eitaa logo
کتاب متاب🌿📖
1.7هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
220 ویدیو
6 فایل
رقیه هستم🧕اینجا کلی کتاب خوب و پرمحتوا براتون معرفی میکنم☺️🌱 کپی؟ با ذکر صلوات برای تعجیل در ظهور آقا 🍃🍓راه ارتباطی👇: @ketabkhon78 📞09330976675 کانال رضایت👇 https://eitaa.com/kafehdenge667 ارسال به سراسر کشور🛵🇮🇷
مشاهده در ایتا
دانلود
نشان حُسن🌱✨ لیلا مهدوی در کتاب «» به سراغ روایت روضه‌ای مشهور از رفته است... آنجا که آیینه‌ها به پای خورشید☀️ می افتند و عطر حضور امام مجتبی در دشت پراکنده می شود...🌾 این اثر از نشر کتابستان معرفت، است که ، ، ادب و ارادت را به تصویر می‌کشد... این نوشتار به دور مانده از تحریف، با نثری لطف و نگاه اول شخص، سکوت تاریخ را خواهد شکست...🤍🌼 ✍🏻نویسنده:لیلا مهدوی ▫️ناشر:کتابستان ▫️قالب کتاب:داستان 📖تعداد صفحات:۳۱۰ صفحه 💳 قیمت ۱۵۰ ت با تخفیف ۱۱۲ ت🌱 ثبت سفارش📲 و ارسال📦 @ketabkhon78
حل شد🧡✅ مرسییی بچه هااا🌱☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. کتاب میثم‌ و‌ شهر‌ ترس‌ های‌ممنوعه🌼🧨💛 کتابی مهیج و پر ماجرا از پسری دوازده ساله به نام میثم،که همراه با خانوادۀ خود به کوفه مهاجرت می‌کنه 🐪🌴 میثم پس از ورود به شهر ، درگیر حوادث و اتفاقاتی می شه که تغییرات بزرگی در او به وجود میاره🌱⚡️ . مناسب رده سنی ۱۰ تا ۱۵ سال✅ 💳قیمت ۱۱۹ ت با تخفیف ۱۱۰ ت🌼 ثبت سفارش🌸👇 @ketabkhon78
کتاب متاب🌿📖
. کتاب میثم‌ و‌ شهر‌ ترس‌ های‌ممنوعه🌼🧨#رمان💛 کتابی مهیج و پر ماجرا از پسری دوازده ساله به نام میثم
. سال های بسیار حساسی در است.. از سویی در شام بر علیه مرکزی سر اعتراض برداشته و از فرامین (علیه السلام) سرپیچی می کند و از سوی دیگر برخی افراد در زمان مال و ثروت💰 به ناحقی جمع کرده اند و حالا باید این اموال به بیت المال بازگردد...🌱
. بسم الله الرحمن الرحیم💚✨
منِ او رضا امیرخانی یک عاشقانه ی آرام و دلنشین❤️ اینقدر آرام که متوجه نمیشوی کِی از گذر کریم رود رفتی کنار برج ایفل و در آغوشش گرفتی، با یاد همان آبشار قهوه ای بریده ای از کتاب:✂️ علی تکه چوبی از روی زمین برداشت و روی یکی از خشت‌ها نوشت علی به خشت بغلی نگاه کرد👀🌼 هر دو خشت از یک قالب بیرون آمده بودند... پهلو به پهلو انگار هم را بغل گرفته بودند. روی اولی نوشته بود علی به دومی نگاه کرد بوی رس نمی‌داد بوی یاس می‌داد🌸🌱 ته دل لرزید ❤️ خواست روی دومی بنویسد مهتاب اما سایه مشهدی رحمان را دید، با خود گفت حرف اولش را می‌نویسم که این مشتی رحمان هم سر در نیاورد😎 با خود گفت اول مهتاب با که؟ "مهتاب" که تنهایی بویی ندارد! 🙄 (م) اول مهتاب با(ع) اول علی روی خشت با چوب نوشت: "مع" به زمین مسطح نگاه کرد مملو از زوج‌هایی بود که کنار هم زیر آفتاب لمیده بودند، علی در آن میان فقط دو خشت خودش را می‌دید😍 " خشت علی و مهتاب را"❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | کتابی که لکنت زبان بچه حزب‌اللهی‌ها را گرفت ♨️ نظر جالب استاد رحیم پور ازغدی درخصوص کتاب 📚 کتابی که دست شما را برای پر می‌کند..‌.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی‌مثل‌یک‌کتاب‌است📖🌸بعضی‌فصل‌هاناراحت‌ کننده..🥺وبعضی‌فصل‌هاشاد،بعضی‌هیجان‌انگیزند..🙊 اگرفصلی‌راورق‌نزنی‌هرگزنمی‌فهمی‌که‌درفصلِ‌بعدی چه‌چیزی‌انتظارت‌رامی‌کشید...💛🌱 ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا