فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️میلاد منحصر بفرد امام حسین علیه السلام
حجت الاسلام عالی
#میلاد_امام_حسین #ماه_شعبان
📚
@ketabkhanehmodafean
21.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ ذکر جهانی - بمناسبت ولادت امام حسین علیه السلام
📽#گروه_سرود_نجم_الثاقب
#تولد_امام_حسین
#میلادامامحسینعلیهالسلاممبارک
📚
@ketabkhanehmodafean
🌺بسم رب الشهدا والصدیقین🌺
🌻زندگینامه #شهیدمنوچهرمدق
قسمت بیست وپنجم :حس عجیب عاشقی
🌹رزمنده کوله اش را انداخته بود روی دوشش وخسته وتنها از کنار پیاده رو می رفت .احساس می کرد منوچهر نزدیک است .شاید آمده باشد .حتی صدایش را شنید .راهش را کج کرد به طرف خانه ی پدر منوچهر .در را باز کرد .پوتین های منوچهر که دم در نبود .....ازپله ها رفت بالا ...توی اتاق کسی نبود .اما بوی تنش را خوب می شناخت .حتما می خواست غافلگیرش کند .تا پرده ی پشت دررا کنار زد ،یک دسته گل آمد بیرون از همان دسته گل هایی که منوچهر می خرید.از هر گل یک شاخه .خوش حال بود که به دلش اعتماد کرده و آمده آن جا.
🌹سه ماه نیامدنش رابخشیدم چون به قولش عمل کرده بود .با آقای اسفندیاری شوش خانه گرفته بودند .خانه مان توی شوش دو تا اتاق داشت .اتاق جلویی بزرگ تر وروشن تر بود .منوچهر وسایل خودمان را گذاشته بود توی اتاق کوچک تر .گفت این ها تازه ازدواج کرده اند.تا حالا خانمش نیامده جنوب .گفتم دلش می گیرد.حالا تو هرچه بگویی همان کار را می کنیم.
🌹من موافق بودم .منوچهر چهارتا جعبه ی مهمات آورد که به جای کمد استفاده کنیم .دوتا برای خودمان دو تا برای آن ها.توی جعبه ها کاغذ آلومینیومی کشیده بود که براده های چوب نریزد. 🌹روز بعد آقای اسفندیاری با خانمش آمد منوچهر رفت .تا خیالش راحت می شد که تنها نیستیم می رفت ....آقای اسفندیاری دو سه روز بعد رفت وما سه تا ماندیم .سر خودمان را گرم می کردیم ،یا مسجد بودیم یا بسیج یا حرم دانیال نبی....توی خانه هم تلویزیون تماشا می کردیم .
تلویزیون انجا بغداد را راحت تر از تهران می گرفت .می رفتم بالای پشت بام آنتن را تنظیم می کردم .به پشت بام راه پله نداشتیم .یک نردبان بود که چندتا پله بیشتر نداشت .ازهمان می رفتیم بالا.
#ادامه_دارد
📚
@ketabkhanehmodafean
مداحی_آنلاین_از_عشق_همیشه_مست_مستم_کریمی.mp3
4.28M
💐دلی که سرمسته ابالفضله
💐نوکر پابست ابالفضله
#محمود_کریمی
#ولادت_حضرت_ابوالفضل
📚
@ketabkhanehmodafean
Az Besat 6.mp3
7.44M
📚 #کتاب_صوتی 🔊
«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
🏷 کتاب #از_سرزمین_نور| امام علی (ع) - از بعثت تا هجرت
#فصل_ششم
⬅️ پس از بعثت، پیامبر(ص) دعوت خویش به اسلام را علنی می کنند.
قریش دشمنی پنهانش با محمد(ص) را آشکار کرده و قصد جان شریف آن حضرت را می کنند. جانبازی امام علی(ع) این سوء قصد را نافرجام می گذارد.
سرانجام پیامبر(ص) به اذن خدا به مدینه هجرت می کنند.
شما را دعوت می کنیم با شنیدن این کتاب گویا سفری روحانی را تجربه کنید.
📚
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺از سوره "والشمس" دلم شد آگاه
💚ڪہ از پے خورشید ز راه آید ماه
🌺یڪ روز پس از حسین عباس آمد
💚لاحول ولا قوه الا باللہ
آمدی سرو سرافراز ...
روشنی دیده ی ام البنین....
شور جوانی ....
یار حسین ....
ماه بنی هاشم....
قدم به چشم عاشقانت گذاشتی یار حسین....
چگونه دل و جانم نلرزد برای کسی که نه فقط ملائک،
نه فقط پیغمبران و کائنات و هستی،
که خدا خاطرخواه اوست...
فدای قدم های پاکت
خوش آمدی جانم به قربانت........
عباس جاااان
🌹🌹میلادت بر ما مبارک 🌹🌹
#ولادت_حضرت_ابالفضل
#یاحضرت_ام_البنین_چشم_توروشن
#یا_مولاعلی_چشم_تو_روشن
#عیدمون_خجسته
#ماه_بنی_هاشم
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 #میلاد_حضرت_عباس(ع)
💐سر و سامونم اباالفضل
💐جووووونم اباالفضل
🎙 #گروه_سرود_نجم_الثاقب
👏 #نوآهنگ (#جدید)
#حضرت_عباس
📚
@ketabkhanehmodafean
1_6532810078.pdf
744.5K
═•☆✦𑁍❧📚📖❧𑁍✦☆
📕 عنوان کتاب : #فرزندان_خاک
با نگاهی به نقش تکاوران در کربلای ۶
✍️ مولف : میکائیل احمدزاده
📚 ناشر : #نشر_اجا
✨ موضوع :
خاطرات جانبازمیکائیل احمدزاده
📄 تعداد صفحات : ۱۲۰ صفحه
°|بمناسبت #روز_جانباز
📚
@ketabkhanehmodafean
آخرین خاکریز – میکاییل احمد زاده – نشر اجا -89- خاطرات ازادگان.pdf
1.26M
═•☆✦𑁍❧📚📖❧𑁍✦☆
📕 عنوان کتاب :#آخرین_خاکریز
✍️ نویسنده : میکائیل احمدزاده
📚 ناشر : #نشر_اجا
✨ موضوع :
خاطرات جانباز میکائیل احمدزاده
📄 تعداد صفحات : ۱۹۶ صفحه
°|بمناسبت #روز_جانباز
📚
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید 👆👆
🎥 «مقامات عالی حضرت عباس علیه السلام»
💠 تمام شهدا در روز قیامت به مقام قمر بنی هاشم غبطه میخورند
🎙 حجت الاسلام والمسلمین فاطمی نیا
#میلاد_حضرت_اباالفضل
#ماه_شعبان
#پادکست_گرافی
#پادکست
📚
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اندر_احوالات_کتاب
🔴 این قسمت : چاپ اعترافات توماج 😂
فقط کتاب اعتراف پشت مدرسه 😂
➖➖➖➖➖➖➖
#طنزانه
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
🇮🇷رهبرمعظمانقلاب: جانبازان، شهیدان زندهای هستند که...
#روزجانبازمبارکباد
📚
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
#استوری 🇮🇷رهبرمعظمانقلاب: جانبازان، شهیدان زندهای هستند که... #روزجانبازمبارکباد 📚 @ketabkhane
🌸 روز جانباز اول از همه بر شما مبارک باشه آقاجان 😍
جسم تو کامل است، ناقص نیست
میدهد عطر یک بغل گل یاس
دستت اما حکایتی دارد
رَحِمَ اللهُ عَمّیَ العَبّـاس❤️
🌺بسم رب الشهدا والصدیقین🌺
🌻زندگینامه #شهیدمنوچهرمدق
قسمت بیست وششم : مهمان کوچولوی جدید
🌹یکی ازبرنامه ها اسرا را نشان می داد .برای تبلیغات .اسم بعضی اسرا وآدرسشان را می گفتند و شماره ی تلفن می دادند .اسم وشماره تلفن را می نوشتیم وزنگ می زدیم به خانواده هاشان .دوتایی ستاد اسرا راه انداخته بودیم .تلفن نداشتیم می رفتیم مخابرات زنگ می زدیم .بعضی وقت ها به مادرم می گفتم این کار رابکند .
🌹وقتی شوهرهامان نبودند این کارها را می کردیم .وقتی می آمدند تا نصفه شب می رفتیم حرم هرچه بلد بودیم می خواندیم .می دانستیم فردابروند تا هفته ی بعد نمی بینیمشان .
چند روز هم مادرم با خواهرها وبرادرهایم آمدند شوش .خبر آمدنشان را آقای اسفندیاری بهم داد.
🌹یک آن به دلم افتاد نکند می خواهند بیایند من رابرگردانند .هول شدم .حالم به هم خورد.آقای اسفندیاری زود دکتر آورد بالای سرم .دکتر گفته بود باردارم .به منوچهر خبر داده بود ومنوچهر خودش رارساند.سر راهش از دوکوهه یک دسته شقایق وحشی چیده بود آورده بود.آن شب منوچهر ماند.
🌹نمی گذاشت ازجا بلند شوم .لیوان آب را هم می داد دستم .نیم ساعت به نیم ساعت می رفت یک چیزی می خرید می آمد.یک لباس دخترانه ی لیمویی هم خرید .منوچهر سرهر دوتا بچه می دانست خدا به مان چی می با اطمینان می گفت .
🌹ظهر فردا دیگر نمی توانست بنشیند.گفت "می روم حرم " خلوتی می خواست خودش را خالی کند.مادرم با فهیمه ومحسن وفریبرز آمدند. وقتی می خواستند برگردند منوچهر من را همراهشان فرستاد تهران .قرار بود لشکر برود غرب .
نمی توانست دو ماه به ما سربزند.اما دیگر نمی توانستم بمانم .بعد از آن دو ماه برگشتم جنوب .رفتیم دزفول حالم بد بود .دکتر گفته بود باید برگردم تهران .همه چیز را جمع کردیم وآمدیم.
#ادامه_دارد
📚
@ketabkhanehmodafean