06_Porsesh_Pasokh_Mostanade_Soti_Shonood_Aminikhaah.ir.mp3
18.38M
🔈 #مستند_صوتی_شنود
قسمت 2⃣2⃣
✅پرسش و پاسخ _ بخش ششم
* خداوند از میهمانش پذیرایی میکند هر چند ناصبی باشد.
* درقضایایی که چند متغیر دارد، نمی توان حکم کلی داد.
* طوری باش که خدا دوست دارد.
* خدا همه را می بخشد به جز معاندین
* به معنا توجه کن نه صورت.
* شیطان انسان را هنگام گوش دادن به موسیقی، تهییج می کند.
* خودت را از مرکز رحمت دور نکن
* القائات شیطان در حوزه خیال است.
* لحظه به لحظه به ظهور نزدیک میشویم.
* ظهور مساوی است با مرگ شیطان
* تلاش مذبوحانه شیطان برای ماندن
* راه نفوذ شیطان را ببند.
* تکیه ات بر روی استدلال و بدیهیات باشد.
*ملائکه را در همه زندگی و جریانات دیدم.
* اجنه مومن اسباب را جور و ناجور میکنند.
* بعضی از اجنه، از مقربین اند.
* کافی است در راه خدا گام برداری، زمین و زمان به خدمتت در میآیند.
* اجنه مسئول امنیت زوار امام حسین ع
* دانههای برنجی که آرزو داشتند خوراک زائر امام حسین شوند.
* اربعین که تمام می شد، ناله موجودات بلند می شد.
* ایرانیها به برکت ولایت امیرالمومنین (ع) میدرخشیدند.
* مهمانان عزیز اباعبدلله (ع)
* مسئولیت ایرانیها
#شنود
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
📖 #معرفی_کتاب
📙 اسرار ماه رجب
🖌 نویسنده: محمد تقی فیاض بخش
📻 تهیه شده در ایران صدا
🎙با صدای حسن سلطانی
#ماه_رجب
#کتاب_صوتی
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
📖 #معرفی_کتاب
🔸کتاب ادب حضور (دفتر اول) اسرار ماه رجب و مراقبات و مناسک آن همراه با آداب اعتکاف اثری از استاد محمدتقی فیاضبخش است.
🔹این کتاب در بیان ارجمندی و حرمت ماه رجب و درک این ماه عزیز و اعمال و دستورات عبادی و دینی و مراقبات اخلاقی مربوط به ماه رجب است.
🔸این کتاب چکیدهای از دستورات اخلاقی و عبادی، به همراه معارف توحیدی پیرامون ماه رجب، بنا بر مکتب تربیتی علامه طباطبایی (ره) میباشد.
🔹یکی از نقاط قوت این کتاب استفاده از معارفی است که استاد فیاض بخش سینه به سینه از اساتید عرفان و اخلاق شنیدهاند و این نکات را در کتب دیگری نمی توان یافت.
🔸در این کتاب به بیان بزرگی و حرمت ماه رجب، درک این ماه عزیز، اعمال و دستورات عبادی و دینی و مراقبات اخلاقی مربوط به ماه رجب پرداخته شده و بخشی از آن نیز در خصوص آداب اعتکاف میباشد.
#امام_زمان
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
Part01_اسرار ماه رجب.mp3
18.1M
📻 #دانلود_فایل_صوتی
📔 اسرار ماه رجب
1⃣ قسمت اول
"در ارجمندی و حرمت ماه رجب"
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
Part02_اسرار ماه رجب.mp3
10.92M
📻 #دانلود_فایل_صوتی
📔 اسرار ماه رجب
2⃣ قسمت دوم
"ماه رجب، سرآغاز ورود به مراتب عالی توحید"
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
Part03_اسرار ماه رجب.mp3
12.73M
📻 #دانلود_فایل_صوتی
📔 اسرار ماه رجب
3⃣ قسمت سوم
"دستورات و مراقبات ماه رجب"
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
Part04_اسرار ماه رجب.mp3
11.7M
📻 #دانلود_فایل_صوتی
📔 اسرار ماه رجب
4⃣ قسمت چهارم
"دستورات و مراقبات ماه رجب"
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
Part05_اسرار ماه رجب.mp3
22.84M
📻 #دانلود_فایل_صوتی
📔 اسرار ماه رجب
5⃣ قسمت پنجم
"مختصری پیرامون اعتکاف"
#ماه_رجب
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
9.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱#استوری | صبر در مهدویت
صبوری در کار برای امام زمان اصل اساسیه
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
─इई─इई 📚 ईइ═ईइ═
﷽
🌐 #رمان_آنلاین
🌀 #عمار_حلب
▶️ قسمت: نهم
فصل دوم: شاید مرا بخری، نوکرت شوم
داستان۱
صدا زد، رفتم توی اتاق پاچه شلوار کردیاش را زد بالا. ران پایش را نشانم داد و پرسید به نظرت چرا این طور شده؟! رانش کبود بود گفتم: «با موتور جایی نخوردی؟» گفت: «نه، اگه جایی خورده بودم باید شلوارم هم پاره میشد.» نگران شدم. دو سه ساعتی گذشت. یکدفعه توی ذهنم جرقه خورد. یادم آمد. موقع مداحی با یک دستش میکروفون و برگهٔ شعر را میگرفت، با آن یکی دستش میزد روی پا. گفتم: «وقتی از خود بیخود میشی، نمیفهمی داری چه بلایی سر خودت میآری!» روح و روانش با امام حسین بود اسم، هیئت با دل و جانش بازی میکرد.
چشمانش برق میزد. وقتی میدانست امشب هیئت داریم، مشعوف میشد. همه جا هم نمیرفت؛ مخصوصاً هیئتهایی که به سبکهای لس آنجلسی
سینه میزدند.
میرفتیم پاساژ مهستان، کتابهای شعر آئینی پیدا میکرد. آن وسط حواسش به همه جا بود. میرفتیم طبقه دوم، سمت چپ، انتهای سالن مغازه بزرگ دو دهنهای بود که تابلو و وسائل تزئینی مذهبی خوشگل میفروخت. برای بچههای خواهرش و پسرعمویش کادو میخرید.
سبکهایی را که به ذهنش میرسید، مینوشت. گاهی اوقات شعر هم میگفت. برای مراسمی که میخواست، بخواند سه، چهار ساعت توی خودش خلوت میکرد. به بهانه شعر پیدا کردن میرفت گوشه اتاق مینشست. از روی لهوف برای خودش روضه میخواند. میگفت که تا وقتی خودم درک نکنم، چطور اشاعه بدهم. مقید بود مداح باید همیشه توی جیبش شعر داشته باشد که اگر فرصتی پیش آمد، بتواند مجلس را گرم کند.
از یکی از علما شنیده بود بر قرائت زیارت آل یاسین استمرار داشته باشید. اول آموزش قرآن بود. قرآن خواندن ما جزو کارهایی نبود که بخوان و برو. حلقه داشتیم. یک نفر میآمد، تجوید یاد میداد بعد آل یاسین خوانده میشد و بعدش سخنرانی.
روی سخنرانی حساسیت به خرج میداد. میگفت کسی که شور دارد و در هیئت شرکت میکند، باید شعورش هم بیشتر شود. تا میتوانست حاج آقا مهدوی نژاد را دعوت میکرد، گاهی هم حاج آقا صداقت را. در مناسبتها و مراسمهای رسمیتر سعی میکرد حاج آقا صدرالساداتی را دعوت کند؛ مسئول دفتر نهاد رهبری دانشگاه.
بچههای کادر باید پای سخنرانی مینشستند، میگفت: «خودت اگر ننشینی، دیگران هم نمینشینن.» موقع سیاهی زدن از بچهها کمک میگرفت؛ حتی نذری جمع میکرد.
نمیخوای دخیل سفرۀ امام حسین بشی و ثواب ببری؟
یک وقتهایی میتوانست پولش را جور کند، ولی دوست داشت دیگران هم در این کار خیر سهیم باشند. چون جمع دانشجویی بود، سعی میکردیم حتماً شام بدهیم؛ سالاد الویه، فلافل، غذاهای جوان پسند. ندیدم توی آن چند سال بعد از هیئت بنشیند سر سفره. دور میچرخید. شامش را سر پا میخورد. کسانی را که جدید آمده بودند، شناسایی میکرد، میرفت خوش و بش و حسابی تعارفشان میکرد.
این غذا خوردن و غذا دادن محبت بین بچهها را زیاد میکرد. میگفت بعد از هیئت در دل بچهها فرح ایجاد میشود. برای همین روی سفره انداختن خیلی مانور میداد. تیر خلاص رفاقت را لابهلای غذا خوردن میزد. کلید جذب بچهها و نگه داشتن هیئت را محبت میدانست.
- تو که میان داری، باید با اخلاقترین و خوش برخوردترین آدم هیئت باشی. ما را تقویت میکرد و هیئتی بار میآورد. پله پله میبرد بالا. هرکس میآمد توی مجموعه، به ما میگفت که این بچهها را بگیرید زیر پر و بال خودتان و آموزش بدهید.
قبل هیئت، نظافت خانه را بررسی میکرد. جارو برقی اوراقی از خالهاش گرفته بود و همه جا را جارو میکشید. از هرچه میگذشت، بیخیال تزئینات نمیشد. اگر جشن بود، تور سبز و صورتی میزدیم. سلیقه به خرج میداد. دنبال نوآوری
و خوشگل کاری بود که فضای هیئت فضای پیش پا افتادهای نباشد.
همه برکت خیمه، به روضهٔ جمعه شبها بود. دور تا دور سقف را با رول پلاک سیم کشیده بود. مواظب بود دیوار خانه اجارهای را برای پارچه زدن زیاد سوراخ سوراخ نکنیم. چهارپایه میگذاشت، میرفت بالا. حتی جلوی در، یک لامپ سبز کوچولو روشن میکرد. پرچم میزد و اسپند دود میکرد. هر وقت میرفت مشهد، برای هیئت اسپند میخرید. یک نفر را میگذاشت جلوی در به مهمانها خوشامد بگوید؛ آدمی خوشتیپ و خوشچهره و خوش برخورد.
خودش هم خوش پوش میچرخید. شلوار کتان سفیدش را با پیراهن سفید هماهنگ میکرد. زیاد از شلوار پارچهای خوشش نمیآمد. میخواست پیراهنش را بیندازد روی شلوار پارچهای، خوب نمیایستاد. با شلوار کتان خیلی راحتتر بود. فقط جاهای رسمی شلوار پارچهای و کفش میپوشید.
همیشه کفشش واکس زده بود. حتی توی هیئت یک نفر را گذاشته بود که کفشها را واکس بزند. همیشه لباسش اتو داشت و عطر استفاده میکرد.
⏯ادامه دارد...
شهید محمدحسینمحمدخانے
✍ به قلم محمد علی جعفری
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
yek aye yek ghese 60.mp3
3.89M
#داسـتان_شـب
🎧 گـوش کنیـد
🎭 نمایش جـذاب و شنیـدنی
یــڪ آیــہ یــڪ قصــہ
🎙 باصدای: مریم نشیبا
🌀 قسمت شصتام
📜سوره مبارکه احزاب آیه ۵۸
🔸والَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِينًا
#کتاب_صوتی
#ماه_رجب
🆔 @ketabyarr
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈