#_بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#بیست_وپنجم_رجب
#شهادت_حضرت_کاظم_علیه_السلام
#امام_کاظم
#موسی_بن_جعفر
آنقدرضربه مزن چونکه سرم درد گرفت
سر شب تابه سحر چشم ترم دردگرفت
نشد آزاد دگر از قفس این جسم وتنم
دوصد افسوس که این بال وپرم درد گرفت
اهل خانه همگی چشم به راهم هستند
سوی آنان همه ی این نظرم دردگرفت
عجبی نیست که چیزی زتنم باقی نیست
بنگراین زانو و ساق و کمرم درد گرفت
وای برتخته ی در جسم مرا میبردند
رفتنم بودتماشا، بصرم دردگرفت
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#_بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#بیست_وپنجم_رجب
#شهادت_حضرت_کاظم_علیه_السلام
#امام_کاظم
#موسی_بن_جعفر
#روضه_حضرت_کاظم
سروبستان نبی از دهنت خون میریخت
درسیه چاله زاعضای تنت خون میریخت
زیر آن مشت ولگدها به زمین افتادی
زیریک تکه عبا ازبدنت خون میریخت
میکشدجسم تورا سندی ملعون به زمین
ازسروصورت وزنجیره تنت
خون میریخت
جگرت سوخت زخرمای به سم آلوده
زسره رنگ عقیق یمنت خون میریخت
ضرب شلاق ولگدپای توراخرد نمود
ازدوساق سره زانوی تنت خون میریخت
بخداپای ترک خرده دگر پانشود
پامشوچونکه ازاین پاشدنت خون میریخت
دم افطار غذایت شده شلاق ولگد
دولبت پاره شد واز دهنت خون میریخت
غل وزنجیرتنت راچقدرآزرده
دم آخربه یقین از دهنت خون میریخت
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#_بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#بیست_وپنجم_رجب
#شهادت_حضرت_کاظم_علیه_السلام
#امام_کاظم
#موسی_بن_جعفر
غروب بود وکه از پشت به ضرب پا افتاد
دمی که باسرو صورت جمال شاه افتاد
تمام ساق دوپاهای اوشکسته شده
و لشکری که به سمت تنش به راه افتاد
نگاش سمت کسی بود و بر زمین میخورد
پناه اهل جهان بود و بیپناه افتاد
مزن به صورت اوضرب سیلی ای ملعون
مسیرسیلی سندی به روی ماه افتاد
میان گودی زندان کسی دعا میکرد
که عقده های دلش را به سجده وا میکرد
نوشتهاند که ساق دوپای تو بشکست
که این خودش طلب اوج روضه را میکرد
مسیرسیلی وشلاق گرفت اطرافش
چه صحنهای، به دل زاره او چهها میکرد
ولی امید به این داشت تا رهابشود
چقدر بابت این امر یا خدا میکرد
ببین تمام امیدش گرفت رنگ خزان
برای کشتن اوزهردست و پا میکرد
چقدر روضهی زندان وتازیان سخت است
و کاش سندی ملعون تورا رها میکرد
هنوز میرسدازبین این سیه چاله
صدای ناله ی اوکه، خداخدامیکرد
#آرمین_غلامی