eitaa logo
کتابشهر ایران !شعبه‌اردکان‌¡
1.3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
740 ویدیو
11 فایل
کتابشهرایران !شعبه‌اردکان‌و‌میبد¡ کتاب📚کافه☕وکلی‌چیزای‌جذاب‌دیگه ⏰️ساعت‌کاری: همه‌روزه‌ بجز جمعه ها صبح: ۹ الی ۱۳:۳۰ |عصر : ۱۸ الی ۲۲ ارتباط‌با‌ -ادمین- : @ADMIN_KETABSHAHR ارتباط‌با‌ما"آدرس: https://zil.ink/ketabshahr_ardakan
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸️رســول‌خــــدا "ص" : کسی که روزی ده آیه قـــرآن بخواند از اهل‌غفلت نوشته نمی‌شود. @patogh_ketab_ardakan
#معرفی_کتاب📚 #دختر_شینا «دختر شینا» کتابی نسبتاً مفصل از زبان همسر یکی ازشهدای دفاع مقدس است. این کتاب جزو نخستین آثار منتشر شده در حوزه خاطرات زنان از جنگ ایران و عراقاست.«دختر شینا» از ۱۹ فصل تشکیل شده‌است. @pstogh_ketab_ardakan
📚 کتاب «دختر شینا» نوشته‌ی «بهناز ضرابی‌زاده» است. نویسنده درباره‌ی کتاب آورده است: «"دختر شینا" یک کار دلی بود و سفارشی از نهاد خاصی نداشتم. من هیچ آشنایی با این خانواده نداشتم و همواره آرزو داشتم که بتوانم از خطه همدان خانواده‌ای را به ایرانیان معرفی کنم. وقتی زندگی حاج ستار را خواندم خیلی علاقمند شدم تا با همسر ایشان مصاحبه‌ای انجام دهم. حاج ستار کسی بود که در سن 24 سالگی به شهادت رسیده بود و همسر خود را با 5 کودک تنها گذاشته بود. عنوان این اثر از نام مادر قدم خیر محمدی کنعان گرفته شده است. دختر بزرگ این خانواده بعد از تولد به دلیل کودکی نمی‌توانست نام مادربزرگ خود را به خوبی ادا کند و به جای مامان شیرین، از لفظ «مامان شینا» استفاده می‌کرد. این کتاب عاشقانه‌های دو همسر است و زندگی، شور، عشق و معنویت در کتاب موج می‌زند.» @patogh_ketab_ardakan
📚 «حالا دو تا دختر داشتم و کلی کار. صبح که از خواب بیدار می‌شدم، یا کارهای خانه بود یا شست‌وشو و رُفت و روب و آشپزی یا کارهای بچه‌ها. زن داداشم نعمت بزرگی بود. هیچ وقت مرا دست تنها نمی‌گذاشت. یا او خانه ما بود، یا من خانه آن‌ها. خیلی روزها هم می‌رفتم خانه حاج آقایم می‌ماندم. اما پنج‌شنبه‌ها حسابش با بقیه روزها فرق می‌کرد.» @patogh_ketab_ardakan
🔹️#به زودی... #خط مقدم توسط نشر شهید کاظمی منتشر میشود.. #خط مقدم نام کتاب داستانی و مستند از تشکیل یگان موشکی در ایران با محوریت زندگی#حسن_طهرانی_مقدم است. @patogh_ketab_ardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره ای عجیب از زبان شهید #تهرانی_مقدم پدر موشکی ایران #به_زودی #خط_مقدم توسط #نشرشهیدکاظمی منتشر میشود #خط_مقدم نام کتاب داستانی و مستند از تشکیل #یگان_موشکی در ایران با محوریت زندگی #حسن_طهرانی_مقدم است. @patogh_ketab_ardakan
⚠️توجه. ⚠️توجه 🔷️فروشگاه پاتوق کتاب برگزار می کند: #نمایشگاه_کتاب به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی با #۴۰%تخفیف جمعه ۲۵ آبان ماه همزمان با اقامه نماز جمعه مصلی امام خمینی اردکان @patogh_ketab_ardakan
امام على عليه السلام: هر كس با كتاب ها آرام گيرد، هيچ آرامشى را از دست نداده است مَن تَسَلّى بِالكُتُبِ لَم تَفُتهُ سَلوَةٌ غررالحكم حدیث 8126 🔹🔷 ۲۴ آبان روز کتاب و کتابخوانی را گرامی می داریم @patogh_ketab_ardakan
❤️امام حسن عسکری علیه‌السلام: رزق و روزی ضمانت شده,تو را از کار #واجـب باز ندارد. 📗 تحف العقول، ص ۴۸۹ ◼ شهادت‌امام‌حـسن‌عسکری‌ع به ساحت مقـدس امام زمـان‌عـج تعزیت می گوییم. 🌼• اَللّٰهُمَ عَجْل لِولیکَ اَلفَرج •🌼 @patogh_ketab_ardakan
🔸️استقبال گسترده نماز گزاران از نمایشگاه کتاب #هفته_کتاب_کتابخوانی @patogh_ketab_ardakan
📚 رمانی عاشقانه و متفاوت به قلم بسیار زیبا و شگفت انگیز مظفر سالاری این کتاب به چاپ هفتاد و یکم رسید. @patogh_ketab_ardakan
📚 این اثر داستانی است عاشقانه با زمینهی مذهبی که حکایت از دلدادگی جوانی پاک سیرت از اهل سنت به دختری شیعه مذهب دارد که در راه وصال با موانع و اتفاقاتی تلخ و شیرین مواجه است. جذابیت قلم نویسنده به اندازهای است که مخاطب را دچار خود کرده و تا انتهای داستان همراه میسازد.  @patogh_ketab_ardakan
📚 «پدر بزرگ از پشت قفسه ها بیرون آمد و به گوشواره ای زیبا و گران بها که من طراحی کرده بودم و ساخته بودم اشاره کرد. خوشحال شدم که آن را برای ریحانه انتخاب کرده بود؛ هر چند بعید می دیدم که مادرش زیربار قیمت آن برود.گوشواره را بیرون آوردم و به پدربزرگ دادم. • طراحی و ساخت این گوشواره، کار هاشم است. حرف ندارد! مادر ریحانه گوشواره ها را گرفت و ورانداز کرد. • قشنگند، ولی ما چیزی ارزان قیمت می خواهیم. مادر ریحانه گوشواره ها را روی مخمل گذاشت. با نگاهش گوشواره های قبلی را جستجو کرد. پدربزرگ گوشواره های گران بها را توی جعبه کوچکی گذاشت. جعبه را به طرف مادر ریحانه سُراند. • از قضا قیمت این گوشواره ها دو دینار است. در دلم به پدربزرگ آفرین گفتم. از خدا می خواستم که ریحانه صاحب آن گوشواره ها شود. قیمت واقعی اش ده دینار بود. یک هفته روی آن زحمت کشیده بودم.» @patogh_ketab_ardakan
🔻 خرید و فروش #یک_سال کتاب برابر است با میزان خرید و فروش #یک_روز لوازم آرایشی😔 @patogh_ketab_ardakan
#معرفی_کتاب📚 #قیدار 🔺رمان خواندنی و پرفروش رضا امیرخانی 🔺در فضای پهلوانی و تهران قدیم @patogh_ketab_ardakan
📚 شروع داستان «قیدار» به خودی خود به قدری گیرا هست که خواننده را برای ادامه دادن ترغیب کند؛ قیدار و همسرش که به تازگی عقد کرده‌اند با ماشین مرسدس کوپه کروک آلبالویی متالیک قیدار به اصفهان می‌روند تا از پدر دختر که آنجا (تخت فولاد) به خاک سپرده شده، رضایت و رخصت ازدواج بگیرند. سر راه در جاده، قیدار با راننده‌‌ی اتوبوسهای خودش مواجه می‌شود (قیدار یک گاراژ کامیون و اتوبوس دارد) و یک سری وقایع جالب اتفاق می‌افتد. همه چیز شیرین پیش می‌رود، غذاهای رنگارنگ توی رستوران بین راهی و حرفهای نمکین تازه عروس و داماد که یک رازهایی هم در آن نهفته است، تا اینکه یک حادثه ورق را بر می‌گرداند. مرسدس کروک جناب قیدار که مردی بسیار غیرتمند و سنتی و شناسِ کل کسبه و مردم جاده است با یکی از تریلی‌های خودش تصادف می‌کند. این شروع داستان است. کتاب ۹ فصل دارد که هر فصل بیان دوره‌ای از زندگی قیدار است. قصه قیدار در دهه پنجاه می‌گذرد، بنابراین زبان داستان با این دهه همخوانی دارد. شاید در ابتدا خوانش داستان کمی سخت به نظر بیاید، اما در ادامه خیلی راحت و روان اصطلاحات و واژه‌های نویسنده جا می‌افتد. در واقع بازی با زبان و توصیفات جذاب و جزئی نگری نویسنده و استفاده از دایره لغات گسترده خواننده را خسته نمی‌کند و همان حس‌هایی که نویسنده می‌خواهد ، به مخاطبش منتقل می‌شود. اگر به داستان با قهرمان مرد، دنیای مردانه و شاید کمی خشن علاقه مند هستید، باید بدانید قهرمان پردازی در این اثر موج می‌زند. @patogh_ketab_ardakan
📚 «زیاد تو زندگی خطا کرده ام، خیلی بیشتر از تو؛ برای همین با آدم خطاکار راحت ترم. آدمی که یک بار خطا کرده باشد و پاش لغزیده باشد و بعد هم پشیمان شده باشد، مطمئن تر است از آدمی که تا به حال پاش نلغزیده… این حرف سنگین است…خودم هم می دانم. خطا نکرده، تازه وقتی خطا کرد و از کارتن آک بند در آمد، فلزش معلوم می شود، اما فلز خطا کرده رو است، روشن است…مثل این کف دست، کج و معوج خط ش پیداست. از آدم بی خطا می ترسم، از آدم دو خطا دوری می کنم، پای آدم تک خطا می ایستم…با منی؟» @patogh_ketab_ardakan
💐 میلاد فخر آفرینش، خاتم پیامبران، پیامبر مهربانی ها، حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله و میلاد جامع علم و عمل و عبادت، پرچم دار شاهراه ولایت علوى حضرت امام جعفر صادق علیه السلام بر شما مبارک باد. @patogh_ketab_ardakan
#معرفی_کتاب📚 #عمار_حلب 🔺روایت زندگی مجاهدانه شهید مدافع حرم «محمد حسین محمدخانی»به قلم زیبای آقای محمد علی جعفری 🔺️ سردار سلیمانی برایش صدقه کنار می گذاشت..و بعد از شهادتش گفت : «کمرم شکست» @patogh_ketab_ardakan
📚 کتاب شهید محمدحسین محمدخانی باورپذیر است. خودمانی است. در دسترس است. الگو گرفتنی است. شهید این کتاب قدسی و دور از ما نیست. از قضا اشتباهاتی هم دارد. کتاب را که بخوانید، جاهایی از خنده روده‌بر می‌شوید. از بس این پسر بامزه بوده. از بس خودش بوده! همین محمدحسین خان، در دانشگاه آزاد یزد، آنقدر با رفقایش در تکاپو و فعالیت و درگیری بوده‌اند که دیگران به بسیج آنجا «لیان شامپو» می‌گفته‌اند! بس که در کارشان جدی بوده‌اند و بر سر مسایلی که فکر می‌کرده‌اند درست است‌، می‌ماندند و پافشاری می‌کردند کارشان می‌رسد به آنجا که روزی با اینکه ۳۰ نفر بوده‌اند کتک مفصلی از حدود دویست دانشجو می‌خورند و کم هم نمی‌آورند و از رو هم نمی‌روند… آن هم سر مسأله کشف حجاب در دانشگاه ! خلاصه محمدحسین این کتاب از جنس همین جوان‌های دور و زمانه خودمان بوده. به شدت بانمک و دوست داشتنی. اما همین شهید عزیز در کار و فعالیت و دوندگی‌اش برای اهل بیت علیهم السلام، آن همه کشش و جاذبه دارد که کلی آدم غیر درست و حسابی را مجذوب می‌کند و به راه می آورد. عاشق روضه و بلکه شیدا و دیوانه روضه اهل بیت بوده. سرش درد می‌کرده برای گریه گاه و بی‌گاه و سینه زنی برای ارباب حسین (علیه السلام). با این سن و سال نسبتا کم و با همه جوانی‌اش، به هیچ وجه از پا نمی‌نشیند و صبح و شب مشغول است و دایما در همه جا از هیأت و بسیج و اردو و خانواده و انتخابات و جنگ سوریه و… دارد بدو بدو می‌کند. @patogh_ketab_ardakan
📚 یکی از بی سیم‌های تکفیری‌ها افتاد دست ما. سریع بی‌سیم را برداشتم. می خواستم بد و بیراه بگویم. عمار آمد که دشمن را عصبانی نکن. پرسیدم پس چی بگم به اینا؟ _بگو اگر شما مسلمانید، ما هم مسلمانیم. این گلوله‌هایی که شما به سمت ما می‌زنید باید وسط اسراییل فرود می‌آمد. این جملات را چند بار به عربی تکرار کردم. در جواب به من فحش دادند. عمار اشاره کرد که به خودت مسلط باش. دوباره همان حرف ها را تکرار کردم. وقتی دیدند حرف ما حق است کمی رام شدند. سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما می جنگید؟ @patogh_ketab_ardakan
🎉پاتوق کتاب برگزار میکند مسابقه بزرگ کتابخوانی 🔺️ویژه نوجوانان کتاب مجتبی و محیا 🔺️ویژه بزرگسالان کتاب دست ابلیس(خاطرات مستر همفر) با اهداء جوایز ارزنده مهلت شرکت در مسابقه تا ۲۵ آذر ماه @patogh_ketab_ardakan