eitaa logo
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
450 ویدیو
4 فایل
❚ کتابنوش☕️ : "کامی که تلخی چای رو با شیرینی قند میپسنده:)" • معرفی‌‌وفروش‌کتاب‌، برش‌از‌کتاب، استوری‌مود، روزمرگی • ❚ کتابخونه هیأت دختران یُمنا◡◡🌸 @yomna313_98 👈🏻 یُمناتوایتاواینستا @ketabnooshh 👈🏻 کتابنوش‌تواینستا • گوشِ‌جان☁💕 : @ketabchyy
مشاهده در ایتا
دانلود
آدما گاهی اوقات گیج میشن، نگران، مضطرب، یا شایدم سردرگم..!🌪🚶🏻‍♂ گاهی بین یه دو راهی نمیدونی چی رو اولویت قرار بدی؛ ارزش، اعتقاد، علاقه، یا چی..😶‍🌫 تو این طوفان، گاهی این ابهام باعث میشه چشات سیاهی بره👀، قلبت به دیواره‌ قفسه سینت بکوبه🫀، یا گاهی هم ممکنه چشات تر شه..🙂 زندگی دختر داستان ما هم، یه دوراهیه بزرگ داشت که باعث شد همه‌ی این حسارو بچشه..👩🏻‍🦱❤️‍🩹 توی چاردیواریه زندگیش، پدرش یه جور آدمی بود و مادرش یجور دیگه! راهشون از هم جدا بود.. منجلابی که توش قرار بود راه اونهارو بچه هاشون ارث ببرن👀، اما این دختر و برادرش خودشونو نجات دادن و پناه بردن به یه آغوش آروم..🚶🏻‍♂ خلاصه دختر چشم آبی این داستان از شر یه طوفان مهلک که افتادن تو یه راه وحشتناک بود خلاص میشه⚠️، اما نمیدونیم چجوری یهو سر از داعش در میاره..😐🏴‍☠ اما تهه داستان..‼️🔚 بنظرم این داستان ماجراجویانه ارزش یه بار خوندنو داره؛🍃 تو چی فکر میکنی؟🙂 📖 🫖 📜 ☕️@ketabnoosh01
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
آدما گاهی اوقات گیج میشن، نگران، مضطرب، یا شایدم سردرگم..!🌪🚶🏻‍♂ گاهی بین یه دو راهی نمیدونی چی رو او
• 🍪 کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب مردن فقط دفن‌شدن در خاک نیست؛ همین که چیزی برای از دست‌دادن نداشته باشی، یعنی مُرده‌ای! 🧃 🖋 🫖 ☕️ @ketabnooshh
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
آدما گاهی اوقات گیج میشن، نگران، مضطرب، یا شایدم سردرگم..!🌪🚶🏻‍♂ گاهی بین یه دو راهی نمیدونی چی رو او
• 🥥 کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب نیاز... نیاز به خواستن، نیاز به قدرتی برتر، قلبم را خالی کرد. من به پناهی فرازمینی احتیاج داشتم تا هیچ نیرویی، یارای مقابله با آن را نداشته باشد! 🧃 🫖 ☕️ @ketabnooshh
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
آدما گاهی اوقات گیج میشن، نگران، مضطرب، یا شایدم سردرگم..!🌪🚶🏻‍♂ گاهی بین یه دو راهی نمیدونی چی رو او
• 🪐کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب کتاب را باز کردم و خواندم... اعجاز عجیبی قدم می‌زد در کلام نهج‌البلاغه! کتابی که هر چه بیش‌تر می‌خواندمش، حق می‌دادم به سربازان داعش برای تنفر از علی (ع). علی (ع) مجسمه‌ی خوش‌تراش دستان خدا بود. با هر لغت، ایمان آوردم به حب عجیب شیعیان به امامشان. اصلاً قلبی که به عشق خدا بزند، عاشق علی هم می‌شود! دیالوگ فیلمی ایرانی در ذهنم مرور شد. فیلمی که چند سال پیش، مادر دور از چشم پدر تماشا کرد و کتکی مفصل خورد بابتش، به جرم تماشای شبکه‌ای وابسته‌ به‌ ایران. « همه می‌گویند علی (ع) در خیبر را کند. اما علی (ع) نبود که خیبر شکنی می‌کرد؛ علی (ع) وقتی مقابل در ایستاد، خدا را دید. در خدا حل شد، با خدا یکی شد، و خدا بود که در خیبر را با دستان علی (ع) کند! » حالا می‌فهمیدم جمله‌ای را که آن روز، نامفهوم به نظر می‌رسید. علی (ع) یعنی مسلمانی! علی (ع) یعنی روح خدا! او که انگشتانش، پینه‌ی جنگاوری داشت اما وقت نوازش، ابریشم می‌شد بر پیشانی یتیمان. علی (ع) شیر رام‌ شده در پنجه‌های خدا بود. هر چه کتاب‌ها را بیش‌تر مطالعه می‌کردم، هوای تنفسم بیش‌تر می‌شد... 🧃 🖋 🫖 ☕️ @ketabnooshh
کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب
آدما گاهی اوقات گیج میشن، نگران، مضطرب، یا شایدم سردرگم..!🌪🚶🏻‍♂ گاهی بین یه دو راهی نمیدونی چی رو او
‌ 🫐 کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب این‌جا همه حکم ماهیانی را داشتند که سینه می‌کوفتند، برای صیدشدن... و حسین، رئوف‌ترین شکارچی دنیا بود! 🧃 🖋 🫖 ☕️ @ketabnooshh
‌ 🫐 کتابنوش | معرفی‌و‌فروش‌کتاب این‌جا همه حکم ماهیانی را داشتند که سینه می‌کوفتند، برای صیدشدن... و حسین، رئوف‌ترین شکارچی دنیا بود! 🧃 🖋 🫖 ☕️ @ketabnooshh