eitaa logo
خادم|روزنوشت های یک طلبه
451 دنبال‌کننده
199 عکس
73 ویدیو
1 فایل
گفت خادمی؛ختم به سلمان میشه برای اهل بیت شدن؛مِنّا شدن📿 روزنوشت های یه طلبهِ جهادی💬 خادم ✍ @hajimirzaii 🔹️سطح دو حوزه علمیه تهران 🔸️عضو کوچک خانواده تواصی
مشاهده در ایتا
دانلود
در فراز و در نشیب این جهان دریافتم هرچه بالا رفت پائین آمد الا پرچمت 🔺به خادم بپیوندد🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✓ تو الان قرآن نخوان لطفا! بعدازظهر به داد امینی رسیدم... ۶۰ پسر بچه در محوطه مسجد پرسه میزدند؛ اکثرشان دور امینی دنبال دفترچه امتیازات بودند! بچه های کوچکتر را به سمت دیگر آوردم تا قرآن بخوانیم. میدانستم بینشان بلوچ ها هم هستند قرآن بهترین گزینه بود! گفتم بشینید تا قرآن بخوانیم! هرکس یه وری نشست... هرکس به دور هرچه میخواست حلقه زد... قرآن به دست! گفتم حلقه بشید! گرد! دایره! با چشمان بی توجه هی به من نگاه میکردند و ذره ای به خود تکان میدادند و دوباره همان وضعیت! گفتم اینطور نمیشود... تا مرتب ننشینید قرآن بی قرآن! عده‌ای که قرآن خواندن بلد بودند دادشان در آمد اما نمیخواستند منظم بنشینند. همین ها شروع کردند با صدای بی قاعده؛ قول هو اللّهووو ااحد... آن ها که بلد نبودند گعده کردند زنجیر و انگشتر بهم نشان میدادند به هزار ضرب و زور ساکتشان کردم، گفتم بچه ها میدانید چرا پراید ما با هزار سلام و صلوات شبیه بنز نمیشود؟! همه خیره شدند👀 گفتم چون نظم نداریم، مسلمان و غیرمسلمان فرقی ندارد نظم که نداشته باشی قرآن خواندنت هم شبیه عربده‌های بی معناست! تو قبل از اینکه مسلمان باشی باید انسان شوی و از حیوانیت مهاجرت کنی چه فایده که من به تو بیاموزم فرق «ظ» و «ز» چیست و تو هنوز بلد نیستی با بغل‌دستیت چطور مرتبط و هماهنگ باشی! مثل اینکه به گربه و اسب و میمون یاد بدهیم چطور سلام کند اما هنوز وحشی باشد و گاز بگیرد!! ما ازین تناقض ها رنج میبریم. حدود بیست دقیقه طول کشید تا به شکل یه نیم دایره حلقه زدند. حلقه که کامل شد؛ اذان داد... گفتم قرآن ها را جمع کنید وقت نماز است... آن هم منظم! امید
به مناسبت تقریظ آقا به کتاب های شهید مصطفی صدر زاده👇
نوک خودکار مغز گردویی شکل مرا قلقلک میدهد و وسوسه میکند. وسوسه از دوران پسا مطالعه "اسمتو مصطفاست" شروع شد. اینبار از شر وسواس خناس به الهه ناس پناه،نه!به آغوشش هجوم می آورم تا اندکی مرا مشغول کند.مشغول به مصطفی. وسوسه فکر به تنهایی مثل پروانه در گلزار،بدون هدف به این طرف و آن طرف می رود مجبورم مهارش کنم.راهی بجز بند کشیدنش توسط قلم نبود.و من به بند کشیدمش. خانم سمیه ابراهیم پور.همسر شهید. راوی قصه پر غصه مجاهدت های سید ابراهیم هست و از کودکی تا لحظاتی که مهمان خصوصی معراج است را روایت میکند. متن منسجم هست و روان.به قدری روان و تند که منِ مخاطب را به دنبال خودش میدواند. عمده اشکالش این بود عقلانیت در پشت پرده کارهای مصطفی را به رخ مخاطب نکشیده و مظلومیت همسر را به طور نامساوی ضریب داده است. خانم نویسنده! مصطفی هم دل دارد.عاطفه هم.او وقتی محمد علی شست پایش را مک میزد مثل تمامی پدر ها دلش میرود.وقتی فاطمه به سمتش می آید برایش میمیرد.وقتی به کانون گرم خانواده اش میرود نمیخواهد به سادگی از آن بگذرد.همه اینها تعلق است و اورا به بند میکشد. اما راز اینکه مصطفی بند تمامی تعلقاتش را شکافته چه بود؟ تکلیف گرایی و وظیفه محوری دو ویژگی مهمی که در فراز و نشیب زندگی پر چالشش اشاره نشد. اگر اشاره شد شش بر یک وزنه ی مظلویمت به نفع همسرش سنگینی میکرد. روایت از مصطفی الکی نیست! او همت حاج قاسم است. نظام محاسباتی خاصی دارد.بال سرخ شهادت را به درستی درک کرده.بند تعلقاتش را موقع مسلح کردن آرپیچی پاره کرده و رندانه و سر مست مشغول به انجام وظیفه بوده. اما شما چونان خواهر بزرگا که حرصش میگیرد از کار دامادشان در پشت پرده روایتش کارهای یکدفعه ای و بدون پیش بینی مصطفی را ضریب داده اید.بدون بیان عقلانیت کار. اینگونه ضریب دادن مخاطب را به بی فکری،بدون تعهد بودن و بی خیالی سوق میدهد.در حالی که اینگونه نیست. یکی از مختصات انسان انقلاب اسلامی همین تکلیف گرا بودن است که اتفاقا عقبه عقلانی نیز دارد.چه بسا مصطفی با تکلیف گراییش و سمیه با ولایت پذیری اش توانستد عبودیت خدا را بکنند.همان هدفی که در روز های خواستگاری از او درخواست داشت. اتفاقا طبق برداشت من لطیف ترین قسمتی که متن داشت همین بود.مصطفی بند تعلقش را آزاد کرد. دال مرکزی روایت را باید همان عبودیت بخوانیم همان عاملی که مصطفی را مرد جهاد و سمیه را جز صابرین قرار داد. القصه که از جهت زاویه نگاه بییام مثل خواهر بزرگ ها که دامادشان خواهر کوچیکه رو اذیت میکنن نباشیم.بیاید جامع تر و عمیق تر به مساله نگاه بکنیم. اینطور نباشد که بعدها حق را یک طرفه به همسر شهید بدهیم. صبر سخت است.اما دل کندن سخت تر از کوه کندن است. اینرا مکتب امام صادق به ما آموخته همان مکتبی که سمیه و مصطفی شاگردش بودند. و تمام هنر مصطفی ختم به کندن شد. کندن از دنیا. کاری سخت. حتی از کوه کندن ✍خادم 🔻کانال خادم را دنبال کنید. @khaadeem_313
گفت خدا به ایستادگیت برکت میده🌱
شما برادر عزیز،مسئول محترم! در طبقه هشتم برج وزارت خانه در دمای ۳۵ درجه تهران نشستی! صفحه موبایلت ساعت نماز را نشان میدهد. نفس عمیق میکشی.کولر گازی که هوای اتاقت را به ۱۸ درجه رسانده را خاموش میکنی. دمپای را از پایت در میاری کفش های مشکی را پوشیده و آستین پیراهن هاکوپیان را بالا میزنی! حین تا زدن مواظب پیراهنت هستی چروک نشود! در اتاق را باز میکنی از تفاوت یخچالی که در اتاقت درست کردی تا محیط نسبتا خنک اداره متوجه شدی  که ای آقا ظاهرا هوا گرمه.گرم! اینک جلوی آسانسور منتظر ایستادی! نوفیکشن های موبایل ول کن ماجرا نیستند. دینگش درمیاید و موبایل را از جیب شلوار پارچه ای ات بیرون میکشی! آسانسور رسید،سوارمیشی! مشغول چک کردن خبر هایی که میبینی در شمال سیستان ریزگرد های ۱۲۰ کیلومتری شماری را روانه بیمارستان کرده،کسب و کار تعطیل شده و شعاع دید به کمتر از ۱۰ متر رسیده! آهی میکشی،و خبر بعدی را می‌خوانی ذخیره آب سیستان به حد هشدار رسیده و این یعنی فاجعه! نفس عمیق میکشی،به دلهره می‌افتی ناراحت میشوی،ولی خب تهرانی،۱۴۷۶ کیلومتر دورتر از میدان. با وجدانی،حاج قاسم رو دوست داری نماز شب خونی ولی خب چون نیستی نمیفهمی! نمیفهمی دریچه چشمانت باز نشود،در گرما عرق بریزی،خاک وجودت را گرفته باشد تشنه شده باشی و تا آب را باز کنی ببینی آب لجن ناک اینجا مزه خاک می‌دهد! آقایان ستاد خاک بر سرتان تا وقتی که جلسات مدیریت بحران شما کیلومتر ها دورتر از محل بحران باشد! ✍خادم به کانال خادم | روزنوشت های یک طلبه بپیوندید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا روح الله درسته ما میریم کربلا ولی میدونیم تک تک قدم هامون ثانیه ثانیه نفس کشیدن هامون همه و همه اش مدیون مجاهدت ها و قیام شماست! از اون بالا بالا ها برای ما زائر های سیدالشهدا دعا کن دعا برای مصلح شدن جهادی شدن اهل خدا شدن! ✍خادم
عزیزان انشالله سفر کربلا دعاگوی همه اعضای کانال هستم❤️ یکسری روایت هم از اربعین میزارم به شرط حیات یاعلی
قربان آن بچه که عالم کودکی اش با امام معنا پیدا می‌کند! بتول در حی المیسان کنار پدرش ابوکرار مشغول خدمت است.از کنار موکب با صفایشان رد میشوم. دود آتش چای دشداشه ام را معطر می‌کند. معطر به عطر مشایه! قیر،سیاهه ای شیرین یا همان چای عراقی را برمیدارم. در کنار  آتش دودی میشوم و مشغول نظاره ی مکان روبروی موکب! اینجا همه چی با امام معنا پیدا می‌کند همه چیز حتی بتول! دختر بچه ۴ ساله که حالا دمپایی صورتی رنگش بخاطر کار در موکب سیاه شده. کارش پخش دستمال است و چند دقیقه یکبار بسته ای جدید از ابوکرار می‌گیرد  برای پخش. مات دیدنش شدم.انقدری که نفهمیدم قیر ببخشید چای عراقی ام سرد شده! در میانه پخش، دستمال های کاغذی اش تمام شد. به حلقه چشم هایش نگاه کردم. جمع شده،استرس گرفته،بدون هیچ معطلی با همان دمپایی صورتی خودش را شتابان رساند به ابوکرار! راستش تا قبل از این عبارت "الْمُسَارِعِينَ إِلَيْهِ فِي قَضَاءِ حَوَائِجِهِ‏" را با لحن صبحگاهی فرهمند شنیده بودم! اما اینجا در ۷۶ کیلومتری حرم مطهر امام حسین بتول پیشی گرفته ی برای امامش را دیدیم. با خود مدام میگویم: قربان آن بچه که عالم کودکی اش با امام معنا پیدا می‌کند. ✍هاتف 🔻به خادم | روزنوشت های یک طلبه بپیوندید
اما دلِ من جاماند ...❣️ دقیقا همین‌جا 🌟 بین این دختربچه هایی که مثل فرشته‌های آسمونیِ روی زمین باعشق و شور و حرارت و تکاپو خودشان را به کاری مشغول کرده بودند ... 💞 بین همین دختربچه‌های از گل زیباتر و مهربان‌تر که با افتخار برای زائرای اربابشون لیوان می‌شُستن و طی می‌کشیدن و چای می‌ریختن ... 🫠 بین همین‌هایی که اسمشون هم مثل خودشون زیبا بود؛ سُکَینة ، رُقَيَّة ، فاطمة ، زهراء و ... اربعینِ حسین (علیه السلام) معجونی ناب از ابراز عشقِ یک عالَم به محبوب‌ترین معشوقِ جهانه ❤️ ✍️🏻کمیل به خادم بپیوندید ❤️❣️
شور2 (4).mp3
8.64M
نمیشه باورم تو کربلام ابالفضل 🌱
نوکری اینجا شخصی نیست، نسلیه! کنارم نشست. با هم عربی را به لهجه پشتو صحبت کردیم. خداروشکر برای نعمت دست و اشاره که زحمت انتقال مفاهیم را می‌کشید. از سنش پرسیدم و اینکه کلاس چندم است. آشنایی اولیه خیلی طولانی نبود. با گفتن "عفوا" دراز کشیدم و به صحبت ادامه دادم. احساس صمیمت کرد. سرش را بر بازویم گذاشت و به صفحه موبایلم نگاهی انداخت. صحبتش را ادامه داد. صمیمیت‌مان بیشتر شد. حالا جفتمان به عربیِ پشتو صحبت می‌کردیم، اما این‌بار بدون اشاره دست. او یک الف و لام برمی‌داشت و من یک الف و لام می‌گذاشتم. کار جلو می‌رفت. پدرش آمد؛ با همان هیبت عربی. سیبیل به دشداشه یا دشداشه به سیبیلش ابهت خاصّی داده بود. به پسرش نهیب زد. تا آمد جا خوردم. آمدم بلند شوم گفت: لا اِگعِد" آنی تَعلمهُ الخِدمَه" نه، شما بشین! دارم به او خدمت کردن یاد می‌دهم. با خود فکر می‌کنم نوکری اینجا شخصی نیست، نسلیه؛از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. ✍خادم عضو خادم بشوید
با خود فکر می‌کنم این حجم از خبر و دیتا در مجازی فرصتی برای تفکر به ما میدهد؟! ✍خادم
گفت دو،دوتای اهل بیت چهارتا نیست. ✍خادم
شور2.mp3
3.68M
فروّا الی اباعبدالله سمتت دویدن و دوست دارم🌱
هدایت شده از تواصی
🩸چرا رهبری از دولت سیزدهم تمجید کردند؟ 👈 در هشتم شهریور ماه امسال، رهبرانقلاب قضاوت خود را در خصوص دولت سیزدهم بیان کردند.حمایت های ایشان که از همه دولت ها بوده و خواهد بود اما اینبار علاوه بر حمایت شاهد تمجید ایشان هم هستیم. یکی از عناوینی که علت تمجید ایشان از دولت هست و به آن تکیه میکنند تغییرات مثبت در شاخص های اقتصاد کلان است. 🟢 در این نوشتار بعد از تعریف مفهوم اقتصاد کلان به بررسی یکی از اهداف آن یعنی توزیع عادلانه درآمد یا ضریب جینی میپردازیم. 💶 اساسا به مطالعه شاخص‌های مثل تولید ناخالص داخلی، نرخ بیکاری،درآمد ملی، شاخص قیمت و رابطه متقابل بین بخش‌های مختلف اقتصاد به منظور درک بهتر چگونگی عملکرد اقتصاد و فهم روابط بین این شاخص ها می‌پردازد. 🔋 اهدافی هم برای اقتصاد کلان در نظر میگیرند نظیر: ثبات قیمت،اشتغال کامل،توزیع عادلانه درآمد در جامعه و رشد و توسعه اقتصادی مداوم. ⚖ یک از اهداف اصلی و عمومی اقتصاد کلان،توزیع عادلانه درآمد است.توزیع عادلانه نیاز به توضیح ندارد.مشخص است.برای ارزیابی آن باید با زبان شاخص اش یعنی ضریب جینی صحبت کرد. 💰 ضریب جینی شاخصی برای محاسبه توزیع ثروت درمیان مردم است. عددی که بیان می‌کنند بین ۰ و ۱ هست. بنابرین هرچقدر ضریب جینی بالاتر رود،توزیع عادلانه درآمد میان مردم اتفاق نیفتاده و هرچقدر پائین تر برود توزیع عادلانه درآمد اتفاق افتاده است. 💎 در این دولت ما شاهد کاهش ضریب جینی از سال ۱۴۰۰ که عدد ۰.۴۰ بوده به عدد ۰.۳۸ در ۱۴۰۱ هستیم. 💡 حالا با این تعریف شاید علت تمجید رهبر انقلاب آنجا که در مصادیق رشد کلان اقتصادی فرمودند"کاهش ضریب جینی" بهتر متوجه بشویم. ✍حاجی میرزایی / کارگروه تواصی 🔹کارگروه مسأله شناسی تواصی🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قربان تو سید روح الله موسوی خمینی امام شهیدان ما تا ابد مدیون شمائیم به فدای نفس مسیحائیت ای پسر فاطمه❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یااباعبدالله! مکن به خاک تیمم که آب دیدۀ من تمام عمر کفایت کند وضوی تو را گرم بیایی و پرسی چه برده ای در خاک به رقص آیم و گویم که آرزوی تورا
سلام رفقا زحمت کشیدید از روایت اربعین پادکست درست کردند.🌱
715726592_1507373533.mp3
825.3K
🍃جایی که خدمت و نوکری، در آن شخصی نیست، نسلیه ‼️ از نسلی به نسل دیگر منتقل می شه 💌 🎧این پادکست زیبا و جذاب را بشنوید 📚نویسنده: آقای خادم 🎙گوینده: آقای امیری کانال حلما (بانوی صبر و روایت) https://eitaa.com/helmaravayat https://ble.ir/helmaravayat (ممنون میشم در صورت انتشار آدرس کانال رو حذف نکنید😇)