یه آقا پسر دانشجوی عمران که اسمشم اِرمیاست تو یه خونواده پولداری زندگی میکنه!👨👩👧👦💰این ارمیا خان ظاهرا تو جنگ بین ایران و عراق بوده و اونجا با یه پسری هم سن و سال خودش به اسم مصطفی آشنا و رفیق میشه🤝؛ رفاقت این ارمیا و مصطفی خیلی عمیق میشه و روزای سختیو باهم میگذرونن تا اینکه یه روزی ارمیا دوست جون جونیشو که مصطفی باشه، تو یه انفجار سنگر از دست میده!💣💔 مرگ مصطفی برای ارمیا خیلی گرون تموم میشه،چون اون بهترین دوستشو از دست داد، اما اون بیخیال جنگ نمیشه!⚔🛡اون برگشته خونه اما دیگه آدم قبلی نیست و از همه چیز و همه کس فاصله گرفته!🚶🏻♀میره شمال تا شاید جنگل و اون آب و هوا حالشو تغییر بده🚗🌲اون مشغول درد و دل و معاشقه با خدای خودش بود📿 که متوجه میشه یکی از عزیز ترین افراد زندگیش فوت کرده!!⚰
میخوای بدونی اون فرد کی بود؟ ارمیا چیکار کرد؟ بنظرت تهه این داستان چیه؟🔎
حتما سراغ این کتاب برو رفیق🤝🙃
#معرفی_کتاب📖
#ارمیا🦋
☕️@ketabnoosh01