.
سلام و عرض ادب😌🌼طاعات و عباداتتون مقبول درگاه حق❤️
یکم نبودم اما الان میخوااام براتون معرفی بذارررم🌸🕊
.
کتاب متاب🌿📖
جان بها🕊🌸 (قصه پر غصه اغتشاشات) این رمان یک قصه #امنیتی است... آنچه در «جان بها» روایت می شود، ماجر
.
☁️چیزی در ذهنم می گوید:
_چرا شهدا بی معرفت اند؟
چیزی در دلم می گوید:
+بی معرفت تویی که ماندی..!
#جان_بها ✨🕊
شب صورتی💓🌼
مدیریت عشق مسئله کتاب شب صورتی است... داستان کتاب به مدیریت #عشق یک #نوجوان می پردازد... نوجوانی که در شهر یزد عاشق می شود و پیرمردی به کمک او می آید...فضای کتاب در جغرافیای شهر یزد می گذرد و نویسنده در این رمان نیز مانند کتاب کتاب رویای نیمه شب نگاه یمهدوی خود را حفظ کرده و در اختتامیه کتاب به نیمه شعبان و شخص امام زمان (عج) توجه دارد...🌱🌱🌱
✍🏻نویسنده:مظفر سالاری
▫️ناشر:
▫️رده سنی/مخاطب:عمومی
▫️قالب کتاب:رمان
📖تعداد صفحات: ۳۸۸
💳قیمت ۱۱۰ ت با تخفیف ۹۹ ت❤️
ثبت سفارش🌱👇
@ketabkhon78
کتاب متاب🌿📖
شب صورتی💓🌼 مدیریت عشق مسئله کتاب شب صورتی است... داستان کتاب به مدیریت #عشق یک #نوجوان می پردازد...
بریده ای از کتاب✂️📙
#شب_صورتی💕
خودش را روی صندلی انداخت.. قلبش شروع کرده بود به نقاره زدن..🫀 دست روی سینه گذاشت..👋 شاید آمده بودند نمایشگاه را ببینند.. از جا پرید. دست پاچه شده بود.. نمی دانست توی آشپزخانه قایم شود یا اتاق خواب. به خودش گفت: «برای چی باید مثل دزدها قایم بشم؟ کار بدی که نکرده م. با این کارهای بچگونه، خودمو رسوا می کنم..🥲
خبری نشد.. با احتیاط به پنجره نزدیک شد.. صدای خنده شنید. از گوشۀ پرده به حیاط نگاه کرد. باورش نمی شد! پس از دو هفتۀ سخت، بالأخره داشت او را می دید. نگین و خواهرش هر کدام، خوشه ای انگور را زیر شیر حوض شستند و رفتند روی تاب نشستند... می گفتند و می خندیدند و آرام تاب می خوردند. نگین شبیه رامین می خندید...🌻
#مهدوی
#عاشقانه ❤️
در راه پردردسر🌱🌸
این کتاب روایت سفر به خانه های امن القاعده است که «یسری فوده» #خبرنگار🎤 و برنامه ساز مصری شبکه الجزیره از سفر به پاکستان و دیدار با خالد شیخ محمد رییس کمیته نظامی سازمان القاعده و رمزی بن الشیبه هماهنگ کننده عملیات 11 سپتامبر را بازگو می کند....🛫
سری فوده، زادهٔ ۱ ژانویه ۱۹۶۴ (۱۰ دی ۱۳۴۲)، یکی از معروفترین چهرههای رسانهای مصری در دنیای امروز رسانههای تصویری است. او که تحصیلات خود را تا مقطع دکترا در رشتههای مرتبط با رسانه در دانشگاههای مصر، هلند و بریتانیا دنبال کرده، و سابقهٔ تولید رسانهای در رادیو بیبیسی و خبرنگاری جنگی در بوسنی را در کارنامه داشت🧾، از همان آغاز تأسیس شبکه ماهوارهای الجزیره به این شبکه پیوست و پس از مدتی مهمترین فصل زندگی حرفهای خود را با ساخت برنامهٔ مستند _ تحقیقی «کاملاً سرّی» آغاز نمود...🌱🌼
✍🏻تالیف:یسری فوده
▫️ناشر:نارگل
▫️قالب کتاب:داستان
📖تعداد صفحات:۱۸۴
💳 قیمت ۴۹ ت با تخفیف ۴۵ ت❤️
ثبت سفارش🌱👇
@ketabkhon78
کتاب متاب🌿📖
در راه پردردسر🌱🌸 این کتاب روایت سفر به خانه های امن القاعده است که «یسری فوده» #خبرنگار🎤 و برنامه س
بریده کتاب🌱📔
#در_راه_پر_دردسر🌻
مجبور شدم چهار روز منتظر بمانم تا اینکه دستگاه فکس، یک پیام سه صفحهای دریافت کرد که در ابتدای آن با خط درشت، عبارت «بسم الله الرحمن الرحیم» نوشته شده و در زیر آن با خط ریزتر نوشته شده بود: «سرخطهای اصلی برنامهٔ پیشنهادی: کاملاً سرّی؛ آفرینندگان حوادث ۱۱ سپتامبر سخن میگویند.» روشن بود پیام از طرف ابوبکر آمده است، اگرچه نه امضایی داشت و نه شمارهٔ فکسی را که از آن ارسال شده بود و نه تاریخ. مشخص هم نبود که این پیام پر زرق و برق نتیجهٔ تفکرات ابوبکر است یا اینکه ابوبکر چیزی بیشتر از یک واسطه نیست..🌿 در هر حال، تهیهکنندهٔ این متن (هر کس که بود، چه ابوبکر و چه بالادستیهای او)، وقتش را در مقدمات یا فرضیههای بحثبرانگیز هدر نداده بود.. متن، خیلی صاف و پوستکنده یک طرح عملیاتی برای ساخت یک فیلم (مستند _ تحقیقی) دو قسمتی در بزرگداشت اولین سالگرد حوادث ۱۱ سپتامبر بود...🌱🌱
#امنیتی💥
.
هر صبح
زندگی برای ادامه پیدا کردن
به دنبال بهانه میگردد
و چه بهانهای
زیباتر از چشمانت..😍💙
سلام صبحتون بخیررفقا😌🌤
.
بی تو پریشانم🌱❤️
(زندگینامه داستانی شهید حجت الاسلام محمد پورهنگ)
کتاب #بی_تو_پریشانم به قلم و روایت زینب پاشاپور همسر شهید محمد پورهنگ به رشته تحریر در آمده است... همسر #شهید در این کتاب به روایت نکته هایی ناب از ویژگی های بارز شهید حجت الاسلام پورهنگ و خاطراتی از ماموریت تبلیغی ایشان به شهر لاذقیه سوریه می پردازد...✨🌻
قلم نویسنده زینب پاشاپور، به شیوه ای داستانگونه و دلکش آدمی را با خودش تا لحظه به #شهادت رسیدن حجت الاسلام محمدپورهنگ همراه میکند و حلاوت جانفشانی ها، سختی ها، غریبانه دفاع کردن از حریم ولایت و کار فرهنگی کردن در شهری جنگ زده چون سوریه را به دل و جان خواننده میچشاند...🌥🌸
✍🏻نویسنده:زینب یاشار پور
▫️ناشر:روایت فتح
▫️قالب کتاب:خاطرات
📖تعداد صفحات:۲۸۰ صفحه
💳 قیمت ۱۲۰ ت با تخفیف۱۱۰ ت💙
ثبت سفارش🌱👇
@ketabkhon78
کتاب متاب🌿📖
بی تو پریشانم🌱❤️ (زندگینامه داستانی شهید حجت الاسلام محمد پورهنگ) کتاب #بی_تو_پریشانم به قلم و روای
.
یه قاچ از کتاب🍉😇
کتاب را بست و منتظر ماند..گفتم:
-خب نظرتون چیه؟
سرش را پایین انداخت تا سرخی صورتش را مخفی کند. حس کردم میخواهد از جواب دادن طفره برود..🌱🌱
-شما می تونید شبیه این آدم بشید؟
یقه پیراهنش را که از زیر پلیور سورمه ای رنگش بیرون زده بود، مرتب کرد.. با سرفه بیجانی گلویش را صاف کرد..سرش را که بالا آورد، نگاهم را از او دزدیدم..
-شبیه شهید همت شدن خیلی سخته…🕊🌸
#بی_تو_پریشانم✨
او مرگ را کشت🌱
🌼مرگ برای کسانی است که پس از رسیدن به خط پایان دنیا، اثری از خود در این جهان نگذاشتهاند اما او کسی بود که حضورش، دانشش، تلاشش و خدمت مومنانهاش به ایران اسلامی، شهادت و جاودانگی را در سرنوشتش نهاد؛ پس اینک شما در کتاب مقابل از نشر روایت فتح زندگی او را میخوانید، دکتر مجید شهریاری، دانشمند هستهای شهید، مردی که مرگ را کشت..📼💡
✍🏻نویسنده: معصومه آباد
▫️ناشر:روایت فتح
▫️قالب کتاب:خاطرات
📖تعداد صفحات:۹۶ صفحه
💳 قیمت ۳۰ ت❤️
ثبت سفارش🌱👇
@ketabkhon78
.
دو مشکل بزرگ در جامعه ما وجود دارد:
نخست اینکه همه من هستیم و ما را به رسمیت نمیشناسیم، و دوم اینکه #کتاب نمیخوانیم!📚🕊
- مصطفیرحماندوست
.
سلام دوستان عزیزم طاعات و عباداتتون مقبول درگاه حق🌱🌸
دوستانی ک این روزا سفارشاشون ثبت میشه ب تعطیلات ک میخوره یکم صبور باشین تا بسته ها بیاد برسه☺️❤️تا فردا هم ثبت میشه قبل عید و ب محض اینکه بعد عید پست باز باشه ارسالی انجام میشه...
.
May 11
#معرفی_کتاب📚
کتاب:عباس دست طلا
این همه کتاب شهدایی خونده بودم
بین هیچکدومش مثل این یکی
به اهمیت عقبه پی نبرده بودم!!🤩
شاید خیلی ها
مهم رو فقط خط مقدم بدونن 🧨💣
اما اگه امثال عباس آقا دست طلا
نبودن
کی خیالشون رو بابت اون همه ماشین لت و پار
راحت میکرد؟!🚑🚌🚙
جبهه ها به امثال عباس فابریک ها نیاز داشتن
چه خوب که بودن و هستن....😍
#ارسالی_اعضامون📮
.
بریده ای از کتاب:✂️📙
به جوان ناشناس نزدیک میشوم..
انگار دوکیلومتر دویده باشد،کمی که حالش جا می آید:
_من رضا راننده یدک کش هستم اینجا🧔♂
فرمانده دستور داده این آمبولانس را بیاورم تا تعمیرش کنی!🚑
_میگویم: فرمایش فرمانده جای خود،اما کار دیگری دارم!
باید یک ماشین دیگر را...🥴
حرفم را قطع میکند.✂️
_باید امروز بروم خط. کلی مجروح روی زمین مانده است..🤕
_باخودم میگویم:حالا برو به ماشینش نگاهی کن،چیزی از هیکلت کم نمیشود بهادر!💪
میروم سمت آمبولانس که غرق گل است.🚑
آدم از دیدن صحنه ی اینهمه جای ترکش دچار وحشت میشود!!🤯
_عمو شیلنگ ترمزت از وسط نصف شده!
_حاجی!چرخش را بچرخان!🥺
#عباس_دست_طلا🌱🌱