eitaa logo
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
450 ویدیو
4 فایل
❚ کتابنوش☕️ : "کامی که تلخی چای رو با شیرینی قند میپسنده:)" • معرفی‌‌وفروش‌کتاب‌، برش‌از‌کتاب، استوری‌مود، روزمرگی • ❚ کتابخونه هیأت دختران یُمنا◡◡🌸 @yomna313_98 👈🏻 یُمناتوایتاواینستا @ketabnooshh 👈🏻 کتابنوش‌تواینستا • گوشِ‌جان☁💕 : @ketabchyy
مشاهده در ایتا
دانلود
بالای کوه نشسته بود و داشت می نوشت حکم قاضی بود!🗻🖋 کی فکرش رو میکرد حکم قاضی یروزی بالای کوه پیدا بشه؛ اونم کوهی که قابل سعود نیست!! حداقل برای هر کسی نیست.😏🕶 اونی که داشت توی جُلگه خودش زندگی⛺️ میکرد و چه نیاز میدید ب بالا رفتن از کوه؛ فرسوده شدنش رو توی زندگی حس میکرد😪 اما شاید عزمشو نتوانسته بود برای کوهنوردی جمع کنه... اون یکی مثل من و توعه کسی که تا اونروز زندگی یکنواختش رو ترجیح داده بود به پیشرفتی که می‌توانست به اوج برسوندش🌟 هموطور که میدونی ما تموم شدنی نیستیم💪 و هنوز کلی میتونیم اوج بگیریم... اگه دل و ذهنت یکم آب و هوای تازه میخواد💥 بزن بریم داستان اوج گرفتن این رفیقمونو با هم بخوانیم 💫 📖 ❣ ☕️@ketabnoosh01
هدایت شده از نمکتاب
( ♥️ ° 📕 ) 📚| ✍| 📖| رنگ خدا را که بگیری، حل است؛ نور است و دیگر هیچ. حتی اگر غذا نان و ماست هم باشد قوت می‌بخشد، مثل آن رمضانی که بیشتر افطارها نبود، پول هم نداشت تا برای بانویش گوشتی تهیه کند؛ اما وقتی حال بانو را نزار دید، رفت و با یک وعده گوشت آمد. بانو را فرستاد تا بخوابد، خودش بچه‌ها را نگه داشت، غذا را پخت، سفره را چید و سر سفرۀ افطار هم گفت: این چند روز که تو فقط نان و پنیر خوردی، من هم هرجا جلسه بود و غذا دادند، فقط همین را خوردم؛ چون به تو فکر می‌کردم! پس با این‌ همه کار و این جسم ضعیف چگونه توان دارد عبدالمهدی! امیرالمومنین می‌فرماید: مؤمن با نیتش است که توان کار دارد... ممنون از عبدالمهدی و بانو که این فصل را این‌گونه رقم زدند. • صدای زنگ خانه که بلند می‌شود، اول ساعت را رصد می‌کنم بعد هم مادر را که از بالای عینکش نگاهم می‌کند. نشسته است کنار رختخواب و دارد سوره ملک و واقعۀ هر شبش را می‌خواند. من هم نشسته‌ام این کنار و داشتم میان تمام معادلات زندگیم رصدش می‌کردم و یک فکر جدید مثل خوره ذهن و روحم را می‌جوید؛ مادر من که اهل خدا و دعا بود، من چرا بیراهه رفتم؟ ⏳ادامه دارد... 💯‼️کپی‌ اکیدا ممنوع‼️💯
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
بالای کوه نشسته بود و داشت می نوشت حکم قاضی بود!🗻🖋 کی فکرش رو میکرد حکم قاضی یروزی بالای کوه پیدا بش
°|🍁☕️|° خودم نخواستم محبت خدا را ببینم و خدا من را رها نکرد و هزاران بار سر راه من نشست تا بالاخره با یاری یک شهید من را دریافت! شما هم نسیم الهی خود را دریابید! 🥤 ♥️ ☕️@ketabnoosh01