💌 | #یه_حرف_قشنگ
✨در "بسم الله الرحمن الرحیم" چه رازی نهفته است؟
چرا سرآغاز هر کاری است؟
انسان موحد هنگامی که میخواهد کاری را آغاز کند به آن رنگ الهی میزند.
گویی عملش را به خداوند میسپارد.
✨پیامبر(ص) چه زیبا گفته اند که :
"هر کاری بدون نام خدا انجام شود ناتمام میماند"
اما ... اما...
فراوان میبینیم کارهایی که بدون یاد و نام حق آغاز شده و به پایان میرسد و مشکلی هم پیش نیاورده.
پس منظور نبی مکرم اسلام چیست؟👇
عملی که با نگاه بسته و محدود دنیوی شروع شود. گرچه ممکن است در دنیا منشأ فواید زیادی باشد، ولی در همین محدوده به پایان میرسد و فراتر نمیرود
اما کاری که خالصانه به حضرت حق سپرده شود ، تا ابد موثر و باقی است👌✨
📚
@ketabkhanehmodafean
Ravanshnasi-kodak-va-nojavan.pdf
4.02M
📚عنوان کتاب:
#والدینوروانشناسیکودکونوجوان
✍عبدالله شیرانی
موضوع: روانشناسی
۲۱۵صفحه
📚
@ketabkhanehmodafean
9.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سهشنبهها و #نکات_خانهداری
#رولت_حلوا😍😋
تخم مرغ ۵ عدد درشت
آرد دو سوم لیوان
شکر دو سوم لیوان
عسل رقیق شده یا شربت بار ۳ قاشق غذاخوری
وانیل ۱ قاشق چای خوری
آب جوش ۳ قاشق غذاخوری
__مواد لازم حلوا
آرد گندم ۱ لیوان
شکر ۱ لیوان
آب یک و نیم لیوان
گلاب یک دوم لیوان
زعفران به مقدار لازم
روغن جامد یا نیمه جامد به مقدار لازم
✦
@eitaagarde
میدونستید برنده بهترین کتاب آشپزی دنیا یک زن ایرانی بوده؟
خانم سمیرا جنت دوست رتبه بهترین کتاب آشپزی جهان رو در سال ۲۰۱۵ بدست اوردند.
و حتی برگزار کننده المپیاد آشپزی در سالهای گذشته بودند.
📚
@ketabkhanehmodafean
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#داستان_نسـل_سـوخـتہ
#قسمت_چـهـل_و_چـهـارمــ
✍با هر قدمی که برمی داشتم اونها یک بار، مرگ رو تجربه می کردن اما من خیالم راحت بود اگر قرار به رفتن بود... کسی نمی تونست جلوش رو بگیره ... اونهایی که دیشب بیدارم کردن و من رو تا اونجا بردن و گم شدن و رفتن ما به اون دشت هیچ کدوم بی دلیل و حکمت نبود...
چهره آقا رسول از عصبانیت سرخ و برافروخته بود ... سرم رو انداختم پایین هیچ چیزی برای گفتن نداشتم خوب می دونستم از دید اونها حسابی گند زدم ... و کاملا به هر دوشون حق می دادم ... اما احدی دیشب ... و چیزی که بر من گذشته بود رو ... باور نمی کرد ...
آقا رسول با عصبانیت بهم نگاه می کرد ... تا اومد چیزی بگه... آقا مهدی، من رو محکم گرفت توی بغلش ... عمق فاجعه رو تازه اونجا بود که درک کردم قلبش به حدی تند می زد که حس می کردم ... الان قفسه سینه اش از هم می پاشه ...
تیمم کرد و ایستاد کنار ماشین و من سوار شدم ...
آخر بی شعورهایی روانی
چند لحظه به صادق نگاه کردم و نگاهم برگشت توی دشت
ایستاده بودن بیرون و با هم حرف می زدن هوا کاملا روشن شده بود که آقا مهدی سوار شد ...
پس شهدا چی؟
نگاهش سنگین توی دشت چرخید
با توجه به شرایط ممکنه میدون مین باشه ... هر چند هیچی معلوم نیست دست خالی نمیشه بریم جلو برای در آوردن پیکرها باید زمین رو بکنیم اگر میدون مین باشه ... یعنی زیر این خاک، حسابی آلوده است و زنده موندن ما هم تا اینجا معجزه نگران نباش به بچه های تفحص موقعیت اینجا رو خبر میدم
آقا رسول از پشت سر، گرا می داد و آقا مهدی روی رد چرخ های دیشب دنده عقب برمی گشت ... و من با چشم های خیس از اشک محو تصویری بودم که لحظه به لحظه محو تر می شد
بهترین سفر عمرم تمام شده بود موقع برگشت، چند ساعتی توی دوکوهه توقف کردیم آقا مهدی هم رفت هم اطلاعات اون منطقه رو بده و هم از دوستانش ... و مهمان نوازی اون شب شون تشکر کنه سنگ تمام گذاشته بودن ولی سنگ تمام واقعی ... جای دیگه بود
دلم گرفته بود و همین طوری برای خودم راه می رفتم و بین ساختمان ها می چرخیدم که سر و کله آقا مهدی پیدا شد ... بعد از ماجرای اون دشت خیلی ازش خجالت می کشیدم با خنده و لنگ زنان اومد طرفم ...
- می دونستم اینجا می تونم پیدات کنم
یه صدام می کردید خودم رو می رسوندم ... گوش هام خیلی تیزه
توی اون دشت که چند بار صدات کردم تا فهمیدی همچین غرق شده بودی که غریق نجات هم دنبالت می اومد غرق می شد ...
شرمنده ...
بیشتر از قبل، شرمنده و خجالت زده شده بودم ...
شرمنده نباش ... پیاده نشده بودی محال بود شهدا رو ببینم توی اون گرگ و میش نماز می خوندیم و حرکت می کردیم چشمم دنبال تو می گشت که بهشون افتاد
و سرش رو انداخت پایین به زحمت بغضش رو کنترل می کرد با همون حالت ... خندید و زد روی شونه ام
بچه های شناسایی و اطلاعات عملیات باید دهن شون قرص باشه زیر شکنجه سرشونم که بره ... دهن شون باز نمیشه ... حالا که زدی به خط و رفتی شناسایی باید راز دار خوبی هم باشی و الا تلفات شناسایی رفتن جنابعالی میشه سر بریده من توسط والدین گرامی ...
خنده ام گرفت راه افتادیم سمت ماشین
راستی داشت یادم می رفت از چه کسی یاد گرفتی از روی آسمون جهت قبله و طلوع رو پیدا کنی؟
نگاهش کردم ... نمی تونستم بگم واقعا اون شب چه خبر بود فقط لبخند زدم
بلد نیستم فقط یه حس بود یه حس که قبله از اون طرفه ..
👈نویسنده:شهیدسید طاها ایمانی
⏪ #ادامہ_دارد...
@ketabkhanehmodafean
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🟣تفاوت والدین معمولی و #والدین موفق
🟣والدین معمولی به فرزندش میگه این کارو بکن این کارو نکن
🟣والدین موفق برای فرزندش توضیح میده که چرا یک مسیر درست تره و بهتره
🟣والدین معمولی فقط روی نتیجه اتفاقات ناخوشایند تمرکز میکنه
🟣والدین موفق سعی میکنه ریشه مشکلات رو پیدا کنه
🟣والدین معمولی مدام دیگران رو مثال میزنه
🟣والدین موفق همیشه از فرزندش حکایت میکنه تا درنوع خودش و براساس استعدادخودش پیشرفت کنه
🟣والدین معمولی همیشه سعی میکنه مشکلات فرزندش رو حل کنه
🟣والدین موفق به فرزندش مسئولیت پذیری رو آموزش میده و بهش یادمیده تا با عواقب اعمالش روبه رو بشه
🟣والدین معمولی همیشه #توقع بهترین ها رو از فرزندش داره
🟣والدین موفق انتظارات واقع گرایانه از فرزندش داره و همدلی رو تمرین میکنه
📚
@ketabkhanehmodafean