وقتی کوچک بودم، پدربزرگم بهترین دوستم بود. وقتی با او بودم،انگار در جهان همه چیز سرجایش بود.
من و پدر بزرگ دوست داشتیم توی جنگل قدم بزنیم. وقتی باهم قدم میزدیم درباره هرچیزی که تردید داشتم ازاو سوال می پرسیدم.
می پرسیدم:(این چیه پدر بزرگ؟) یا (چی میشد اگر ..؟) یا (تابه حال هیچ وقت ...؟)
یک روز از او درباره دعا پرسیدم ...
#دعاهای_زمینی_پدربزرگ
#کانون_پرورش_فکری
#نوجوان
#کودک