایش تمام زمین را دربرگرفته و بیدار کرده است!
و
با زعامت نائب برحقش؛ پسرفاطمه سلامالله علیها #خامنهای_عزیز
نزدیک است که زیر خنکایِ سایهی امن آن، فرزند آخرین نبیّ خدا، دولتِ کریمهاش را برپا کند💫.
آغاز زعامت و رهبری نائبالمهدی ، ذریهی زهرا ، علمدارصبروبصیرت ، #امام_خامنه ای حفظهالله بر ما مبارک و خجسته باد.
#لبیک_یا_خامنهای
#آقامونه
#امام_خمینی
#قیام۱۵خرداد۴۲
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
@ketabkhanehmodafean
─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
EyEmamShahidanKhomeini.mp3
4.14M
▪️ای امام شهیدان خمینی ...
🎙 بانوای: حاج میثم مطیعی
🏴 ویژه ارتحال #امام_خمینی
📚
@ketabkhanehmodafean
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوندن زندگیِ شخصیت بزرگِ کشور📚
که بزرگترین رخداد قرن رو برامون رقم زده ...
و البته برامون مثل پدر بوده و دلسوزِ خودمون و آیندهمون و وطنمون🙃
باعث میشه هم بفهمیم این آدم بزرگ کی بوده و با افکار و آرمانهاش آشنا بشیم
و هم باعث میشه قدر مملکتمون رو بیشتر بدونیم🇮🇷
اگه میخوایید که در مورد امام خمینی بیشتر و بهتر بدونید حتما این مجموعهی ۶ جلدیِ پابهپای آفتاب رو تهیه کنید و بخونید:)
#پا_به_پای_آفتاب
#امام_خمینی
•@ketabkhanehmodafean •
13.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #موشن_گرافیک
🔺️ شاخص های خط امام
🌹#امام_خمینی
🔖 #لبیک_یا_خامنهای
🔖 #روح_خدا
🪶 با ما همراه باشید در
•••👇👇👇•••
@ketabkhanehmodafean
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#داستان_نسـل_سـوخـتہ
#قسمت_چـهـل_و_سـومــ
✍نفهمیدم کی خوابم برد اما با ضرب یه نفر به پنجره از خواب بیدار شدم یه نفر چند بار ... پشت سر هم زد به پنجره چشم هام رو باز کردم ... و چیزی نبود که انتظارش رو داشتم
صورتم گر گرفت و اشک بی اختیار از چشمم فرو ریخت آروم در ماشین رو باز کردم و پا روی اون خاک بکر گذاشتم
حضور برای من قوی تر از یک حس ساده بود به حدی قوی شده بود که انگار می دیدم و فقط یه پرده نازک، بین ما افتاده بود ... چند بار بی اختیار دستم رو بلند کردم، کنار بزنمش تا بی فاصله و پرده ببینم اما کنار نمی رفت به حدی قوی که می تونستم تک تک شون رو بشمارم چند نفر ... و هر کدوم کجا ایستاده
پام با کفش ها غریبی می کرد انگار بار سنگین اضافه ای رو بر دوش می کشیدند
از ماشین دور شده بودم که دیگه قدم هام نگهم نداشت ... مائیم و نوای بی نوایی ... بسم الله اگر حریف مایی
نشسته بودم همون جا گریه می کردم و باهاشون صحبت می کردم درد دل می کردم حرف می زدم و می سوختم می سوختم از اینکه هنوز بین ما فاصله بود... پرده حریری که نمی گذاشت همه چیز رو واضح ببینم شهدا به استقبال و میزبانی اومده بودن ما اولین زائرهای اون دشت گمشده بودیم به خودم که اومدم وقت نماز شب بود و پاک تر از خاک اون دشت برای سجده فقط خاک کربلا بود
وتر هم به آخر رسید ...
- الهی عظم البلاء ...
گریه می کردم و می خوندم انگار کل دشت با من هم نوا شده بود سرم رو از سجده بلند کردم خطوط نور خورشید به زحمت توی افق دیده می شد ...
غیر قابل وصف ترین لحظات عمرم رو به پایان بود هوا گرگ و میش بود و خورشید آخرین تلاشش رو برای پایان دادن به بهترین شب تمام زندگیم ... به کار بسته بود توی حال و هوای خودم بودم که صدای آقا مهدی بلند شد ...
- مهران ...
سرم رو بلند کردم ... با چشم های نگران بهم نگاه می کرد... نگاهش از روی من بلند شد و توی دشت چرخید
رنگش پریده بود ... و صداش می لرزید حس می کردم می تونم از اون فاصله صدای نفس هاش رو بشنوم
توی اون گرگ و میش به زحمت دیده می شد ... اما برعکس اون شب تاریک به وضوح تکه های استخوان رو می دیدم ... پیکرهایی که خاک و گذر زمان قسمت هایی از اونها رو مخفی کرده بود ... دیگه حس اون شبم فراتر از حقیقت بود
از خود بی خود شدم اولین قدم رو که سمت نزدیک ترین شون برداشتم دوباره صدای آقا مهدی بلند شد با همه وجود فریاد زد ...
همون جا وایسا ...
پای بعدیم بین زمین و آسمان خشک شد توی وجودم محشری به پا شده بود
از دومین فریاد آقا مهدی بقیه هم بیدار شدن آقا رسول مثل فنر از ماشین بیرون پرید ...
چند دقیقه نشستم ... نمی تونستم چشم از استخوان شهدا بردارم اشک امانم نمی داد
صبر کن بیایم سراغت ...
ترس، تمام وجودشون رو پر کرده بود علی الخصوص آقا مهدی که دستش امانت بودم
از همون مسیری که دیشب اومدم برمی گردم گفتم و اولین قدم رو برداشتم ...
👈نویسنده:شهیدسید طاها ایمانی
⏪ #ادامہ_دارد...
@ketabkhanehmodafean
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼