eitaa logo
کانال گیف مذهبی
2.3هزار دنبال‌کننده
475 عکس
12.5هزار ویدیو
42 فایل
کانال دیگر ما 🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س» https://eitaa.com/hazratehzeynab کانال دیگر ما 🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س» https://t.me/khazratehzeynab کانال دیگر ما 🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi
مشاهده در ایتا
دانلود
💢گذر پوست به دباغخانه می‌افتد والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم مخصوصاً امام سجاد علیه‌السلام می‌رساند. سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور می‌خواهند از او انتقام بگیرند. مردم نیز یکی یکی می‌آمدند و انتقام می‌گرفتند. هشام می گفت: "بیش از همه از علی‌بن‌حسین وحشت دارم زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی‌بن‌اببطالب می‌کردم انتقامش سخت خواهد بود روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند: مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشام‌بن‌اسماعیل می‌رفتند رنگ در چهره هشام باقی نماند ولی بر خلاف انتظار وی امام سجاد با صدای بلند سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم هشام فریاد زد : {اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ} {خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد} بعد از این رفتار امام سجاد علیه السلام مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند. 📕تاریخ طبری ، جلد 6 ، صفحه 526 📕شرح الأخبار، جلد 3 ، صفحه 260 ‌‌🔴گیف مذهبی https://eitaa.com/kgifemazhabi
💢گذر پوست به دباغخانه می‌افتد والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم مخصوصاً امام سجاد علیه‌السلام می‌رساند. سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور می‌خواهند از او انتقام بگیرند. مردم نیز یکی یکی می‌آمدند و انتقام می‌گرفتند. هشام می گفت: "بیش از همه از علی‌بن‌حسین وحشت دارم زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی‌بن‌اببطالب می‌کردم انتقامش سخت خواهد بود روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند: مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشام‌بن‌اسماعیل می‌رفتند رنگ در چهره هشام باقی نماند ولی بر خلاف انتظار وی امام سجاد با صدای بلند سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم هشام فریاد زد : {اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ} {خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد} بعد از این رفتار امام سجاد علیه السلام مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند. 📕تاریخ طبری ، جلد 6 ، صفحه 526 📕شرح الأخبار، جلد 3 ، صفحه 260 ‌‌🔴گیف مذهبی https://eitaa.com/kgifemazhabi
💢گذر پوست به دباغخانه می‌افتد والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم مخصوصاً امام سجاد علیه‌السلام می‌رساند. سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور می‌خواهند از او انتقام بگیرند. مردم نیز یکی یکی می‌آمدند و انتقام می‌گرفتند. هشام می گفت: "بیش از همه از علی‌بن‌حسین وحشت دارم زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی‌بن‌اببطالب می‌کردم انتقامش سخت خواهد بود روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند: مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشام‌بن‌اسماعیل می‌رفتند رنگ در چهره هشام باقی نماند ولی بر خلاف انتظار وی امام سجاد با صدای بلند سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم هشام فریاد زد : {اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ} {خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد} بعد از این رفتار امام سجاد علیه السلام مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند. 📕تاریخ طبری ، جلد 6 ، صفحه 526 📕شرح الأخبار، جلد 3 ، صفحه 260 ‌‌🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi
💢گذر پوست به دباغخانه می‌افتد والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم مخصوصاً امام سجاد علیه‌السلام می‌رساند. سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور می‌خواهند از او انتقام بگیرند. مردم نیز یکی یکی می‌آمدند و انتقام می‌گرفتند. هشام می گفت: "بیش از همه از علی‌بن‌حسین وحشت دارم زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی‌بن‌اببطالب می‌کردم انتقامش سخت خواهد بود روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند: مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشام‌بن‌اسماعیل می‌رفتند رنگ در چهره هشام باقی نماند ولی بر خلاف انتظار وی امام سجاد با صدای بلند سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم هشام فریاد زد : {اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ} {خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد} بعد از این رفتار امام سجاد علیه السلام مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند. 📕تاریخ طبری ، جلد 6 ، صفحه 526 📕شرح الأخبار، جلد 3 ، صفحه 260 ‌‌🔴گیف مذهبی https://eitaa.com/kgifemazhabi
💢گذر پوست به دباغخانه می‌افتد والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم مخصوصاً امام سجاد علیه‌السلام می‌رساند. سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور می‌خواهند از او انتقام بگیرند. مردم نیز یکی یکی می‌آمدند و انتقام می‌گرفتند. هشام می گفت: "بیش از همه از علی‌بن‌حسین وحشت دارم زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی‌بن‌اببطالب می‌کردم انتقامش سخت خواهد بود روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند: مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشام‌بن‌اسماعیل می‌رفتند رنگ در چهره هشام باقی نماند ولی بر خلاف انتظار وی امام سجاد با صدای بلند سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم هشام فریاد زد : {اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ} {خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد} بعد از این رفتار امام سجاد علیه السلام مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند. 📕تاریخ طبری ، جلد 6 ، صفحه 526 📕شرح الأخبار، جلد 3 ، صفحه 260 ‌‌🔴گیف مذهبی https://eitaa.com/kgifemazhabi
💢گذر پوست به دباغخانه می‌افتد والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم مخصوصاً امام سجاد علیه‌السلام می‌رساند. سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور می‌خواهند از او انتقام بگیرند. مردم نیز یکی یکی می‌آمدند و انتقام می‌گرفتند. هشام می گفت: "بیش از همه از علی‌بن‌حسین وحشت دارم زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی‌بن‌اببطالب می‌کردم انتقامش سخت خواهد بود روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند: مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشام‌بن‌اسماعیل می‌رفتند رنگ در چهره هشام باقی نماند ولی بر خلاف انتظار وی امام سجاد با صدای بلند سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم هشام فریاد زد : {اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ} {خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد} بعد از این رفتار امام سجاد علیه السلام مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند. 📕تاریخ طبری ، جلد 6 ، صفحه 526 📕شرح الأخبار، جلد 3 ، صفحه 260 ‌‌🔴گیف مذهبی https://eitaa.com/kgifemazhabi
💢گذر پوست به دباغخانه می‌افتد والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم مخصوصاً امام سجاد علیه‌السلام می‌رساند. سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور می‌خواهند از او انتقام بگیرند. مردم نیز یکی یکی می‌آمدند و انتقام می‌گرفتند. هشام می گفت: "بیش از همه از علی‌بن‌حسین وحشت دارم زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی‌بن‌اببطالب می‌کردم انتقامش سخت خواهد بود روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند: مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشام‌بن‌اسماعیل می‌رفتند رنگ در چهره هشام باقی نماند ولی بر خلاف انتظار وی امام سجاد با صدای بلند سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم هشام فریاد زد : {اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ} {خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد} بعد از این رفتار امام سجاد علیه السلام مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند. 📕تاریخ طبری ، جلد 6 ، صفحه 526 📕شرح الأخبار، جلد 3 ، صفحه 260 ‌‌🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi
💢گذر پوست به دباغخانه می‌افتد والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم مخصوصاً امام سجاد علیه‌السلام می‌رساند. سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور می‌خواهند از او انتقام بگیرند. مردم نیز یکی یکی می‌آمدند و انتقام می‌گرفتند. هشام می گفت: "بیش از همه از علی‌بن‌حسین وحشت دارم زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی‌بن‌اببطالب می‌کردم انتقامش سخت خواهد بود روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند: مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشام‌بن‌اسماعیل می‌رفتند رنگ در چهره هشام باقی نماند ولی بر خلاف انتظار وی امام سجاد با صدای بلند سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم هشام فریاد زد : {اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ} {خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد} بعد از این رفتار امام سجاد علیه السلام مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند. 📕تاریخ طبری ، جلد 6 ، صفحه 526 📕شرح الأخبار، جلد 3 ، صفحه 260 ‌‌🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi
💢گذر پوست به دباغخانه می‌افتد والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم مخصوصاً امام سجاد علیه‌السلام می‌رساند. سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور می‌خواهند از او انتقام بگیرند. مردم نیز یکی یکی می‌آمدند و انتقام می‌گرفتند. هشام می گفت: "بیش از همه از علی‌بن‌حسین وحشت دارم زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی‌بن‌اببطالب می‌کردم انتقامش سخت خواهد بود روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند: مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشام‌بن‌اسماعیل می‌رفتند رنگ در چهره هشام باقی نماند ولی بر خلاف انتظار وی امام سجاد با صدای بلند سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم هشام فریاد زد : {اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ} {خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد} بعد از این رفتار امام سجاد علیه السلام مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند. 📕تاریخ طبری ، جلد 6 ، صفحه 526 📕شرح الأخبار، جلد 3 ، صفحه 260 ‌‌🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabi
💢گذر پوست به دباغخانه می‌افتد والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم مخصوصاً امام سجاد علیه‌السلام می‌رساند. سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور می‌خواهند از او انتقام بگیرند. مردم نیز یکی یکی می‌آمدند و انتقام می‌گرفتند. هشام می گفت: "بیش از همه از علی‌بن‌حسین وحشت دارم زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی‌بن‌اببطالب می‌کردم انتقامش سخت خواهد بود روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند: مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشام‌بن‌اسماعیل می‌رفتند رنگ در چهره هشام باقی نماند ولی بر خلاف انتظار وی امام سجاد با صدای بلند سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم هشام فریاد زد : {اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ} {خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد} بعد از این رفتار امام سجاد علیه السلام مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند. 📕تاریخ طبری ، جلد 6 ، صفحه 526 📕شرح الأخبار، جلد 3 ، صفحه 260 ‌‌🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabiگ
💢گذر پوست به دباغخانه می‌افتد والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم مخصوصاً امام سجاد علیه‌السلام می‌رساند. سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور می‌خواهند از او انتقام بگیرند. مردم نیز یکی یکی می‌آمدند و انتقام می‌گرفتند. هشام می گفت: "بیش از همه از علی‌بن‌حسین وحشت دارم زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی‌بن‌اببطالب می‌کردم انتقامش سخت خواهد بود روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند: مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشام‌بن‌اسماعیل می‌رفتند رنگ در چهره هشام باقی نماند ولی بر خلاف انتظار وی امام سجاد با صدای بلند سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم هشام فریاد زد : {اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ} {خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد} بعد از این رفتار امام سجاد علیه السلام مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند. 📕تاریخ طبری ، جلد 6 ، صفحه 526 📕شرح الأخبار، جلد 3 ، صفحه 260 ‌‌🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabiگ
💢گذر پوست به دباغخانه می‌افتد والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم مخصوصاً امام سجاد علیه‌السلام می‌رساند. سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور می‌خواهند از او انتقام بگیرند. مردم نیز یکی یکی می‌آمدند و انتقام می‌گرفتند. هشام می گفت: "بیش از همه از علی‌بن‌حسین وحشت دارم زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی‌بن‌اببطالب می‌کردم انتقامش سخت خواهد بود روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند: مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشام‌بن‌اسماعیل می‌رفتند رنگ در چهره هشام باقی نماند ولی بر خلاف انتظار وی امام سجاد با صدای بلند سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم هشام فریاد زد : {اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ} {خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد} بعد از این رفتار امام سجاد علیه السلام مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند. 📕تاریخ طبری ، جلد 6 ، صفحه 526 📕شرح الأخبار، جلد 3 ، صفحه 260 ‌‌🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabiگ
💢گذر پوست به دباغخانه می‌افتد والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم مخصوصاً امام سجاد علیه‌السلام می‌رساند. سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور می‌خواهند از او انتقام بگیرند. مردم نیز یکی یکی می‌آمدند و انتقام می‌گرفتند. هشام می گفت: "بیش از همه از علی‌بن‌حسین وحشت دارم زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی‌بن‌اببطالب می‌کردم انتقامش سخت خواهد بود روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند: مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشام‌بن‌اسماعیل می‌رفتند رنگ در چهره هشام باقی نماند ولی بر خلاف انتظار وی امام سجاد با صدای بلند سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم هشام فریاد زد : {اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ} {خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد} بعد از این رفتار امام سجاد علیه السلام مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند. 📕تاریخ طبری ، جلد 6 ، صفحه 526 📕شرح الأخبار، جلد 3 ، صفحه 260 ‌‌🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabiگ
💢گذر پوست به دباغخانه می‌افتد والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم مخصوصاً امام سجاد علیه‌السلام می‌رساند. سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور می‌خواهند از او انتقام بگیرند. مردم نیز یکی یکی می‌آمدند و انتقام می‌گرفتند. هشام می گفت: "بیش از همه از علی‌بن‌حسین وحشت دارم زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی‌بن‌اببطالب می‌کردم انتقامش سخت خواهد بود روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند: مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشام‌بن‌اسماعیل می‌رفتند رنگ در چهره هشام باقی نماند ولی بر خلاف انتظار وی امام سجاد با صدای بلند سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم هشام فریاد زد : {اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ} {خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد} بعد از این رفتار امام سجاد علیه السلام مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند. 📕تاریخ طبری ، جلد 6 ، صفحه 526 📕شرح الأخبار، جلد 3 ، صفحه 260 ‌‌🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabiگ
💢گذر پوست به دباغخانه می‌افتد والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم مخصوصاً امام سجاد علیه‌السلام می‌رساند. سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور می‌خواهند از او انتقام بگیرند. مردم نیز یکی یکی می‌آمدند و انتقام می‌گرفتند. هشام می گفت: "بیش از همه از علی‌بن‌حسین وحشت دارم زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی‌بن‌اببطالب می‌کردم انتقامش سخت خواهد بود روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند: مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشام‌بن‌اسماعیل می‌رفتند رنگ در چهره هشام باقی نماند ولی بر خلاف انتظار وی امام سجاد با صدای بلند سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم هشام فریاد زد : {اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ} {خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد} بعد از این رفتار امام سجاد علیه السلام مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند. 📕تاریخ طبری ، جلد 6 ، صفحه 526 📕شرح الأخبار، جلد 3 ، صفحه 260 ‌‌🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabiگ
💢گذر پوست به دباغخانه می‌افتد والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم مخصوصاً امام سجاد علیه‌السلام می‌رساند. سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور می‌خواهند از او انتقام بگیرند. مردم نیز یکی یکی می‌آمدند و انتقام می‌گرفتند. هشام می گفت: "بیش از همه از علی‌بن‌حسین وحشت دارم زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی‌بن‌اببطالب می‌کردم انتقامش سخت خواهد بود روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند: مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشام‌بن‌اسماعیل می‌رفتند رنگ در چهره هشام باقی نماند ولی بر خلاف انتظار وی امام سجاد با صدای بلند سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم هشام فریاد زد : {اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ} {خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد} بعد از این رفتار امام سجاد علیه السلام مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند. 📕تاریخ طبری ، جلد 6 ، صفحه 526 📕شرح الأخبار، جلد 3 ، صفحه 260 ‌‌🔴گیف مذهبی https://eitaa.com/kgifemazhabi
💢گذر پوست به دباغخانه می‌افتد والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم مخصوصاً امام سجاد علیه‌السلام می‌رساند. سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور می‌خواهند از او انتقام بگیرند. مردم نیز یکی یکی می‌آمدند و انتقام می‌گرفتند. هشام می گفت: "بیش از همه از علی‌بن‌حسین وحشت دارم زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی‌بن‌اببطالب می‌کردم انتقامش سخت خواهد بود روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند: مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشام‌بن‌اسماعیل می‌رفتند رنگ در چهره هشام باقی نماند ولی بر خلاف انتظار وی امام سجاد با صدای بلند سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم هشام فریاد زد : {اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ} {خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد} بعد از این رفتار امام سجاد علیه السلام مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند. 📕تاریخ طبری ، جلد 6 ، صفحه 526 📕شرح الأخبار، جلد 3 ، صفحه 260 ‌‌🔴گیف مذهبی https://t.me/gifemazhabiگ