عشق صیدیست که تیرت به خطاهم برود
لذتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند
✍ #سعدی
👇
https://eitaa.com/ketabkhani1
#تیکه_کتاب
یکی از صالحان، در خواب دید پادشاهى در بهشت است و پارسایى در دوزخ، پرسید :«علت این درجات چیست، زیرا اغلب مردم به خلاف این اعتقاد دارند.»
ندا آمد که این پادشاه به دلیل ارادت به درویشان به بهشت وارد شده است و این پارسا به تقرب پادشاهان مشغول بود، در نتیجه از اهالی دوزخ شده است.
دلقت به چکار آید و مسحى و مرقع
خود را زعملهاى نکوهیده برى دار
حاجت به کلاه برکى داشتنت نیست
درویش صفت باش و کلاه تترى دار
📕 #گلستان_سعدی_باب_دوم
✍ #سعدی
👇
https://eitaa.com/ketabkhani1
#تیکه_کتاب
با طایفهٔ بزرگان به کشتی در نشسته بودم.
زورقی در پی ما غرق شد. دو برادر به گردابی در افتادند. یکی از بزرگان گفت ملاح را که:" بگیر این هر دو را که به هر یکی پنجاه دینارت دهم."
ملاح در آب افتاد و تا یکی را برهانید آن دیگر هلاک شد.
گفتم: "بقیت عمرش نمانده بود از این سبب در گرفتن او تأخیر کرد و در آن دگر تعجیل."
ملاح بخندید و گفت:" آنچه تو گفتی یقین است، و دگر میل خاطر من به رهانیدن این بیشتر بود که وقتی در بیابانی مانده بودم و مرا بر شتری نشاند، و از دست آن دگر تازیانهای خوردهام در طفلی."
گفتم: "صدق الله من عَمِل صالحاً فَلنفسهِ و مَن اَساءَ فَعَلیها."
تا توانی درون کس مخراش
کاندر این راه خارها باشد
کار درویش مستمند بر آر
که تو را نیز کارها باشد
📕 #گلستان
✍ #سعدی
👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3928162423C5683a63baa
#تیکه_کتاب
درویشی مجرد به گوشهای نشسته بود؛ پادشاهی برو بگذشت. درویش از آن جا که فراغ ملک قناعت است سر نیاورد و التفات نکرد.
سلطان از آن جا که سطوت سلطنت است برنجید و گفت:" این طایفه خرقه پوشان امثال حیواناند و اهلیت و آدمیت ندارند!" وزیر نزدیکش آمد و گفت:" ای جوان مرد سلطان روی زمین بر تو گذر کرد چرا خدمتی نکردی و شرط ادب به جای نیاوردی؟"
گفت:" سلطان را بگوی توقع خدمت از کسی دار که توقع نعمت از تو دارد و دیگر بدان که ملوک از بهر پاس رعیتاند نه رعیت از بهر طاعت ملوک گرچه رامش به فرّ دولت اوست."
📕 #گلستان
✍ #سعدی