نماز بر پیکر شهدای حمله ارتش تروریستی اسرائیل به چادرهای امن سازمان ملل در رفح یابن‌الحسن برگرد که بدون تو عدالت واژه‌ای ناقص است. 💔 #️⃣#مناسبتی

شهید مطهری: شمر ۱۳۰۰ سال پیش مُرد شمر امروزت رو بشناس #️⃣#مناسبتی

دلم برای رئیسی سوخت... #️⃣#مناسبتی

شهادت امام جواد علیه السلام بر همه ی شیعیان تسلیت #️⃣#مناسبتی

اعمال شب و روز عرفه #️⃣#مناسبتی

📹 راز یک بعد از ظهر 🔻حال و هوای یک دعای عرفه #️⃣#مناسبتی

#مباهله بزرگترین سند حقانیت شيعه عید مباهله مبارک 🥳🥳🌷 اثر حسین عینی‌بخش #️⃣#مناسبتی

اعمال روز #مباهله #️⃣#مناسبتی @Ostad_Shojae

سید عزیز ازت ممنونیم به خاطر سپردن ریاست ورزش به فرد کاردان‌ #️⃣#مناسبتی

💫💫💫 حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فقط گوشه مسجد نبود مبارزه فکری بکند، مبارزه سیاسی هم می کرد. #امام_جعفر_صادق #نکات_اخلاقی #اهل_البیت #مناسبتی کانال دروس و اندیشه های استاد حیدری فر 🆔 https://eitaa.com/dorusheidarifar

#مناسبتی #اهل_البیت #امام_موسی_کاظم ⛔️ ماجرای تحوّل معنوی زن بدکاره توسط حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) #بخش_یکم (1) ✍ نقل شده: هارون الرشید خلیفه بی‌حیای عبّاسی، دستور داد کنیز زیبا صورتی را در ظاهر برای خدمت (اما در واقع برای بدنام کردن حضرت) به زندان بردند! امام پیغام داد: «بَل اَنتُم بِهَدیتکُم تَفرَحُون» / نمل ۳۶ این شما هستید که با هدایای خود شادمان می‌شوید! من به کنیز و امثال آن نیازی ندارم! هارون از این پیام سخت خشمگین شد و گفت: به او بگویید ما به رضای تو کنیز را به زندان نزد تو نفرستادیم! و دستور داد که کنیز را نزد حضرت بگذارند و باز گردند. مدتی گذشت، هارون خادمش را به زندان فرستاد تا خبری بگیرد. خادم به زندان رفت، با کمال تعجب دید آن کنیز به سجده رفته است و مرتب می‌گوید: قُدّوسٌ، سُبحانکَ سُبحانکَ ... جریان را به هارون گزارش داد. هارون گفت: به خدا سوگند موسی بن جعفر او را سحر کرده است! کنیز را بیاورید. کنیز را به حضور هارون آوردند، نگاهش را به آسمان دوخت و ساکت ایستاد. هارون پرسید: تو را چه شده؟ گفت: خبر تازه‌ای دارم! وقتی مرا به زندان بردند، دیدم این مرد مرتّب نماز می‌خواند، بعد از نماز مشغول تسبیح و تقدیس خداوند می‌شود. #ادامه_دارد ... کانال دروس و اندیشه های استاد حیدری فر 🆔 https://eitaa.com/dorusheidarifar

#مناسبتی #اهل_البیت #امام_موسی_کاظم ⛔️ ماجرای تحوّل معنوی زن بدکاره توسط حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) #بخش_دوم (2) به او عرض کردم: مولای من! شما کاری ندارید برایتان انجام دهم؟ فرمود: با تو چه کار دارم؟ عرض کردم: مرا برای خدمت به شما آورده‌اند. آن بزرگوار با دست اشاره کرد و فرمود: پس اینها چه کاره‌اند؟! نگاه کردم؛ باغی دیدم بسیار وسیع و زیبا که اول و آخر آن ناپیدا بود؛ فرش‌های نفیس در آن گسترده بود و حوریه‌های بسیار زیبا با لباس‌های آراسته در آن جا بودند که هرگز نظیر آنها را ندیده بودم. با مشاهده آنها در برابر خدای خود به سجده افتادم و در سجده بودم که خادم تو به سراغم آمد و مرا نزد تو آورد. هارون گفت: ای ناپاک! شاید وقتی به سجده رفتی اینها را در خواب دیدی؟ گفت: نه! به خدا سوگند! این واقعیات را پیش از سجده دیدم و بعد از مشاهدهٔ آنها به سجده افتادم. هارون (به فردی) گفت: این ناپاک را بگیر و مراقب باش کسی این مطلب را از او نشنود، اما کنیز بدون درنگ مشغول نماز شد. از او پرسیدند: چرا چنین می‌کنی؟ گفت: عبدِ صالح (موسی بن جعفر علیه السلام) را چنین یافتم ... راوی این داستان می‌گوید: این کنیز زندگی خود را به همین منوال در بندگیِ خدا سپری کرد تا از دنیا رفت. این قضیه، چند روز قبل از شهادت امام کاظم (علیه‌السلام) رخ داد. 📚 منابع: ١. مناقب آل اَبی طالب ج ۴، ص ٢٩٧ ٢. بحار الاَنوار ج ۴۸، ص ۲۳۸ کانال دروس و اندیشه های استاد حیدری فر 🆔 https://eitaa.com/dorusheidarifar