eitaa logo
کتاب یار
913 دنبال‌کننده
174 عکس
114 ویدیو
1.2هزار فایل
📡کانال کتاب یار 📚 معرفی کتب کاربردی 🔊ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی 🎧فایل صوتی کتب 📲کپی با ذکر منبع مجاز است 📣📣برای دریافت تبلیغ آماده ی خدمت رسانی هستیم... ☎️ارتباط با ما👇🏽 @Ravanshenas1online
مشاهده در ایتا
دانلود
جرمشناسی.pdf
1.39M
📥 📔 تقریرات درس جرم‌شناسی 🖌نویسنده: علی حسینی ⭕️دوره دکتری حقوق کیفری و جرم شناسی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
دفاع از تشیع و پاسخ به شبهات.pdf
3.09M
📥 📔 دفاع از تشیع و پاسخ به شبهات 🖌نویسنده: علی اصغر رضوانی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
آ.د.م_شکری .pdf
2.8M
📥 📔 مباحثی از آیین دادرسی مدنی 🖌نویسنده: مهدی شکری 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
ஜ۩۞۩ஜ ◦•●◉✿ ࡅ߳ܠܝ̇ߺܭَܝ‌ߊ‌ܝ̇ߺܘ ✿◉●•◦ اگه‌ڪسۍتو‌ڪُما‌باشه؛ ‌ خانوادش‌همه‌منتظࢪن‌ڪه‌بࢪگࢪده..↻ خیلیامون‌تو‌ڪماۍگناه‌ࢪفتیم؛ اَهل‌بِیت‌منتظࢪمونَند...💔 وقتش‌نشده‌ڪه‌بࢪگࢪدیم⁉️🚶🏿‍♂ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─इई─इई 📚 ईइ═ईइ═ ﷽ 🌐 🌀 ◀️ قسمت: دلی که سال‌ها کافر شده بود حالا برای حرم می‌تپید، تنم از ترس تصمیم بسمه می‌لرزید و او کمر به قتل شیعیان حاضر در حرم بسته بود که با نگاهش به چشمانم فرو رفت و فرمان داد: -فقط کافیه چارتا مفاتیح پاره بشه تا تحریکشون کنیم به سمتمون حمله کنن، اونوقت مردها از بیرون وارد میشن و همشون رو میفرستن به درک! چشمانش شبیه دو چاه از آتش شعله می‌کشید و نافرمانی نگاهم را می‌دید که کمی به سمت ابوجعده چرخید و بی‌رحمانه تهدیدم کرد: -می‌خوای برگرد خونه! همین امشب دستور ذبح شوهرت تو راه ترکیه رو میده و عقدت می‌کنه! نغمه مناجات از حرم به گوشم می‌رسید و چشمان ابوجعده دست از سرِ صورتم بر نمی‌داشت که مظلومانه زمزمه کردم: -باشه… و به اندازه همین یک کلمه نفسم یاری کرد و بسمه همین طعمه برایش کافی بود که دوباره دستم را سمت حرم کشید. باورم نمی‌شد به پیشواز کشتن اینهمه انسان، یاد خدا باشد که مرتب لبانش می‌جنبید و قرآن می‌خواند. پس از سال‌ها جدایی از عشق و عقیده کودکی و نوجوانی‌ام اینبار نه به نیت زیارت که به قصد جنایت می‌خواستم وارد حرم دختر حضرت علی شوم که قدم‌هایم می‌لرزید. عده‌ای زن و کودک در حرم نشسته بودند، صدای نوحه از سمت مردان به گوشم می‌رسید و عطر خنک و خوش رایحه حرم مستم کرده بود که نعره بسمه پرده پریشانی‌ام را پاره کرد. پرچم عزای امام صادق را با یک دست از دیوار پایین کشید و بی‌شرمانه صدایش را بلند کرد: -جمع کنید این بساط کفر و شرک رو! صدای مداح کمی آهسته‌تر شد، زن‌ها همه به سمت بسمه چرخیدند و من متحیر مانده بودم که به طرف قفسه ادعیه هلم داد و وحشیانه جیغ کشید: -شماها به جای قرآن مفاتیح می‌خونید! این کتابا همه شرکه! می‌فهمیدم اسم رمز عملیات را می‌گوید که با آتش نگاهش دستور می‌داد تا مفاتیحی را پاره کنم و من با این ادعیه قد کشیده بودم که تمام تنم می‌لرزید و زن‌ها همه مبهوتم شده بودند. با قدم‌هایی که در زمین فرو می‌رفت به سمتم آمد و ظاهراً من باید قربانی این معرکه می‌شدم که مفاتیحی را در دستم کوبید و با همان صدای زنانه عربده کشید: -این نسخه‌های کفر و شرک رو بسوزونید! دیگر صدای روضه ساکت شده بود، جمعیت زنان به سمتمان آمدند و بسمه فهمیده بود نمی‌تواند این جسد متحرک را طعمه تحریک شیعیان کند که در شلوغی جمعیت با قدرت به پهلویم کوبید، طوری‌که ناله‌ام در حرم پیچید و با پهلوی دیگر به زمین خوردم. روی فرش سبز حرم از درد پهلو به خودم می‌پیچیدم و صدای بسمه را می‌شنیدم که با ضجه ظاهرسازی می‌کرد: -مسلمونا به دادم برسید! این کافرها خواهرم رو کشتن! و بلافاصله صدای تیراندازی، خلوت صحن و حرم را شکست… زیر دست و پای زنانی که به هر سو می‌دویدند خودم را روی زمین می‌کشیدم بلکه راه فراری پیدا کنم. درد پهلو نفسم را بند آورده بود، نیم‌خیز می‌شدم و حس می‌کردم پهلویم شکاف خورده که دوباره نقش زمین می‌شدم. همهمه مردم فضا را پُر کرده و باید در همین هیاهو فرار می‌کردم که با دنیایی از درد بدنم را از زمین کندم. روبنده‌ام افتاده و تلاش می‌کردم با چادرم صورتم را بپوشانم، هنوز از درد روی پهلویم خم بودم و در دل جمعیت لنگ می‌زدم تا بلاخره از حرم خارج شدم. در خیابانی که نمی‌دانستم به کجا می‌رود خودم را می‌کشیدم، باورم نمی‌شد رها شده باشم و می‌ترسیدم هر لحظه از پشت، پنجه ابوجعده چادرم را بکشد که قدمی می‌رفتم و قدمی وحشتزده می‌چرخیدم مبادا شکارم کند. پهلویم از درد شکسته بود، دیگر قوّتی به قدم‌هایم نمانده و در تاریکی و تنهایی خیابان اینهمه وحشت را زار می‌زدم که صدایی از پشت سر تنم را لرزاند. جرأت نمی‌کردم برگردم و دیگر نمی‌خواستم اسیر شوم که تمام صورتم را با چادر پوشاندم و وحشتزده دویدم. پاهایم به هم می‌پیچید و هرچه تلاش می‌کردم تندتر بدوم تعادلم کمتر می‌شد و آخر درد پهلو کار خودش را کرد که قدم‌هایم سِر شد و با زانو به زمین خوردم. کف خیابان هنوز از باران ساعتی پیش خیس و این دومین باری بود که امشب در این خیابان‌های گِلی نقش زمین می‌شدم، خواستم دوباره بلند شوم و این بدن در هم شکسته دیگر توانی برای دویدن نداشت که دوباره صورتم به زمین خورد و زخم پیشانی‌ام آتش گرفت. کف هر دو دستم را روی زمین عصا کردم بلکه برخیزم و او بالای سرم رسیده بود که مردانه فریاد کشید: -برا چی فرار می‌کنی؟ صدای ابوجعده نبود و مطمئن شدم یکی از همان اجیرشده‌های وهابی آمده تا جانم را بگیرد که سراسیمه چرخیدم و او امانم نداد که کنارم نشست و به سختی بازخواستم کرد: -از آدمای ابوجعده‌ای؟ ⏯ادامه دارد... بر اسـا๛ حوادثـ حقیقـے در سوریـہ از زمســـتان۸۹ تا پایـےز ۹۵ ✍ به قلم فاطمـہ ولـےنژاد 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
یک آیه یک قصه (2).mp3
3.57M
🎧 گـوش کنیـد 🎭 نمایش جـذاب و شنیـدنی یــڪ آیــہ یــڪ قصــہ 🎙 باصدای: مریم نشیبا 🌀 قسمت دوم 📜سوره مبارکه اسراء آیه ۲۳ 🔹و قَضى‌ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 👩‍💻 🔅 🔘شیوه ارجاع دهی به پایان‌نامه 🔴 در پاورقی: برای ارجاع به پایان‌نامه در پاورقی مانند کتاب عمل می‌شود، یعنی موارد زیر آورده می‌شود: فامیلی نویسنده، نام پایان‌نامه، شماره صفحه، سال. ⭕️ مثال: رضاپور، بررسی تطبیقی این با آن، ۱۳۹۵ش، ص۲۳۴.   🔵 در منابع: مشخصات ارجاع به پایان‌نامه در بخش منبع چنین می‌آید: نام خانوادگی، نام، نام پایان‌نامه، پایان‌نامه دوره الف رشته ب، شهر، نام دانشکده و دانشگاه، سال. ⭕️ مثال: رضاپور، علیرضا، بررسی تطبیقی این با آن، پایان‌نامه دروه کارشناسی ارشد رشته فلسفه تطبیقی، قم، دانشکده الاهیات دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۹۲   🔘 شیوه ارجاع دهی به نشریه 🔸نام خانوادگی، نام نویسنده یا نویسندگان،(مخفف) عنوان مقاله داخل گیومه («  »)، نام نشریه (ایتالیک و غیر سیاه)، دوره، سال انتشار. 🔘شیوه ارجاع دهی به پایگاه اینترنتی 🔴در پاورقی: عنوان پایگاه اینترنتی، موضوع مطلب داخل گیومه 🔵 در منابع: عنوان پایگاه اینترنتی، آدرس دقیق صفحه عناصر دیگری از جمله تاریخ بروز رسانی، تاریخ مشاهده جهت رفع  مشکلات استناد پایدار به منابع اینترنتی، مورد توجه قرار می‌گیرد. ⭕️ نکته مهم: در ارجاع به پایگاه‌های اینترنتی باید توجه داشت که پایگاه‌های اینترنتی معتبر و رسمی ملاک هستند و در مقالات، اگر مطلبی که می‌خواهیم در قالبی غیر از پایگاه اینترنتی رسمی و معتبری یافت نشده (مثلا در رساله، پایان نامه، مقاله، کتاب و...)، از محتوای آن پایگاه و بصورت محدود استفاده می‌شود. 🔚 پایان ۱۴۰۱/۰۸/۳۰ 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
FARYAD-MHTAB.PDF
1.71M
📥 📔 فریاد مهتاب؛ خاطرات مادر مظلوم مدینه 🖌نویسنده: دکتر مهدی خدامیان 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
معنا_شناسی_دکتر_صفوی.pdf
13.85M
📥 📔 معناشناسی 🖌نویسنده: دکتر صفوی 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
📖 📙 سه دقیقه در قیامت ؛ تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🖌 نویسنده: گروه فرهنگی شهید هادی 📻 تهیه شده در یار کتاب 🎙با صدای سید حامد نجم‌الهدی 🌐 لینک دانلود کتاب صوتی " سه دقیقه در قیامت" از گوگل درایو👇👇 🔗https://drive.google.com/folderview?id=1T1iWTBDJ71W0JCjlR8Cqe0zII_wrg3aN 🆔 @ketabyarr ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈