eitaa logo
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
516 ویدیو
5 فایل
❚ کتابنوش☕️ : "کامی که تلخی چای رو با شیرینی قند میپسنده:)" • معرفی‌‌وفروش‌کتاب‌، برش‌از‌کتاب، استوری‌مود، روزمرگی • ❚ کتابخونه هیأت دختران یُمنا◡◡🌸 @yomna313_98 👈🏻 یُمناتوایتاواینستا @ketabnooshh 👈🏻 کتابنوش‌تواینستا • گوشِ‌جان☁💕 : @ketabchyy
مشاهده در ایتا
دانلود
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
رفیق(: داستانای عاشقانه دوست داری؟ یه کتاب آوردم واست اصلا ماه!👌🏻🙂😂 شخصیت اصلی کتاب پنجره چوبی، یه
⍣ 🍓📕 ⍣ هر وقت شما رو دیدم، داشتین مطالعه می کردین، خسته نمی شین؟ - مگه ماهی از آب خسته می شه؟ - چه جالب! یعنی شما با کتاب زنده اید؟ - طبیعتاً، کتاب از رکود ذهن و فسیل شدن آدم جلوگیری میکنه! آدم رو به جریان میندازه. در حالی که جسم آدم مجبوره یه حا ثابت بمونه؛ فکر و روح آدم رو پویا می کنه. احساس سکون و مرداب بودن به آدم دست نمی ده... . 🥤 🖼 ☕️@ketabnoosh01
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
رفیق(: داستانای عاشقانه دوست داری؟ یه کتاب آوردم واست اصلا ماه!👌🏻🙂😂 شخصیت اصلی کتاب پنجره چوبی، یه
◇🍫📕◇ " اینجا را دوست دارم. این خطه از زمین را دوست دارم؛ چون ثواب بردن این جا دم دست است، چون گناه نکردن این جا خیلی آسان است، چون توبه کردن این جا جزء روزمره هاست. انگار شیطان هم جرئت آمدن پشت این خاک ریز ها را ندارد. " 🥤 🖼 ☕️@ketabnoosh01
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
رفیق(: داستانای عاشقانه دوست داری؟ یه کتاب آوردم واست اصلا ماه!👌🏻🙂😂 شخصیت اصلی کتاب پنجره چوبی، یه
~°🎨📘°~ - خیلی فعال شدی! هر شب هم که بالا پشت بوم ارکستر سمفونیک اجرا میکنین! با افتخار جواب دادم : - لااقل مثل بعضی ها فالش نمی‌خوانیم؛ هم صدا با گروه اجرا میکنیم. خواستم برم که از پشت سر، روسری ام را کشید. دیگر این جسارتش برایم غیر قابل تحمل بود. با آرامش روسری ام را دوباره سرم کردم و به طرفش برگشتم. سیلی محکمی توی صورتش خواباندم و در حالی که چشمانش از حدقه بیرون زده بود گفتم : - سالگرد کشف حجاب چند روز پیش بود. در ضمن یادت باشه اون ملعونی که چادر از سر زن ها میکشید، الان سینه قبرستونه. مواظب رفتارت باش! 🥤 🖼 ☕️@ketabnoosh01
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
رفیق(: داستانای عاشقانه دوست داری؟ یه کتاب آوردم واست اصلا ماه!👌🏻🙂😂 شخصیت اصلی کتاب پنجره چوبی، یه
<💊📕> دستش را در دست گرفتم و گفتم : - کجا بودی؟ چقدر دلم برات تنگ شده بود! چقدر عوض شدی، اصلا نشناختمت. چشم هایش لبریز از مهربانی بود و همان دریایی شده بود که میتوانستم در آن غوطه ور شوم. گفت : - کاش میتونستم... - هیس! یادت رفته؟... اینجا بیمارستانه! تو هم مریضی... پاتو از گلیمت درازتر نکن برادر مهدی! خندید. از همان خنده هایی که دلم برایش تنگ شده بود.. 🥤 🖼 ☕️@ketabnoosh01
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
رفیق(: داستانای عاشقانه دوست داری؟ یه کتاب آوردم واست اصلا ماه!👌🏻🙂😂 شخصیت اصلی کتاب پنجره چوبی، یه
[ 🍯📔 ] بدون توجه به موضوعی که او داشت با آب و تاب از آن صحبت می‌کرد گفتم : - من به خاطر شما روسری سر کردم، ولی شما اصلا به من نگاه نمی‌کنین! یکّه خورد. صحبتش نیمه کاره ماند؛ سرش را بلند کرد. با تعجب نگاهم کرد و گفت : - من از شما خواستم روسری سر کنین؟ - من...من فکر کردم شما اینطوری خوشحال میشین! - خوشحالی من چه اهمیتی داره! شما باید کسی رو خوشحال کنیم که این کار رو ازتون خواسته.. 🥤 🖼 ☕️@ketabnoosh01
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
رفیق(: داستانای عاشقانه دوست داری؟ یه کتاب آوردم واست اصلا ماه!👌🏻🙂😂 شخصیت اصلی کتاب پنجره چوبی، یه
‌ 🪞 کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب آیا ندیده‌ای که مرا تاب می‌برد در چشمه‌ی دو چشم تو گرداب می‌برد؟ آیا شنیده‌ای که به سیلاب عشق تو هر لحظه قطعه ای ز مرا آب می‌برد؟ 🧃 🖋 🪟 ☕️ @ketabnooshh
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
رفیق(: داستانای عاشقانه دوست داری؟ یه کتاب آوردم واست اصلا ماه!👌🏻🙂😂 شخصیت اصلی کتاب پنجره چوبی، یه
‌ 🎀 کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب طبیعتاً کتاب از رکود ذهن و فسیل شدن آدم جلوگیری می‌کنه! آدم رو به جریان میندازه. درحالی که جسم آدم مجبوره یه جا ثابت بمونه؛ فکر و روح آدم رو پویا می‌کنه. احساس سکون و مرداب بودن به آدم دست نمی‌ده... 🧃 🖋 🪟 ☕️ @ketabnooshh
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
رفیق(: داستانای عاشقانه دوست داری؟ یه کتاب آوردم واست اصلا ماه!👌🏻🙂😂 شخصیت اصلی کتاب پنجره چوبی، یه
‌ 🍒 کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب هرکس مسؤل رفتار خودشه! فقط آدم های ضعیف همیشه خودشونو تبرئه می کنن و دیگران رو مقصر اشتباهاتشون می دونن. 🧃 🖋 🖼 ☕️ @ketabnooshh