eitaa logo
🏴کیف الناس🏴
345 دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
7.6هزار ویدیو
143 فایل
«بسم الله القاصم الجبارین» «وَالْحَمْدُ لِلّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ» 💯کانالی متفاوت👌 😊 برای سرگرمی اسلامی ☺️ ارتباط با ادمین @amirmehrab56 آغاز فعالیت دوباره....۱۴۰۱/۰۷/۱۰
مشاهده در ایتا
دانلود
علی(ع)، در نامه خود به‌ حسن(ع) او را از و قرار دادن باز میدارد، چگونه است که شیعیان امروز برخلاف علی(ع) مدعی توسل و شفاعت هستند؟ ✅مسئله شفاعت از شیعه و برگرفته از نص قرآن کریم است. بنابراین، با توجه به ادله شفاعت، نفی شفاعت امکان ندارد و اگر آیات یا روایاتی در نفی آمده است، باید آن‌را با در نظر گرفتن دیگر آیات و روایات معنا کرد. اما این‌که مراد امام علی(ع) از این عبارت که «خداوند تو را مجبور به برگزیدن شفیع نکرده است» چیست؟ چند در معنای کلام حضرت وجود دارد که به برخی از آنها، اشاره می‌شود: 1. منظور از شفیعی که در این‌جا نفی شده است؛ است که در شفاعت، مستقل است. 2. احتمال دیگر این است که امام علی(ع) از نفی شفیع، شفیعی است که حاجب و مانع از ارتباط مستقیم انسان با باشد. 3. احتمال نیز وجود دارد که برخی مطرح کردند و آن این‌که ممکن است مراد حضرت(ع) نفی لزوم و ضرورت پناه بردن به است. 📚تحریر تمهید القواعد، ص 195- 209 @keyfonas
مادرِ پدر خود یعنی چه؟ " أم أبیها "به معنای "مادر پدرش" لقبی است که رسول اکرم (ص) به دختر خود دادند. اینکه (ص) در خردسالی مادر را از دست داد و سراسر عمر عزیزش را گذراند و تا قبل از ازدواج با حضرت خدیجه و حتی پس از آن، پیوسته مورد آزار مشرکان بود. در این موارد دختر عزیزش فاطمه، با اینکه کودکی بیش نبود چون به گرد شمع وجود پدر می گشت وهیچگاه از او جدا نمی شد و در اندوه او آنچه می توانست می کوشید و از پدر دلجویی می کرد. چون رسول خدا(ص) دلسوزی وی را می دید می ریخت و می فرمود: او مادرِ پدرش است. ✅ این کُنیه را شیعه و نقل کرده و در معنای آن وجوهی بیان نموده اند. در میان معانی آن علاوه بر آنچه بیان شد، شاید بهترین وجه این باشد که: «ام» در لغت به معنای و هدف نیز آمده است و چون فاطمه ثمره درخت نبوت و حاصل عمر حضرت مرتبت بود او را ام ابیها گفتند. او بود که مقصود حقیقی و هدف و واقعی زندگانی پیغمبر بود. 📚العین ج8،ص124 @keyfonas
علی(ع)، در نامه خود به‌ حسن(ع) او را از و قرار دادن باز میدارد، چگونه است که شیعیان امروز برخلاف علی(ع) مدعی توسل و شفاعت هستند؟ ✅مسئله شفاعت از شیعه و برگرفته از نص قرآن کریم است. بنابراین، با توجه به ادله شفاعت، نفی شفاعت امکان ندارد و اگر آیات یا روایاتی در نفی آمده است، باید آن‌را با در نظر گرفتن دیگر آیات و روایات معنا کرد. اما این‌که مراد امام علی(ع) از این عبارت که «خداوند تو را مجبور به برگزیدن شفیع نکرده است» چیست؟ چند در معنای کلام حضرت وجود دارد که به برخی از آنها، اشاره می‌شود: 1. منظور از شفیعی که در این‌جا نفی شده است؛ است که در شفاعت، مستقل است. 2. احتمال دیگر این است که امام علی(ع) از نفی شفیع، شفیعی است که حاجب و مانع از ارتباط مستقیم انسان با باشد. 3. احتمال نیز وجود دارد که برخی مطرح کردند و آن این‌که ممکن است مراد حضرت(ع) نفی لزوم و ضرورت پناه بردن به است. 📚تحریر تمهید القواعد، ص 195- 209 @keyfonas
هبة الله موصلی روایت می‌کند مردی نصرانی و که به شغل کتابت (نویسندگی) اشتغال داشت و به نام «یوسف بن یعقوب» خوانده می‌شد، بین او و پدرم رابطه دوستی بود، روزی این کاتب نصرانی، نزد پدرم آمد، گفتم: برای چه به اینجا آمده‌ای؟ گفت: «به حضور (خلیفه وقت) دعوت شده‌ام ولی نمی‌دانم برای چه احضار شده‌ام و از من چه می‌خواهد؟ و من خود را از خداوند به صد دینار خریده‌ام و آن صد دینار را برداشته‌ام تا به امام هادی علیه‌السلام بدهم.» پدرم گفت: در این مورد، موفق شده‌ای. آن مرد نزد متوکل رفت و پس از اندک مدتی، نزد ما آمد در حالی که شاد و خوشحال بود، پدرم به او گفت: «ماجرای خود را به من بگو.» او گفت: «به شهر رفتم، که قبلاً هرگز به این شهر نرفته بودم، به خانه‌ای وارد شدم، با خود گفتم بهتر این است که نخست قبل از آنکه کسی مرا بشناسد که به سامرا آمده‌ام، این صد دینار را به امام هادی علیه‌السلام برسانم، بعد نزد متوکل بروم، ... به خانه ابن‌الرضا (امام هادی علیه‌السلام) رسیدم. ... ناگاه خدمتکار سیاه چهره‌ای از آن خانه بیرون آمد و گفت: «تو یوسف بن یعقوب هستی؟» گفتم: آری. گفت: وارد شو، من وارد خانه شدم، او مرا در دالان خانه نشاند و سپس به اندرون رفت، با خود گفتم این دلیل دیگری بر مقصود است، از کجا این می‌دانست که من یوسف بن یعقوب هستم، با اینکه من هرگز به این شهر نیامده‌ام و کسی مرا در این شهر نمی‌شناسد، بار دیگر خدمتکار آمد و گفت: «آن صد دینار را که در کاغذ پیچیده‌ای و به همراه داری بده»، آن را دادم و با خود گفتم: این نیز دلیل دیگر است بر . سپس آن خدمتکار نزد من آمد و گفت: وارد خانه شو! من به خانه‌ی ابن‌الرضا علیه‌السلام وارد شدم، دیدم آن حضرت تنها در خانه‌ی خود نشسته است، تا مرا دید به من فرمود: «ای یوسف آیا وقت آن نرسیده تا رستگار شوی؟» گفتم: «ای مولای من! دلیلها و نشانه‌هایی (بر صدق شما و اسلام) برای من آشکار گردید، که برای هدایت و من کفایت می‌کند.» فرمود: هیهات! تو را نمی‌پذیری، ولی به زودی پسرت مسلمان می‌شود و از شیعیان ما می‌گردد، ای یوسف! گروهی که گمان می‌کنند، ما سودی به حال امثال شما و پیروان دیگر ادیان، ندارد، ولی آنها دروغ گفتند؛ سوگند به خدا ما، به حال امثال تو (که نصرانی هستی) نیز سودبخش است. امام هادی در ادامه فرمود: برو دنبال آن که برای آن آمده‌ای، زیرا آنچه را دوست داری، به زودی خواهی دید و به زودی دارای پسر مبارک خواهی شد. آن مرد می‌گوید: نزد متوکل رفتم، و به تمام مقاصدم رسیدم و بازگشتم. هبة الله می‌گوید: من بعد از مرگ همین نصرانی، با پسرش دیدار کردم، دیدم مسلمان است و در مذهب ، استوار و محکم می‌باشد، او به من خبر داد که پدرش بر همان دین نصرانیت مرد، ولی خودش بعد از مرگ پدر، مسلمان شده است و پیوسته می‌گفت: انا بشارة مولای: من مولای خود (امام هادی علیه‌السلام) هستم. مجلسی، بحارالانوار، ج 50، ص 144 @keyfonas