🍃 کتابنوش | معرفیوفروشکتاب
راوی میگفت:
از لحظه اعزام به جبهه توی دفترجیبی ام📝 یا گوشه و کنار هر برگه ای که دستم میاومد، یادداشتی از اتفاقاتی که رخ میداد مینوشتم✏️؛ چندوقتی گذشته بود وقتی به نوشته هام مراجعه کردم بغضی گلویم را فشرد که برایم قابل تحمل نبود🫀، گفتم نکند یک وقتی با اینکارم فلسفه جبهه آمدنم بلکل بره روی هوا😵💫...برای همین همه آنها را از بین بردم.🗑
ماه ها گذشت تا قبل از عملیات خیبر، باز دلم هوایی شد و ندایی درونم میگفت که نگذارم خاطره ها از یادم برود،
شروع کردم و روز به روزش را نوشتم که حاصلش نُه دفتر دویست برگ جیبی شد📒
شروع داستان از اونجا بود...
نوجوان ریزه میزه ولی پر شور و شوقی که در همان روز اعزام با گذاشتن یواشکی آجر🧱 زیر پاهام خواستم قدم را بلند تر نشان بدهم که سکندری بدی خوردم💥 و جدای از اینکه مضحکه خاص و عام شدم داشتم فاتحه رفتن به جبهه را میخواندم😨 که یکهو...😎
اگه خواستی داستان رفیق بیسیمچی مارو بدونی پیشنهاد میکنم این کتابو از دست ندی📻
کتابی آمیخته با خنده ای پر از بغض😂🙂
📖#معرفی_کتاب
📻#بی_سیم_چی_تخس
🕊#زندگینامه
☕️ @ketabnooshh
کتابنوش | معرفیوفروشکتاب
🍃 کتابنوش | معرفیوفروشکتاب راوی میگفت: از لحظه اعزام به جبهه توی دفترجیبی ام📝 یا گوشه و کنار هر
🪔 کتابنوش | معرفیوفروشکتاب
بی تفاوتی یا پیروی از مکتب امام حسین
هم خونی نداره؛ ما آدم این کارا نیستیم!
📜#عکس_نگاشت
🔖#عکسنوشته
📻#بی_سیم_چی_تخس
☕️ @ketabnooshh