چرا افغانستان به این روز در آمد؟
طالبان را چه کسی سوار برمردم افغانستان کرد؟
ریشه اختلافات چه بود؟
الان افغانی ها برای کشورشان چه باید بکنند؟
در این کتاب دنبال این حرف ها نگردید.نویسنده از زاویه یک پسر مرفه مسلمان داستانی می نویسد که در آن شخصیت های اول و اصلی داستان همگی اهل یک بدی سنگین هستند اما شجاع ومقاوم…
تجاوز می کند پدر، هرزه است مادر، حرام زاده است بچه، تجاوز می شود و …
این ها همه در #افغانستان قبل از جنگ بوده، بعد از طالبان وحشی گری هم اضافه شده. طالبانی که ثمره ی آمریکای جنایتکار است؛
ویرانی افغانستان را کنار آبادی و راحتی آمریکا ببینید.
در آمریکا آسایش و آرامش برای همه است. امنیت و پول هم هست.
اینکه #آمریکا #طالبانی بوجود آورده و افغانستان را با خاک یکسان کرده و همه را آواره کرده اصلا بیان نمی شود و خیلی مجهولات دیگر…
فقط نویسنده با قلم فرسایی مسلط خود زندگی از کودکی تا بزرگسالی پسری را بیان می کند که در رفاه بوده و بعد هم در امریکا به رفاه می رسد…
دین بدون تلاش و مجاهدت.
اسلام بدون سیاست و مقاومت.
مسلمانی تنها با مهربانی و عدم مبارزه با استکبار. زندگی در آرامش در آغوش عامل ویرانی کشورها…
خالد حسینی به کشورش، دینش و مردمش مدیون شده است…
تصویری که از مسلمانان افغانستان نشان می دهد افرادی بی قید و خوش گذران سطحی و بدون انگیزه مبارزه و مقاومت، عوام اهل فرار از سختی ها، راحت طلب…
در حالی که این دروغی بیش نیست.
@patogh_ketab_ardakan
#درباره_کتاب📚
بخش اول زندگی او، بخش تاریک و خاکستری آن است. او در یافت آباد تهران قهوه خانه دار بوده، و زندگی او سرشار از مواردی است که این جور آدم ها با آن درگیر هستند. از درگیری و دعواهای هر روزه تا به رخ کشیدن آمار قلیانهای قهوه خانه اش.
اما بخش دوم زندگی او، عنایتی است که به او می شود و مسیر زندگی اش عوض می شود و مهر حر مدافعان حرم بر پیشانی او نقش می بندد و او گر چه تک پسر خانواده است و قرار نیست که آنها به سوریه اعزام شوند، ولی عنایت بی بی او را به سوریه می کشاند و می شود مدافع حرم.
مجید قصه ما گرچه ناراحت خالکوبی های بر بازوهای خویش است، اما سرنوشتش این طور می شود تا در خانطومان از بدنش هیچی برنگردد تا نه نشانی از خودش باشد نه خالکوبی هایش.
قصه مجید بربری، قصه ای از جنس شاهرخ ضرغام حر انقلاب است.
@patogh_ketab_ardakan
#گزیده_ای_از_کتاب📚
صدای قلقل قلیان به گوش میرسید و بوی تنباکو میوهای، شامه را تحریک میکرد. جماعت روی تختهای دو سه نفره، با چای و قلیان مشغول بودند. گاهی دود تنباکو، از تختی بالا میرفت، چرخی میزد و لحظهای دیگر، در فضای قهوهخانه محو میشد. اینجا برای مجید ناآشنا نبود. بیشتر شبها و روزهای جوانیاش را، با دوست و آشنا، روی همین تخت گذرانده بود.
مجید از راه رسید. دفتر و خودکاری در دستش بود با بیشتر آنهایی که جابهجا روی تختها نشسته بودند، سلام و علیک داشت. بعضیها برای مجید پا میشدند و برایش جا باز میکردند. یکی دو نفری هم، نی قلیان را بهسمتش گرفتند و تعارف کردند:
ــ آقا مجید پرتقالیه، بفرما!
ــ نه داداش! من چندماهی میشه نمیکشم.
... بیآنکه پی حرف این و آن را بگیرد، رفت بهطرف حاج مسعود. حاج مسعود مداح هیئت بود. بیشتر محرمها را مجید، توی همین هیئت سینه زده بود و گاهی میدانداری میکرد. آقا مسعود در بچگی، به حج رفته بود و از همان سربند شده بود حاج مسعود.
مجید سلام کرد و گفت:
ــ حاجی، بیا کارت دارم.
حاج مسعود در حالی که از اتاق 1 بیرون میآمد، با حوله کوچکی دستش را خشک کرد.
ــ جونم مجید، کاری داری؟
ــ بیا داداش، بیا حاجی جون چارتا حرف قلمبه سلمبه یادم بده! من سواد آنچنانی ندارم، میخوام وصیتنامه بنویسم.
ــ مجید! این دیگه از اون حرفهاستها! خودت باید بنویسی، من آخه چی بهت بگم؟
@patogh_ketab_ardakan
26.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حتما ببینید..
@patogh_ketab_ardakan
#معرفی_کتاب📚
#کتاب_شبیه_صدام📚
نویسنده میخائیل رمضان
ترجمه محمد نبی ابراهیمی
در سال ۱۹۷۹ میخائیل رمضان به خاطر شباهت شگفتآورش به صدام، توسط یکی از نزدیکانش به حزب بعث معرفی شد. پس از انجام عملجراحی، او تا سال ۱۹۹۷ در نقش صدام در عرصههای اجتماعی، سیاسی و نظامی ظاهر میشود.
@patogh_ketab_ardakan
#درباره_کتاب📚
🔶️میخائیل رمضان در این کتاب اسرار زیادی را فاش نموده است. او باحسنی مبارک رئیس جمهور مخلوع مصر و یاسر عرفات ملاقات داشته است. شبیه صدام از جبهههای جنگ عراق با ایران و روزهای اشغال کویت نیز دیدارهایی داشته است.
🔶️نویسنده به دلیل نزدیکی که به صدام داشته است به نکات ریزی از زندگی صدام و اطرافیان او اشاره میکند. آموزش صدام در انگلیس، ارتباط با اسرائیل، نفوذ میشل عفلق در اداره عراق و کشتار فجیع کردها و شیعیان و همچنین آزمایش میکروبی رژیم بعث روی اسیران زن ایرانی از جمله این نکات است که در کتاب به آن اشاره شده است.
#شبیه_صدام
@patogh_ketab_ardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 *ببینید*
*این نقاشی واقعی است*
@patogh_ketab_ardakan
#گزیده_ای_از_کتاب📚
ـ سرطان… بدخیم… گسترده… کاری از دست ما برنمی آید.
تمام دنیا با این حرف برای مادر شد یک قطره و ریخت از دستش ودر کویر گم شد! حال و روزی سراسر جانش را گرفت که فقط توانست زانو بزند و دست بر سر بگذارد..
@patogh_ketab_ardakan
#معرفی_کتاب📚
#خون_دلی_که_لعل_شد
کتاب «خون دلی که لعل شد» حاوی خاطرات حضرت آیت الله العظمی سیّد علی خامنه ای(مدّظلّه العالی) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی است.
این کتاب ترجمه ی فارسی کتاب «إنّ مع الصّبر نصراً» است که پیش از این به زبان عربی در بیروت منتشر و توسط سیّد حسن نصرالله معرّفی شد.
@patogh_ketab_ardakan
#درباره_کتاب📚
آنچه کتاب حاضر را از کتابهای مشابه متمایز میکند، بیان حکمتها، درسها و عبرتهایی است که به فراخور بحثها بیان شده و هر کدام از آنها میتواند چراغ راهی برای آشنایی مخاطب کتاب بویژه جوانان عزیز با فجایع رژیم منحوس پهلوی، و همچنین سختی ها، مرارتها و رنجهای مبارزان و در مقابل پایمردی ها، مقاومتها، خلوص و ایمان انقلابیون باشد.
@patogh_ketab_ardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 جشن ۱۲۰هزارتایی شدن کتاب #خاطرات_سفیر، نوشتۀ نیلوفر شادمهری
🔹 با حضور نویسنده و عبدالحمیدقرهداغی، مدیرعامل انتشارات سورۀ مهر
✅ خاطرات سفیر؛ پرتیراژترین کتاب سورۀ مهر در سال گذشته
@patogh_ketab_ardakan
#پیشنهاد_پاتوق_کتاب📚
#بمناسبت_ولادت_امام_حسن_مجتبی
#ویژه_نوجوانان
#مجتبی_و_محیا
این کتاب داستان یک خواهر و برادر دو قلو هست که تمایل دارند در مسابقه نامه نویسی شرکت کنند داستانی بسیار جذاب و آموزنده با زبانی ساده و روان به قلم زیبای خانم فاطمه مسعودی می باشد.پیشنهاد می کنم حتما برای فرزندان نوجوانتان تهیه کنید.
#بمناسبت_ولادت_امام_حسن_مجتبی
@patogh_ketab_ardakan
#درباره_کتاب📚
داستان یک خواهر و برادر دو قلو که تصمیم می گیرند در مسابقه نامه نویسی که جوایز بسیار زیادی بهش اختصاص داده بودند شرکت کنند در طول این ماجرا مجتبی با یکی از ائمه معصومین که هم اسم خودش بوده آشنا میشه و پیگیر میشه تا امام رو بیشتر بشناسه و در نهایت مجتبی در مسابقه شرکت می کنه اما...
@patogh_ketab_ardakan
#گزیده_ای_از_کتاب📚
محیا از اتاقش بیرون آمد و با چهره ی شاداب ولی سر و وضع ژولیده ی مجتبی روبرو شد.محیا گفت:سلام چرا این شکلی شدی؟
مجتبی گفت:سلام فکر کردی فقط خودت می تونی تا صبح نخوابی و نامه ات رو بنویسی؟
محیا ذوق زده فریاد زد:نه واقعا نوشتی؟بده بخونم لطفا!
مجتبی برگه را از جلو چشمان محیا پنهان کرد و گفت:نمی شه...
@patogh_ketab_ardakan
ای منتظر آیا میدانی...
سپاهیان امام حسن خود را آماده نبرد کرده بودند...
اما دنیاطلبی و طَمَع و تهدید و انتشار شایعات بی پایه...
با این خیلِ سپاه و یاران چه کرد؟
بله، ورق برگشت و این سپاه مضطرب، قصد جان امام خود کرد
ای منتظر چقدر آماده ای؟!
تاریخ همان است ولی تو همان نباش، البته اگر راست میگویی و واقعا منتظر ظهوری...
🌸 میلاد #امام_حسن علیه السلام بر امام زمان و شما منتظران مبارک باد
@patogh_ketab_ardakan
برداشتی از کتابهای #عقاید_یک_دلقک، #کوری و#پیرمرد_و_دریا…
نویسنده هنر نویسندگی دارد، اما در ذهنش آشوبی از هزاران داستانی است که خوانده.
غوغای #بی_هدفی که خواننده را در قایقی سرگردان امواج میکند و او را مثل پیرمرد کتاب #ارنست_همینگوی میچرخاند و بدون سود در ساحل پیادهاش میکند.
تنهایی و زندگیهای مجردی،
سرگردانی در کوچههای زندگی،
بیحاصلی و پوچگرایی،
روی آوردن به موسیقی و کافهایسم،
جلوهنمایی روشنفکری…
همه ارمغان #ایسمهای غرب است که در تمدن خودشان مردم را به ایست محبت و عاطفه کشانده و داد خودشان را هوا برده است.
نخست وزیر کشور بیست میلیونی انگلیس مشاوری برای خودش میگذارد تا چارهای برای نه میلیون شهروند تنها و افسردهی انگلیسی بیندیشد و نویسنده ی ما دارد با افتخار نفی خانواده و تشریح عشق تنهاییها میکند…
به هر حال نه دانستن داستان یک تیمارستان نیاز حال فکری و روحی جوانان ماست و نه داستان پردازی #عشقی، مثالی از کودکی تا…
ردی ازعاشقیهای بیمحتوای امروزی را در زندگیها رقم میزند.
نویسنده شاید توانسته تبحر قلم و فراز و فرود خیالش را روی کاغذ نشان دهد اما باری از مسایل کسی را حل که نمی کند هیچ، شاید بار دقیقههای عمر خوانندگان هم بر دوشش سنگینی کند.
چه اندیشهای باعث فروش کتابی میشود که امید و زندگی و شوق را کور میکند….
باید شک کرد
کتاب ،داستان خیالات یک نویسنده است که می خواهد داستان #بیماران یک #تیمارستان را به تصویر بکشد.
داستانی پر از حرفهای پرتوپلا که بیماران روانی یک تیمارستان دارند …
شما خودتان قضاوت کنید بیمارانی که با قرص و غل و زنجیر و زور کنترل میشوند میتوانند چه اندیشهای یا چه تحول فکری، چه رشد و امیدی برای خواننده بیاورند…
و نتیجه اینکه نویسنده به صورت واقعی در داستان خودش را میکشد…
مثل #صادق_هدایت
مثل #بوف_کور
کتاب بینایی و روشنایی نمی دهد
دلزدگی و ناامیدی …
@patogh_ketab_ardakan
#معرفی_کتاب📚
#از_افغانستان_تا_لندنستان
#وحید_خضاب
📚از افغانستان تا لندنستان، خاطرات عمر الناصری (ابوامام المغربی) است، یک جوان اهل مغرب که از کودکی در بلژیک بزرگ شده و بعد از یک زندگی پرفراز و نشیب، به شبکههای تکفیری داخل اروپا متصل میشود، اما در همان زمان بنا به دلایلی دیگر، به عضویت «دستگاه اطلاعات خارجی فرانسه» (DGSE) نیز درمیآید. کتاب، شرح جذابی است از زندگی پرماجرای عمر الناصری، کسی که هم میخواست «مجاهد» باشد، هم میخواست با «تروریستها» بجنگد؛ کسی که هم از دستگاههای اطلاعاتی غربی میترسید، و هم برای نجات جان خود به آنها پناه برده بود. شرح این ارتباطات، ماجراجوییها و خطرات سهمگینی که او از سرگذرانده را میتوانید در این کتاب بخوانید، کتابی که از سوی وحید خضاب (محقق و مترجم تخصصی جریانات تکفیری) ترجمه شده و از سوی نشر شهید کاظمی روانهی بازار گردیده است.
@patogh_ketab_ardakan
#معرفی_کتاب📚
#من_در_رقه_بودم
#هادی_یحمد
#وحید_خضاب
خاطرات محمد الفاهم (ابوزکریا) عضو جدا شده داعش الفاهم از خانواده ای تونسی و متولد دورتموند آلمان است، که هادی یَحمُد خاطرات او را نگارش و تدوین کرده است. الفاهم در این کتاب ماجرای هجرتش به سرزمین شام برای پیوستن به #داعش و سپس داستان جدا شدن از داعش را روایت می کند.
@patogh_ketab_ardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تسوندوکو چیست؟
بیآیید تسوندوکو نباشیم 😅
@patogh_ketab_ardakan