34.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مجموعه #انقلاب_شگفت_انگیز
🔹 بیان برخی از دستاوردهای انقلاب اسلامی توسط مقام معظم رهبری (مدظله العالی)
🔸 قسمت اول
#جهاد_تبیین
📚
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺زبان فارسی، خط مقدم مبارزه ای تمدنی
👨🏫چندی پیش سر کلاس ادبیات فارسی، شعری خواندم از شمس مغربی. یکی از دانش آموزان، به طنز ظریفی گفت: چگونه است که این شمس از مغرب آمده است و حال آن که شمس، مشرقی است؟
👨🎓برای آن شوخ ظریف و دیگر دوستانش توضیح دادم که این «مغرب» همان مراکش امروزی است. گفتم که در زمانی نه چندان دور، ما در پهنه ای فرهنگی زندگی می کرده ایم که از مغرب تا چین گسترده شده بود.
❗️پیش از آن که استعمار با مرزها و نامهای جعلی و دروغین به دنبال جدایی و تفرقه و تضعیف مردم این قسمت از جهان باشد، ما را داستانی بوده است بس شیرین و عمیق.
🇦🇫از قضا نام جعلی افغانستان را مثال زدم که چگونه انتخاب شده است تا یک قوم را بر دیگر اقوام در سرزمینی برتری دهد و آتش جنگهای بی پایان را شعله ور سازد. همان گونه که نامهای ترکیه، عربستان، سوریه، قبطیه (نام فرنگی مصر یا همان egypt) و ... با این هدف برگزیده شده اند. گفتم که همین توطئه با انتخاب نام «persia» یا همان پارسستان برای ایران ما هم بوده است که موثر نیفتاده است.
این ویدیوی جذاب را درباره نقش زبان فارسی در مقابله با این طرح استعماری ببینید.
📚
@ketabkhanehmodafean
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊
🌻زندگینامه #شهیدمنوچهرمدق
قسمت دوازدهم : بازگشت
🌹منوچهر کجا بود؟ حالش چه طور بود؟ چشمش افتاد به گل های نرگس که بین دست های پیرمرد شاداب بودند... پارسال همین موقع بود دو تایی از آن جا می گذشتند... پیرمرد بین ماشین ها که پشت چراغ قرمز مانده بودند می گشت وگل ها را می فروخت... گلها چشم فرشته را گرفته بود... منوچهر چند بار فرشته را صدا زده بود و او نشنیده بود... فهمیده بود گل های نرگس هوش و حواسش را برده اند... همه ی گل ها را برای فرشته خریده بود... چه قدر گل نرگس برایش می آورد هر بار می دید می خرید... می شد که روزی چند دسته برایش می آورد... می گفت مثل خودت سرما را دوست دارند.
🌹اما سرمای آن سال گزنده بود... همه چیز به نظرش دلگیر می آمد... سپیده می زد. دلش تنگ می شد... دم غروب دلش تنگ می شد.... هوا ابری بود دلش تنگ
می شد..... عید نزدیک بود اما دل و دماغی برای عید نداشت...
🌹اسفند و فروردین را دوست دارم چون همه چیز نو می شود... در من هم تحول ایجاد میشود. توی خانه ی ما کودتا می شد انگار ولی آن سال با این که اولین سالی بود که خانه ی خودم بودم هیچ کاری نکرده بودم ... مادر و خواهرهایم با مادر و خواهر منوچهر آمدند خانه ماو افتادیم به خانه تکانی .
🌹شب سال تحویل هر کی می خواست من را ببرد خانه ی خودش نرفتم... نگذاشتم کسی بماند...
سفره انداختم و نشستم کنارسفره... قرآن خواندم و آلبوم عکس هامان رانگاه کردم... همان جا کنار سفره خوابم برد.
ساعت سه ونیم بیدار شدم .... یکی می زد به شیشه پنجره ی اتاق... رفتم دم در.. در را که بازکردم یک عروسک پشمالو آمد توی صورتم 🐼 یک خرس سفید بود که بین دست هاش یک دسته گل بود💐
🌹منوچهرآمده بود... اما با چه سر و وضعی!
آن قدر خاکی بود که صورت و موهایش زرد شده بود... یک راست چپاندمش توی حمام... منوچهرخیلی تمیزدبود... توی این شش ماه چند بار بیشتر حمام نکرده بود... یک ساعت سرش را می شستم که خاک ها ازلای موهاش پاک شود... یک ساعت ونیم بعد ازحمام آمد بیرون و نشستیم سر سفره
🌹در کیفش را بازکرد و سوغاتی هایی که برایم آورده بود را درآورد. یک عالم سنگ پیدا کرده بود به شکل های مختلف... با سوهان و سمباده صافشان کرده بود..... رویشان شعر نوشته بود... یا اسم من و خودش را کنده بود... چند تا نامه که نفرستاده بود هنوز توی ساکش بود... گفت وقتی نیستم بخوان!
🌹حرف هایی را که روش نمی شد به خودم بگوید برایم می نوشت اما من همین که خودش را می دیدم بیشتر ذوق زده بودم ..... دلم می خواست از کنارش تکان نخورم . حواسم نبود چه قدر خسته است لااقل برایش چایی درست کنم. گفت برایت چایی دم کنم؟؟
گفتم نه چایی نمی خورم
گفت من که میخورم
گفتم ولش کن حالا نشسته ایم....
گفت دوتایی بریم درست کنیم ؟؟
سماور را روشن کردیم ... دوتا نیم رو درست کردیم. نشستیم پای سفره تا سال تحویل .... مادرم زنگ زد گفت:من باید زنگ بزنم عید را تبریک بگویم؟؟
🌹گفتم حوصله نداشتم شما پیش شوهرتان هستید خیالتان راحت است. حالا منوچهر کنارم نشسته بود. گوشی را از دستم گرفت وبا مادر سلام و احوالپرسی کرد. صبح همه آمدند خانه ی ما.. ناهار خانه ی پدر منوچهر بودیم ... از آن جا ماشین بابا را برداشتیم و رفتیم ولی عصر برای خرید..
#ادامه_دارد
📚
@ketabkhanehmodafean
27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 برکات ماه رجب
✏️ بیانات اخیر رهبر انقلاب درباره فضیلت ایام مبارک ماه رجب
📥 سایت | آپارات
💻 Farsi.Khamenei.ir
کتاب صوتی " ایران مقتدر"
خلاصه ای ساده و کوتاه از کتاب #صعود_چهل_ساله
نویسندگان : سید محمد حسین راجی و سید محمد رضا خاتمی
تولید ایران صدا
#ایران_مقتدر
#صعود_چهل_ساله
#سیدمحمد_حسین_راجی
#انقلاب_اسلامی
#سیاسی
📗#معرفی_کتاب
کتاب ایران مقتدر خلاصهای کوتاه و ساده از کتاب مهم "صعود چهل ساله" است. کتاب صعود چهل ساله نشان میدهد جمهوری اسلامی ایران در این چهل سال به کدامیک از آرمانهای عدالت، استقلال، آزادی، معنویت، کرامت زن، مردمسالاری دینی، گسترش رفاه عمومی و دیگر آرمانهای انقلاب دست پیدا کرده است.
از موضوعات مهم کتاب صعود چهل ساله میتوان به پرداختن به کارهای انجامگرفته بعد از انقلاب، معرفی دستاوردهای نظام مقدس جمهوری اسلامی، استفاده از آمارهای کاملاً دقیق و علمی و بینالمللی، مقایسه دقیق کارهای قبل و بعد از انقلاب اسلامی و شناساندن هر چه بهتر فعالیتهای انقلاب اسلامی به مردم و مسئولان اشاره کرد. این کتاب یکی از کتابهای شاخص در زمینه انقلاب اسلامی است.
کتاب ایران مقتدر، بسیار خلاصه و در ۹۰ صفحه رنگی، با حذف اصطلاحات سنگین و تخصصی، سادهسازی آمارها، ادغام نمودارها، تغییر تاریخها از میلادی به شمسی و… به عنوان خلاصه ای از کتاب صعود چهل ساله توسط سیدمحمدحسین راجی و سیدمحمد رضا خاتمی و به همت جمعی از پژوهشگران اندیشکده راهبردی سعداء گردآوری و نگارش یافته است.
📘🎧
@ketabkhanehmodafean
Part01_ایران مقتدر.mp3
9.45M
📗کتاب صوتی
"ایران مقتدر"
خلاصه ای از کتاب #صعود_چهل_ساله
قسمت اول
*گسترش عدالت اجتماعی
*مقایسه وضعیت نابرابری اجتماعی
*مقایسه فقر در قبل و بعد انقلاب
*افزایش برخورداری های عمومی
*بررسی معیشت مردم در دوران پهلوی
* بررسی وضعیت آموزش و بهداشت در دوران پهلوی
📘🎧
@ketabkhanehmodafean
Part02_ایران مقتدر.mp3
9.01M
📗کتاب صوتی
"ایران مقتدر"
خلاصه ای از کتاب #صعود_چهل_ساله
قسمت دوم
* وضعیت بهداشت و امید به زندگی
*میزان دسترسی به آب و برق
*بررسی شاخصه توسع انسانی
*پیشرفت های علمی بعد از انقلاب
*مقایسه وضعیت علمی کشور در قبل و بعد انقلاب
📘🎧
@ketabkhanehmodafean
هدایت شده از تباین.روزانه
Part03_ایران مقتدر.mp3
10.91M
📗کتاب صوتی
"ایران مقتدر"
خلاصه ای از کتاب #صعود_چهل_ساله
قسمت سوم
* آشنایی با زیست بوم فناوری و نوآوری ایران
*پیشرفت های زیرساختی ، صنعتی و انرژی
* بررسی حوزه حمل و نقل، انرژی و صنعت
* بررسی حوزه کرامت زن
*مقایسه وضعیت زنان در قبل و بعد انقلاب
* بررسی حوزه عزت و اقتدار ایران
*پیشرفت ها و دستاوردهای نظامی
#پایان
📘🎧
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 از مهرآباد تا مدرسهٔ رفاه؛ آنچه در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ اتفاق افتاد
🎙روایتی دلنشین با صدای مرحوم ناصر طهماسب
#دهه_فجر
📚
@ketabkhanehmodafean
🕊بسم رب الشهدا والصدیقین 🕊
🌻زندگینامه ی #شهیدمنوچهرمدق
قسمت سیزدهم و چهاردهم : فرشته ی دنیا وآخرت
🌹هفته ی اول عید به همه گفتم قرار است برویم مسافرت ... تلفن را از پریز کشیدم... آن هفته را خودمان بودیم .دور از همه... بعد از عید منوچهر رفت توی سپاه رسما سپاهی شد... من بی حال و حوصله امتحان نهایی می دادم ... احساس می کردم سرما خورده ام... استخوان هایم درد می کرد... امتحان آخر را داده بودم و آمده بودم خانه ی پدرم. مادرم قورمه سبزی پخته بود منوچهر سر سفره زیر چشمی نگاهم می کرد و می خندید.
گفتم چیه؟!
خنده داره؟؟
بخند تا توهم مریض بشی ...!
گفت من از این مریضی ها نمیگیرم!!
گفتم فکر می کند تافته ی جدا بافته است ...!
گفت به هرحال من خوشحالم چون قراراست
بابا شوم ..!!! وتو مامان ...!!!
🌹نمی فهمیدم چه می گوید!!! گفت شرط می بندم بعدازظهر وقت گرفته ام برویم دکتر.
خودش با دکتر حرف زده بود حالت های من را گفته بود دکتر احتمال داده بود باردار باشم.
زدم زیر گریه... فکر می کردم بین من و منوچهر فاصله بیندازه... منوچهر گفت به خاطر تو رفتم نه به خاطر بچه... این را هم می گویم چون خوابش را دیده ام.
🌹بعدازظهر رفتیم آزمایش دادیم . منوچهر رفت جواب بگیرد. من نرفتم ماندم . ازپله هامی آمد پایین احساس کردم از خوشی روی هوا راه می رود. بیشتر حسودیم شد... ناراحت بودم . منوچهر را کامل برای خودم می خواستم... گفت بفرمایید مامان خانم .
... چشمتان روشن .
🌹اخم هایم تا دماغم رسیده بود. گفت دوست نداری مامان شوی !!؟؟
دیگر طاقت نیاوردم گفتم نه ...
دلم نمی خوادچیزی بین من و تو جدایی بیندازه.
هیچی....
حتی بچه!
تو هنوز بچه نیامده، در آسمانی !!!
🌹منوچهر جدی شد. گفت یک صدم درصد هم تصور نکن کسی بتواند اندازه ی سرسوزنی جای تو را تو قلبم بگیرد❤ تو فرشته ی دنیا و آخرت منی...
🌹واقعا نمی خواستم کسی را بین خودمان ببینم. هنوز هم احساسم فرق نکرده. اگرکسی بگوید من بیشتر منوچهر را دوست دارم پکر می شوم.بچه ها می دانند علی می گوید ماباید خیلی بدویم تا مثل بابا توی دل مامان جا بشویم.
🌹علی روز تولد حضرت رسول به دنیا آمد.دعا کرده بودم آن قدر استخوانی باشد که استخوان هایش را زیر دستم حس کنم... همین طوربود. وقتی بغلش می کردم احساس خاصی نداشتم .با انگشت هاش بازی می کردم .انگشت گذاشتم روی پوستش روی چشمش. باورنمی کردم بچه ی من است .دستم راگذاشتم جلوی دهانش ...می خواست بخوردش .آن لحظه فهمیدم عشق به بچه یعنی چه! گوشه ی دستش را بوسیدم .
🌹منوچهر آمد با یک سبد بزرگ گل کوکب لیمویی. ازبس گریه کرده بود .چشم هاش خون افتاده بود. تا فرشته را دید دوباره اشک هاش ریخت. گفت: فکرنمی کردم زنده ببینمت... ازخودم متنفر شده بودم.
🌹علی رابغل گرفت وچشم هاش را بوسید. همان شکلی بود که توی خواب دیده بودمش... پسری باچشم های مشکی درشت و مژه های بلند. علی را داد دست فرشته .روزنامه انداخت کف اتاق و دورکعت نمازخواند. نشست علی رابغل گرفت وخوب نگاهش کرد.گفت چشم هاش مثل توست. هی توی چشم آدم خیره میشه! آدم رو تسلیم میکنه.
🌹تاصبح پای تخت فرشته بیدارماند. ازچند روز پیش هم که از پشت در اتاق بیمارستان تکان نخورده بود.چشم هاش بازنمی شد.
🌹از دو هفته بعد زمزمه هایش شروع شد. به روی خودم نمی آوردم. هیچ وقت به منوچهر نگفتم برو.هیچ وقت هم نگفتم نرو.
علی چهارده روزه بود. خواب و بیدار بودم. منوچهر سرجا نماز سرش به مهر بود و زارزار گریه می کرد.می گفت خدایا من چی کارکنم؟ خیلی بی غیرتی است بچه ها بروند روی مین و من اینجا پیش زن وبچه م کیف کنم. چرا توفیق جبهه رفتن را از من گرفته ای؟
#ادامه_دارد
📚
@ketabkhanehmodafean
🇮🇷✌
ساعت نه صبح هواپیمای پاریس_ تهران در فرودگاه مهر آباد نشست. حس و حال بی نظیری بود. مردم خوشحال بودند و به هم تبریک می گفتند.
🌸🌸🌸🌸🍃
یک عده با تاج های گل آمده بودند. زن های چادری و زن های بی حجاب، مردهای ریشو و مردهای کراوات زده، همه و همه، چشم انتظار دیدن رهبرشان بودند.
🌸🌸🌸🌸🍃
پلاکاردهای "مرگ بر بختیار" و " درود بر خمینی" تمام خیابان آیزنهاور و دور تا دور میدان شهیاد را پُر کرده بود.
🌸🌸🌸🌸🍃
🇮🇷🇮🇷حجره شماره دو
#رضا_یزدانی
#دهه_فجر
📚
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 داستان کوتاه ( #مانندهرشبآسودهبخواب )
پسر نجار: دیدی چه خاکی بر سرم کردی پدر؟! پس کجاست پروردگار یکتایی که گفتی؟! حالا به کجا بگریزم؟آمده اند سرم را بالای دار ببرند... ️
صداپیشگان: علی حاجیپور - کامران شریفی - مسعود صفری - امیر مهدی اقبال - احسان فرامرزی
بازنویسی و کارگردان: علیرضا عبدی
📚
@ketabkhanehmodafean