eitaa logo
فرهنگ کتابخوانی
121 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
545 ویدیو
89 فایل
نشر و گسترش #فرهنگ_کتابخوانی و #ارزشهای_اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
📚گزیده ای از کتاب ؛ : 🌷 براساس 🌷 «قسمت اول » ✍️ اسمش محمد بود، مادرش او را میرزا صدا می زد و مردم او را نامیدند. او در سال ۱۳۳۳ در روستای دره گرگ به دنیا آمد .دره گرگ روستای کوچکی است در اطراف شهرستان بروجرد. پنج ساله بود که پدرش را ازدست داد. از آن پس مادرش، برای او هم مادر بود و هم پدر . ارباب ظالم ده که مادر محمد را تنها و بی سرپرست دید، دست به توطئه زد و زمینهای آنها را بالا کشید. مادر محمد ماند و ۵ طفل یتیم . می بایست هر طور شده، این چند بچه را سر و سامانی بدهد .این بود که بار وبندیل ناچیزش را جمع کرد و به تهران آمد. ‌ خواهر کوچک خدیجه و شوهرش استاد رضا ،کوکب و بچه هایش را پناه دادند. فردای آن روز، خاله خدیجه ، کوکب را همراه کرد، تا در خانه های بالای شهر کار کنند و شکم بچه ها را سیر کنند . اما کوکب بچه های خوبی داشت. علی پسر ۰ تا چرخ زندگی بچرخد. اگرچه در ابتدا پیکر، صاحب تشک دوزی با اکراه محمد کوچک را به شاگردی پذیرفت اما خیلی زود دریافت که محمد از هوش سرشاری بهره مند است. چند ماه بعد، محمد کوچکترین شاگرد کارگاه ولی ماهر ترین آنها بود. مهارت مهم در دوخت تشک، پرده و.... باعث شد که پیکر صاحب کارگاه بتواند با هتل های چهارستاره و مهم تهران قرارداد ببندد و کار و بارش بهتر شود. این موضوع می بایست به نفع محمد هم باشد. اما آشنایی او با یکی از مبارزین مسلمان مسیر زندگی او را تغییر داد. این جوان محمد را با مسجد، جلسات مذهبی و آنچه در آن جلسات میگذشت، آشنا کرد. در این جلسات بود که محمد با امام خمینی( قدس سره) آشنا شد و توانست این شخصیت بزرگ را بشناسد. در همین آشنایی بود که او علت مخالفت و مبارزه امام را با شاه برای محمد توضیح داد. از این به بعد محمد بروجردی، آمریکا و توطئه های ریز و درشتش را شناخت و فهمید که بیگانگان تا چه حد بر دستگاه حکومت شاه و برنامه های او نفوذ دارند. همین آشنایی بود که محمد را به مبارزه با رژیم شاه کشاند . با شرکت در این جلسات، محمد آگاهی سیاسی و مذهبی خود را بالا برد و رفته‌رفته رشد کرد . او که فهمیده بود تنها راه نجات مردم از تسلط آمریکا و اسرائیل آگاهی و پیروی از امام خمینی است، همه همت خویش را در این راه به کار بست.او شبها اعلامیه های امام را در کوچه پس کوچه ها می برد و به داخل خانه‌ها و مغازه‌ها می انداخت تا مردم با مطالعه ان بفهمند که دوروبرشان چه میگذرد. او با کسانی که سرکار داشت، صحبت میکرد و مسائل را برایشان توضیح می‌داد.کم کم کارش به جایی رسید که تعدادی از جوانهای مبارزه و مسلمان را جمع کرد تا کارهای بزرگتر و اساسی انجام دهند. این گروه که به گروه توحیدی صف معروف بود، کارهای بزرگی برای پیروزی انقلاب انجام داد. گروه توحیدی صف، اگر چه گروه مسلح بود و مبارزه مسلحانه با رژیم شاه را انتخاب کرده بود ولی با سایر گروههای مسلح آن زمان فرق داشت . فرق این گروه با بعضی گروههای مسلح دیگر این بود که در هر کاری اجازه امام، اصلی ترین چیز بود. آنها هر طرحی را که می ریختند، قبل از به اجرا درآوردن ان با امام، یا یکی از نمایندگان مورد اعتمادشان تماس می‌گرفتند و سئوال می کردند. اگر طرح شان تایید می‌شد ، آن را اجرا می‌کردند و گرنه از آن صرف نظر می کردند. از جمله طرح هایی که گروه توحیدی صف به رهبری محمد بروجردی انجام داد انفجار کافه خوان سالار بود. این کافه که محل عیش و عشرت آمریکاییان در ایران بود، محلی بود که جوانان ایرانی را به فساد می کشاندند. گروه توحیدی صف، با شناسایی این کافه، طرحی ریخت تا بتواند به داخل آن نفوذ کند. چراکه جز آمریکاییان و ایرانیانی که به دربار واسطه بودند، کسی دیگر را به داخل راه نمی‌دادند. «ادامه دارد....» 🍀🌺🌸🍀 https://eitaa.com/ketabkhani1