eitaa logo
کتابویچ
602 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
527 ویدیو
124 فایل
کانالی‌برای‌معرفی‌وکرایه‌کتاب📚در‌شهرخرم‌آباد وباشرایط‌ ویژه،برای‌شهرهای‌دیگر ادمین‌مشاوره‌کتاب: @Z_Monazami ادمین‌سفارش‌کتاب: @mlbpji لینک‌کانال‌درایتا: https://eitaa.com/ketabvich
مشاهده در ایتا
دانلود
سفر بزرگ کیوان سفر بزرگ کیوان»، «چهار دیوار» و «مرغ سفید نوک‌دراز» عنوان سه داستان خیالی این کتاب نوشته‌ی محسن رضایی است که هرکدام ماجرایی متفاوت را روایت می‌کند. داستان، روایت زندگی نوجوانی به نام کیوان است که به دلایلی برای مدتی باید نزد مادر‌بزرگش زندگی کند. کیوان در میان قصه‌های مادر‌بزرگ و خانه قدیمی‌اش، با ماجراهایی تازه مواجه می‌شودکه او را به سرزمین‌های دور و میان دیو و ماه پیشانی و کاخ نشینانی می‌برد که هریک برای او اتفاقاتی را رقم می زنند. کیوان پس از کسب تجربه‌های جدید، قصد دارد به خانه مادربزرگش بازگردد، ولی با خود می‌اندیشد که آیا کسی حرف‌های او را باور خواهد کرد؟😅😳🤨 بخشی از کتاب 👇👇👇   کیوان با صدای جیغ از خواب پرید. هنوز گیج خواب بود. اطرافش را نگاه کرد. تازه یادش آمد در اتاق ماه پیشونی است. ماه پیشونی در خواب جیغ می کشید. مدام تکرار می کرد: نیست... نیستش... پیدایش نمی کنم.... نیست. کیوان بلند شد و بالای سر ماه پیشونی رفت. آرام صدایش کرد. ماه پیشونی چشم هایش را باز کرد و از جا پرید. به کیوان نگاه کرد و گفت: «کجاست؟» کیوان گفت: «کی؟» ماه پیشونی به کیوان نگاه کرد. فکر کرد و گفت: «یادم نمی یاد.» کیوان گفت: «خواب بد دیدی.» ماه پیشونی باز گفت: «هیچی یادم نمی یاد.» کرایه کتاب 1000تومان تعداد صفحات 📚 162📚
سفر بزرگ کیوان 📣معرفی مجدد یک داستان تخیلی و پرهیجان🤩👌 سفر بزرگ کیوان»، «چهار دیوار» و «مرغ سفید نوک‌دراز» عنوان سه داستان خیالی این کتاب داستان، روایت زندگی نوجوانی به نام کیوان است که به دلایلی برای مدتی باید نزد مادر‌بزرگش زندگی کند. کیوان در میان قصه‌های مادر‌بزرگ و خانه قدیمی‌اش، با ماجراهایی تازه مواجه می‌شودکه او را به سرزمین‌های دور و میان دیو و ماه پیشانی و کاخ نشینانی می‌برد که هریک برای او اتفاقاتی را رقم می زنند. کیوان پس از کسب تجربه‌های جدید، قصد دارد به خانه مادربزرگش بازگردد، ولی با خود می‌اندیشد که آیا کسی حرف‌های او را باور خواهد کرد؟😅😳🤨 بخشی از کتاب 👇👇👇   کیوان با صدای جیغ از خواب پرید. هنوز گیج خواب بود. اطرافش را نگاه کرد. تازه یادش آمد در اتاق ماه پیشونی است. ماه پیشونی در خواب جیغ می کشید. مدام تکرار می کرد: نیست... نیستش... پیدایش نمی کنم.... نیست. کیوان بلند شد و بالای سر ماه پیشونی رفت. آرام صدایش کرد. ماه پیشونی چشم هایش را باز کرد و از جا پرید. به کیوان نگاه کرد و گفت: «کجاست؟» کیوان گفت: «کی؟» ماه پیشونی به کیوان نگاه کرد. فکر کرد و گفت: «یادم نمی یاد.» کیوان گفت: «خواب بد دیدی.» ماه پیشونی باز گفت: «هیچی یادم نمی یاد.» کرایه کتاب 1000تومان تعداد صفحات 📚 162📚