301621_292.pdf
10.4M
═•☆✦𑁍❧📚📖❧𑁍✦☆
📕 عنوان کتاب :#جلوه_اسلام
✍️ پژوهش و گزینش : فاطمه امیدی
📚 ناشر :#نشر_شاهد
✨ موضوع : گزیده موضوعی#وصیت_نامهی_شهدا پیرامون اسلام، انقلاب واهل بیت (علیهم السلام)
📄 تعداد صفحات : ۱۵۸ صفحه
📚
@ketabkhanehmodafean
8.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞
#کلیپ_معرفی_کتاب
📗 کتابِ « #زندگی_پر_افتخار_حمزه_و_جعفر؛ دو شهید ممتاز»
✍ نویسنده: #آیت_الله_محمد_محمدی_اشتهاردی
📜 ناشر: #به_نشر
📑 تعداد صفحات: ۱۸۴
📚 این کتاب هشتمین جلد از مجموعه کتابهای #سرگذشت_یاران_پیامبر (ص) به ✍ قلم مرحوم آیت الله محمد محمدی اشتهاردی است که به زندگی دو قهرمان و دو یار پیامبر (ص)، یعنی #حمزه سیدالشهدا و #جعفر_طیار میپردازد.
📘مجموعه سرگذشت یاران پیامبر(ص) در هر جلد، زندگی پر افتخار یکی از یاران پیامبر و قهرمانان تاریخ اسلام را بررسی کرده است؛ بزرگانی مانند سلمان فارسی، کمیلبن زیاد، حبیببن مظاهر، ابوایوبانصاری، عمار یاسر و... .
📝 انتشار بیش از 200 عنوان کتاب از سوی نویسنده در زمینههای تفسیر قرآن، #تاریخ_اسلام ، سیره اهلبیت(ع)، ادبیات و ...، نشان دهنده ی قوت محتوایی و تاریخی این کتاب است.
🔰با ما کتاب بخوانید👇
@ketabkhanehmodafean
🌻زندگینامه #شهیدمنوچهرمدق
قسمت پنجاه و دو: غسل شهادت
🌹دکتر شفاییان صدام زد.گفت نمی دانم چه طور بگویم،ولی آقای مدق تا شب بیش تر دوام نمی آورد.ریه ی سمت چپش از کار افتاده. قلبش دارد بزرگ می شود و ترکش دارد فرو می رود توی قلبش.
🌹دیگر نمی توانستم تظاهر کنم.از آن لحظه اشک چشمم خشک نشد.منوچهر هم دیگر آرام نشد.از تخت کنده می شد. سرش را می گذاشت روز شانه ام و باز می خوابید.از زور درد،نه می توانست بخوابد.نه بنشیند.همه آمده بودند.
🌹هدی دست انداخت دور گردن منوچهر و همدیگر را بوسیدند. نتوانست بماند. گفت نمی توانم این چیزها را ببینم.ببریدم خانه.....فریبا هدی را برد....
یک دفعه کف اتاق را نگاه کردم...دیدم کف اتاق پر از خون است....آنژیوکت از دست منوچهر در آمده بود و خونش می ریخت.پرستار داشت دستش را می بست که صدای اذان پیچید توی
بیمارستان.
🌹منوچهر حالت احترام گرفت... دستش را زد توی خون ها که روی تشک ریخته بود و کشید به صورتش .....پرسیدم "منوچهر جان ،چه کار می کنی؟؟؟؟
گفت روی خون شهید وضو می گیرم.... دو رکعت نماز خوابیده خواند.دستش را انداخت دور گردنم...گفت " من را ببر غسل شهادت کنم "
🌹مستاصل ماندم.گفت " نمی خواهم اذیت شوی" یک لیوان آب خواست .تا جمشید لیوان آب را بیاورد ،پرستار یک دست لباس آورد و دوتایی لباسش را عوض کردیم...لیوان آب را گرفت...نیت غسل شهادت کرد و با دست راستش آب را ریخت روی سرش.جایی از بدنش نمانده بود که خشک باشد...تا نوک انگشتان پاش آب می چکید....
#ادامه_دارد
📚
@ketabkhanehmodafean
مستند صوتی شنود - 01.mp3
16.34M
🎙 مستند صوتی #شنود
(تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران)
قسمت اول
🎧📕
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای پای رمضان به گوش میرسد؛ دستهای خالیمان دستاویز دلهای پاکتان..
و حلول ماه دلدادگی گوارای وجودتان..
❤️
من را در آغازین ساعات رمضان نه به بهای لياقت بلکه به رسم رفاقت دعا کنید ..
#ماه_رمضان
📚
@ketabkhanehmodafean