eitaa logo
کتاب خوب ساوه 📚
613 دنبال‌کننده
380 عکس
82 ویدیو
1 فایل
📖 نماینده فروش کتاب خوب 📖 نماینده فروش انتشارات انقلاب اسلامی 📖 نماینده فروش انتشارات شهیدکاظمی 💌 مشاوره وخریدکـتاب 👈 @basirdanesh ‌ 🖍️ مدیریت و پشتیبانی 👈 @khoshkhoo_m ❤️ باکتاب خوب، حال دلتو خوب کن ☎️ مرکز تماس: ۴۲۴۶۷۲۹۸-۰۸۶
مشاهده در ایتا
دانلود
22.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید |اعلامیّه‌ی آغاز جنگ| 📝 اوّلی که جنگ شد، همان ساعت اوّل، بنده نزدیک فرودگاه بودم... 📚 برشی از کتاب دفاع مقدّس در بیانات حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای(مدّظلّه‌العالی) ‌‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 کتاب 📝 دفاع مقدّس در بیانات حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای‌(مدّظلّه‌العالی) ‌
‌📚 کتاب دفـــاع مقــــدس در بیــانات حضـــرت آیت الله العــظمی امام‌خامنه‌ای مدظله‌العالی ‌‌
📚 برشی از کتاب ♦️ دو بار محاصره شد؛ و حقاً و انصافاً شهر سوسنگرد یک شهر مقاوم و آسیب دیده است. دفعه‌ی اوّل که آنجا محاصره شد، بعد از مدّتی عراقی‌ها توانستند بیایند وارد سوسنگرد بشوند و نیروهای ما را از داخل شهر عقب بزنند و حتی فرماندار معیّن کنند! عراقی‌ها برای سوسنگرد، فرماندار هم معیّن کردند؛ یک چنین خاطره‌ای بود، منتها بعد نیروهای ما رفتند و عراقی‌ها را عقب زدند. و آنها دفعه‌ی بعد [هم] فرار کردند که شاید آخرین دفعه بود که سوسنگرد محاصره بود. البته این را هم بگویم که من در این فاصله یکی دو بار [هم] سوسنگرد رفتم و نماز جماعت خواندیم، [بعد] من سخنرانی کردم. یک بارش مرحوم شهید مدنی هم با ما بود؛ از جمله کسانی که در آن سفر بودند، ایشان بودند؛ احتمال میدهم آقای موسوی اردبیلی [هم] یک سفر با ما بودند. خاطرات خیلی خوبی داشتیم در آن جریان در سوسنگرد که عرب‌ها رفته بودند هوسه میکردند. یک خانم عرب بود که خودش و همسرش که نابینا بود، آن چنان شجاعانه هوسه میکردند که من اصلاً تحت تأثیر قرار گرفتم! یک خانم مسنّی بود شاید در حدود ۴۵ سال ولی شجاع و حقّاً مردوار، و معروف بود که ایشان با یک چوب چند نفر از سربازان مهاجم عراقی را انداخته‌اند! یک چنین خانم شجاعی بودند که همسرش یک مرد نابینایی بود؛ او هم خیلی شجاع بود و عجیب بود. من خلاصه خاطرات خیلی خوبی دارم از رفت و آمدهایم به سوسنگرد. 🎉 انتشار به مناسبت سالروز فتح سوسنگرد ‌ ‌
📚 برشی از کتاب ♦️ دو بار محاصره شد؛ و حقاً و انصافاً شهر سوسنگرد یک شهر مقاوم و آسیب دیده است. دفعه‌ی اوّل که آنجا محاصره شد، بعد از مدّتی عراقی‌ها توانستند بیایند وارد سوسنگرد بشوند و نیروهای ما را از داخل شهر عقب بزنند و حتی فرماندار معیّن کنند! عراقی‌ها برای سوسنگرد، فرماندار هم معیّن کردند؛ یک چنین خاطره‌ای بود، منتها بعد نیروهای ما رفتند و عراقی‌ها را عقب زدند. و آنها دفعه‌ی بعد [هم] فرار کردند که شاید آخرین دفعه بود که سوسنگرد محاصره بود. البته این را هم بگویم که من در این فاصله یکی دو بار [هم] سوسنگرد رفتم و نماز جماعت خواندیم، [بعد] من سخنرانی کردم. یک بارش مرحوم شهید مدنی هم با ما بود؛ از جمله کسانی که در آن سفر بودند، ایشان بودند؛ احتمال میدهم آقای موسوی اردبیلی [هم] یک سفر با ما بودند. خاطرات خیلی خوبی داشتیم در آن جریان در سوسنگرد که عرب‌ها رفته بودند هوسه میکردند. یک خانم عرب بود که خودش و همسرش که نابینا بود، آن چنان شجاعانه هوسه میکردند که من اصلاً تحت تأثیر قرار گرفتم! یک خانم مسنّی بود شاید در حدود ۴۵ سال ولی شجاع و حقّاً مردوار، و معروف بود که ایشان با یک چوب چند نفر از سربازان مهاجم عراقی را انداخته‌اند! یک چنین خانم شجاعی بودند که همسرش یک مرد نابینایی بود؛ او هم خیلی شجاع بود و عجیب بود. من خلاصه خاطرات خیلی خوبی دارم از رفت و آمدهایم به سوسنگرد. ‌‌__📚👇👇✨_____↓↓ https://eitaa.com/joinchat/1544422356C54ecf0cb44