راسته آهنگرها
خاطرات خودنوشت محمدحسین شمشیرگرزاده،
روایتی صادقانه از شروع حیات و حرکت اجتماعی یک جوان دزفولی در مسیر رسیدن به زمان اعزام به خدمت سربازی در ماههای آغازین تهاجم ارتش بعثی به خوزستان
جنگ دانشگاهی از هنرمندی و زیباشناسی مردمانی را ترسیم میکرد که مسئولیت پذیر و وظیفه شناس بودند.
❤️در بخشی از کتاب میخوانیم:
یک روز قبل از عملیات موهایش را کوتاه کردم. روز عملیات یک پایش قطع شد. ناراحت بودم. روی برانکارد دیدمش، روحیه بالایی داشت. نزدیکش که رسیدم، پرسیدم:
«ابوالفضل پات قطع شده؟!»
خندید و گفت: «دیروز تو سرمو کوتاه کردی، امروز بعثیها پایم را.»
با خنده گفتمش: «فعلاً دوره دوره کوتاه کردن اعضای ابوالفضله.»
بیمعطلی گفت: «ولی خدا رو شکر هنوز زبونم کوتاه نشده!»
میخندید و بلبل زبانی میکرد، انگار نه انگار یک پایش قطع شده. ابوالفضل بچه مشهد بود. خوش خُلق و با مرام...
#راسته_آهنگرها
#محمدحسین_شمشیرگرزاده
#نشرسوره_مهر
#دفاع_مقدس
#نوجوان
#بزرگسال
#زندگینامه
کرایه کتاب ۳۰۰۰تومان
تعدادصفحات 📚۴۹۶📚
راسته آهنگرها 📣معرفی مجدد
خاطرات خودنوشت محمدحسین شمشیرگرزاده،
روایتی صادقانه از شروع حیات و حرکت اجتماعی یک جوان دزفولی در مسیر رسیدن به زمان اعزام به خدمت سربازی در ماههای آغازین تهاجم ارتش بعثی به خوزستان
جنگ دانشگاهی از هنرمندی و زیباشناسی مردمانی را ترسیم میکرد که مسئولیت پذیر و وظیفه شناس بودند.
❤️در بخشی از کتاب میخوانیم:
یک روز قبل از عملیات موهایش را کوتاه کردم. روز عملیات یک پایش قطع شد. ناراحت بودم. روی برانکارد دیدمش، روحیه بالایی داشت. نزدیکش که رسیدم، پرسیدم:
«ابوالفضل پات قطع شده؟!»
خندید و گفت: «دیروز تو سرمو کوتاه کردی، امروز بعثیها پایم را.»
با خنده گفتمش: «فعلاً دوره دوره کوتاه کردن اعضای ابوالفضله.»
بیمعطلی گفت: «ولی خدا رو شکر هنوز زبونم کوتاه نشده!»
میخندید و بلبل زبانی میکرد، انگار نه انگار یک پایش قطع شده. ابوالفضل بچه مشهد بود. خوش خُلق و با مرام...
#راسته_آهنگرها
#محمدحسین_شمشیرگرزاده
#نشرسوره_مهر
#دفاع_مقدس
#نوجوان
#بزرگسال
#زندگینامه
کرایه کتاب ۳۰۰۰تومان
تعدادصفحات 📚۴۹۶📚