📚گزیده ای از کتاب ؛ #راز_قلعه_حمود. 🌷خاطرات روحانی شهید مدافع حرم ؛ سید اصغر #فاطمی_تبار🌷. «قسمت اول »
✍️صدای گریه سیزدهمین فرزند سید حسن قلی ،در درمانگاه شهر بهبهان پیچید. به خواست خداوند، این بار هم پسر بود. بغلش کردم و به صورت ظریف و معصومش نگاه کردم و گفتم:« اگر خدا خواست و عمرش به دنیا بود، اسمت را بهمن میگذارم.»
برای من که چند پسرم همان چند روز یا چند ماه اول بعد از تولد از دنیا رفته بودند، گفتن این حرف، آسان نبود، و دل نگران بودم که بهمن هم ماندنی نباشد.
پنج دختر داشتم، و ۱۵ سال از زندگی ام با سید حسن قلی گذشته بود که پای «هما جان» به زندگی ام باز شد .آن روز ها، نداشتن پسر ، عیب بود؛ آن هم برای مردی که مال و ثروت داشت. «هما جان»، زودتر از من برای سید حسن قلی پسر آورد.
با آمدن بهمن ، دنیا برایم زیباتر شده بود ،دستهایم را بالا بردم و گفتم : «خدایا, شکرت! ».
🍀🌺🍀🌸
https://eitaa.com/ketabkhani1