eitaa logo
کتاب متاب🌿📖
1.7هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
227 ویدیو
6 فایل
رقیه هستم🧕اینجا کلی کتاب خوب و پرمحتوا براتون معرفی میکنم☺️🌱 کپی؟ با ذکر صلوات برای تعجیل در ظهور آقا 🍃🍓راه ارتباطی👇: @ketabkhon78 📞09330976675 کانال رضایت👇 https://eitaa.com/kafehdenge667 ارسال به سراسر کشور🛵🇮🇷
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️| کاش برگردی♡| کتاب «کاش برگردی» روایت مادرانه‌ای از پرورش یک مدافع‌حرم برای ایستادگی و مبارزه در مسیر تحقق ظهور است..🌼🍃 محمدرسول ملاحسنی در اثر مقابل، پای خاطرات مادر شهید زکریا شیری نشسته‌است و نکات تربیتی یک زندگی ساده را با قلمی دلنشین به رشته‌ی تحریر درآورده است.🦋 👈در بخشی از کتاب می‌خوانیم:📌 ((وسط همین اتاق بین عکس‌های زکریا به دخترش گفتم: «می‌دونی بابات کی می‌آد؟ وقتی امام زمان (عج) بیاد🌱، اون موقع بابات با دوستای شهیدش برمی‌گرده..» فاطمه به چشم‌هایم خیره شد👀 و پرسید: «واقعاً اگه امام زمان (عج) بیاد، بابای منم برمی‌گرده؟ چه‌کار کنم امام زمان (عج) زودتر بیاد؟» بغلش کردم و گفتم: «تو دلت پاکه دخترم! هروقت شما خیلی دعا کنی، هروقت همهٔ ما کار خوب بکنیم و خودمون رو برای اومدنش آماده کنیم.» همان‌جا دست‌های کوچکش را بالا گرفت🤲 و برای امام زمان (عج) دعا کرد. من هم همراه با صدای گرفتهٔ فاطمه شروع کردم به دعا کردن. یا صاحب الزمان (عج) کاش برگردی...))🦋 ▫️نویسنده:رسول ملاحسنی ▫️ناشر:شهید کاظمی ▫️رده سنی/مخاطب:عمومی ▫️قالب کتاب:زندگینامه 🔵قیمت پشت جلد:75,000 🎁قیمت با تخفیف ۱۰ درصد🔥:67,500 جهت ثبت سفارش 📲 و ارسال 🛍: @ketabkhon78 @ketabmetabb
♥️| کاش برگردی♡| کتاب «کاش برگردی» روایت مادرانه‌ای از پرورش یک مدافع‌حرم برای ایستادگی و مبارزه در مسیر تحقق ظهور است..🌼🍃 محمدرسول ملاحسنی در اثر مقابل، پای خاطرات مادر شهید زکریا شیری نشسته‌است و نکات تربیتی یک زندگی ساده را با قلمی دلنشین به رشته‌ی تحریر درآورده است.🦋 👈در بخشی از کتاب می‌خوانیم:📌 ((وسط همین اتاق بین عکس‌های زکریا به دخترش گفتم: «می‌دونی بابات کی می‌آد؟ وقتی امام زمان (عج) بیاد🌱، اون موقع بابات با دوستای شهیدش برمی‌گرده..» فاطمه به چشم‌هایم خیره شد👀 و پرسید: «واقعاً اگه امام زمان (عج) بیاد، بابای منم برمی‌گرده؟ چه‌کار کنم امام زمان (عج) زودتر بیاد؟» بغلش کردم و گفتم: «تو دلت پاکه دخترم! هروقت شما خیلی دعا کنی، هروقت همهٔ ما کار خوب بکنیم و خودمون رو برای اومدنش آماده کنیم.» همان‌جا دست‌های کوچکش را بالا گرفت🤲 و برای امام زمان (عج) دعا کرد. من هم همراه با صدای گرفتهٔ فاطمه شروع کردم به دعا کردن. یا صاحب الزمان (عج) کاش برگردی...))🦋 ✍🏻نویسنده:رسول ملاحسنی ▫️ناشر:شهید کاظمی ▫️رده سنی/مخاطب:عمومی ▫️قالب کتاب:زندگینامه 🔵قیمت پشت جلد:75,000 🎁قیمت با تخفیف ۱۰ درصد🔥:67,500 جهت ثبت سفارش 📲 و ارسال 🛍: @ketabkhon78 @ketabmetabb
| کاش برگردی♡|🧡 کتاب «کاش برگردی» روایت مادرانه‌ای از پرورش یک مدافع‌حرم برای ایستادگی و مبارزه در مسیر تحقق ظهور است..🌼🌱 محمدرسول ملاحسنی در اثر مقابل،پای خاطرات مادر شهید زکریا شیری نشسته‌است و نکات تربیتی یک زندگی ساده را با قلمی دلنشین به رشته‌ی تحریر درآورده است..✨🌾 ✍🏻نویسنده:رسول ملاحسنی ▫️ناشر:شهید کاظمی ▫️رده سنی/مخاطب:عمومی ▫️قالب کتاب:زندگینامه قیمت ۷۵ ت با تخفیف ۷۰ ت 🌱 جهت ثبت سفارش🍊👇 @ketabkhon78
کتاب متاب🌿📖
کاش برگردی✨🌾 مادرانه ترین کتاب مدافع حرم🍃☁️ نویسنده این کتاب که قبلا با کتاب «یادت باشد» نگاهی عاشق
. اگر این سؤال برایتان ایجاد شد که چگونه می‌شود مانند حمید شد؟!🙂 یا چگونه می‌شود فرزندی چون حمید کرد، کتاب را بخوانید...🌱🌱🌱
کتاب متاب🌿📖
کاش برگردی✨🌾 مادرانه ترین کتاب مدافع حرم🍃☁️ نویسنده این کتاب که قبلا با کتاب «یادت باشد» نگاهی عاشق
یه قاچ از کتاب🍉🌱 دستش را که گرفتم یخ کرده بود🤝، پاهایش می لرزید، رو به من گفت: عزیز نمی تونم راه برم، منو بغل می کنی؟ یک دستی فاطمه را بغل کردم و با دست دیگرم دوچرخه اش🚲 را گرفتم و راه افتادم، فاصله زیادی تا خانه نبود ولی آن چند دقیقه خیلی سخت گذشت، فاطمه محکم دستانش را دور گردن من انداخته بود و آرام اشک می ریخت😓 و من مجبور بودم مثل همیشه نقش مادری را بازی کنم که قرار است سنگ صبور این خانواده باشد... هر چه جلوتر می رفتیم فاطمه محکم تر مرا بغل می کرد، می دانستم آغوش پدر می خواهد، حال خودم هم تعریفی نداشت، غربت خودم و دختر شهید را حس می کردم و روزهای سختی که قرار است بعد از این داشته باشیم...🕊
کتاب متاب🌿📖
کاش برگردی✨🌾 مادرانه ترین کتاب مدافع حرم🍃☁️ نویسنده این کتاب که قبلا با کتاب «یادت باشد» نگاهی عاشق
. نویسنده این کتاب که قبلا با کتاب یادت باشد❤️ نگاهی به زندگی مدافعان حرم داشته است، این بار در کتاب در نگاهی تازه، داستان زندگی یکی از شهدای مدافع حرم را از زبان مادر شهید به روایت می نشیند و در صفحات مختلف نکات تربیتی یک زندگی ساده را با روایتی داستانی و جذاب تقدیم خوانندگان می کند...🌱🌱🌱 .
🕊🌸 زینب گفت: «اتفاقاً توی خونه بعضی از روزا خیلی حوصله‌م سرمی‌ره.. اگه کتاب رمان جذاب بهم بدی حتماً می‌خونم..🙂 زکریا از داشبورد ماشین یک کتاب بیرون آورد و به دست زینب داد..کتاب دا بود...📙🍀 .
یه قاچ دیگه از کتاب🍉 🌼✨ فردا می‌خوام برم برای مصاحبهٔ ورودی سپاه.. فکر کنم اون‌دفعه برای نیروی انتظامی چون تو دعا نکردی من قبول نشدم..🥺من می‌دونم اگه دعای شما پشت‌سرم باشه همهٔ کارام درست می‌شه.. زکریا را که راهی کردم، دو رکعت نماز خواندم..بعد از کلی دعا به امام‌رضا (ع) متوسل شدم.. به آقا گفتم: «یا علی‌بن‌موسی‌الرضا! ما هرچی داریم از سفرهٔ کرامت خودته.. تو رو به جان جوادت قسم می‌دم که زکریای منو سربلند کن و هرچی صلاحشه پیش پاش بذار..🍃🧡
🌻 حضرت ام‌البنین (س) وقتی دستش به مزار حضرت عباس (ع) و سه پسر دیگرش نمی‌رسید، توی قبرستان بقیع چهار تا سنگ مزار نمادین گذاشت. هر روز به یاد چهار تا پسرش که توی شهید شدن، کنار این سنگا می‌رفت و براشون و می‌خوند...✨🥀 .
💳 سفارش دختر کتابخونمون از 🌻 🌾
کاش برگردی🌱💙 مادرانه ترین کتاب مدافعان حرم✨🕊 ایت کتاب زندگی نامه شهید مدافع حرم زکریا شیری به روایت مادر..نویسنده این کتاب که قبلا با کتاب «یادت باشد» نگاهی به زندگی مدافعان حرم داشته است این بار در کتاب «کاش برگردی» در نگاهی تازه، داستان زندگی یکی از شهدای مدافع حرم را از زبان مادر شهید به روایت می نشیند و در صفحات مختلف نکات تربیتی یک زندگی ساده را با روایتی داستانی و جذاب تقدیم خوانندگان می کند..کتاب یادت باشد پنجره‌ای عاشقانه بود برای از خود گذشتن و کتاب کاش برگردی پنجره‌ای مادرانه است برای از کجا آمدن. کاش برگردی روایت تربیت حمیدها و زکریاهای عصر ماست...✨🌻 ✍🏻نویسنده:رسول ملاحسنی ▫️ناشر:شهید کاظمی ▫️رده سنی/مخاطب:عمومی ▫️قالب کتاب:زندگینامه قیمت ۱۴۵ ت با تخفیف ۱۳۰ ت 🌱 ثبت سفارش🌱👇 @ketabkhon78 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┅┅┅❅🌱📙❅┅┅┅ @ketabmetabb
کتاب متاب🌿📖
کاش برگردی🌱💙 مادرانه ترین کتاب مدافعان حرم✨🕊 ایت کتاب زندگی نامه شهید مدافع حرم زکریا شیری به روای
بریده کتاب🍉 🕊❤️ دستش را که گرفتم یخ کرده بود، پاهایش می لرزید، رو به من گفت: عزیز نمی تونم راه برم، منو بغل می کنی؟ یک دستی فاطمه را بغل کردم و با دست دیگرم دوچرخه اش را گرفتم و راه افتادم، فاصله زیادی تا خانه نبود ولی آن چند دقیقه خیلی سخت گذشت، فاطمه محکم دستانش را دور گردن من انداخته بود و آرام اشک می ریخت و من مجبور بودم مثل همیشه نقش مادری را بازی کنم که قرار است سنگ صبور این خانواده باشد.. هر چه جلوتر می رفتیم فاطمه محکم تر مرا بغل می کرد، می دانستم آغوش پدر می خواهد، حال خودم هم تعریفی نداشت، غربت خودم و دختر شهید را حس می کردم و روزهای سختی که قرار است بعد از این داشته باشیم...🌱🌱