eitaa logo
کتاب متاب🌿📖
1.7هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
222 ویدیو
6 فایل
رقیه هستم🧕اینجا کلی کتاب خوب و پرمحتوا براتون معرفی میکنم☺️🌱 کپی؟ با ذکر صلوات برای تعجیل در ظهور آقا 🍃🍓راه ارتباطی👇: @ketabkhon78 📞09330976675 کانال رضایت👇 https://eitaa.com/kafehdenge667 ارسال به سراسر کشور🛵🇮🇷
مشاهده در ایتا
دانلود
. بِسْمِ‌اللهِ‌الرَّحْمٰنِ‌الرَّحیمْ🌱 .
🛵 مبارکتون باشه عزیزم بخوشی بخونید🌱 ممنون که عکس میفرستید🥺🫀 🧡
کتاب متاب🌿📖
. بین اتفاقات کتاب، به صورتی لطیف🙂 شبهات گوناگون مثلِ👇 #حجاب ، #نماز📿 ، پایبندی به اسلام و مقدسات
. سلام مجدد🙂👋 بچه ها تا اینجا کتاب اولی معرفی شد موافقین بریم کتاب بعدی؟🗞 مشتاقا یه دونه توت فرنگی🍓بفرستین ببینم😌👇 @ketabkhon78
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. سلام ببخشید به دلیلِ غیبتم من شرایط مساعدی نداشتم🥺 الان براتون معرفی هارو قرار میدم ...با دقت ببینید... واقعا این کتابا قشنگه و اطلاعات خوبی بهتون میده🌱🧡
. تشکر بابت توت فرنگیاتون🍓🙈
🍓🤍
. خب داشتیم میگفتیم😬 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🗞دیشب کتابِ چایت را من شیرین میکنم☕️ رو معرفی کردم... " کتابِ مثل بیروت بود" دنباله ی رمان قبلی هست با همون شخصیت ها☺️... "زهرا اسعد بلنددوست" تو این رمان به سراغ حوادث آبان ۱۳۹۸ رفته و سارا نقش همسرِ شهید مدافع حرم رو به دوش می‌کشه ...🌿🕊 پ ن :بیشتر لو نمیدم جذابیت داستانه بمونه براتون..🙊 بیروت بود
کتاب متاب🌿📖
. 🗞دیشب کتابِ چایت را من شیرین میکنم☕️ رو معرفی کردم... " کتابِ مثل بیروت بود" دنباله ی رمان قبلی
. اتفاقاتی که در این نقل می‌شوند واقعی هستند... البته عنصر خیال و قصه‌پردازی هم به کمک بیان موضوعات اومده...✨🌾 .
کتاب متاب🌿📖
. 🗞دیشب کتابِ چایت را من شیرین میکنم☕️ رو معرفی کردم... " کتابِ مثل بیروت بود" دنباله ی رمان قبلی
. یه قاچ از کتاب🍉🌱 با سری در مرز انفجار، زیر پتو خزیدم.. دلم بی خیالی چند هفته قبل را می خواست. صدای پیام تلگرام بلند شد..📲 بی رمق، گوشی را از زیر تخت برداشتم.. همان ناشناس بود..بغض سیب شد و در گلویم غلتید..🥺کاش دست از سر زندگیم برمی داشت.. مضطرب پیام را گشودم: «اینکه واسه یه منافق زادهٔ مریض سوپ ببری هم رأفت اسلامی محسوب می شه؟!» حالم بد بود، بدتر شد.. او می دانست، او باز هم همه چیز را می دانست. اما چطور؟! من که در تمام طول مسیر، شش دانگ حواسم را به اطراف سند زده بودم. صدای ضربان قلبم را به گوش می شنیدم.. «تو این چیزها رو از کجا می دونی؟ تعقیبم می کنی؟» پیام آمد: «من خیلی چیزها رو می دونم...🌿 ⚡️