حسین طاهریenc_16969482907250209164886.mp3
زمان:
حجم:
5.98M
ما قدرت حقیم تل آویو ضعیف است
ما نیروی قدسیم و هدف قدس شریف است
بگشوده روی ما نظرگاه تو ای قدس
از کرب و بلا میگذرد راه تو ای قدس
آه ای حرم محترم ای قدس می آییم
بر هیبت قاسم قسم ای قدس می آییم
🎙 #حسین_طاهری
#️⃣ #مقاومت_و_جهاد_اسلامی
#️⃣ #استودیویی
#️⃣ #حماسی
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
محمود کریمی774686890ab3d69cc7cef065fed58e0370956c2d.mp3
زمان:
حجم:
5.98M
می گذرد کاروان روی گل ارغوان
قافله سالار آن
سرو شهید جوان
در غم این عاشقان
چشم فلک خون فشان
داغ جدایی به دل
آتش حسرت به جان
خورشیدی ، تابیدی ، ای شهید
در قلب ها جاویدی ، ای شهید
وقت جدایی رسید باد مخالف وزید
وقت جدایی رسید باد مخالف وزید
از شرر داغ تو پشت برادر خمید
پشت و پناهم شکست پشت سپاهم شکست
فاطمه در کربلاست علقمه در خون نشست
از جان خود سیرم ای خدا
من بی او می میرم ای خدا
اهل حرم ناله کنان با مادرم
تو هم رفتی حالا که من بی لشکرم
میر و علمدار من یوسف بازار من
ماه سپاه حسین یار وفادار من
می گذرد کاروان روی گل ارغوان
حاج محمود کریمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴 20 محرم الحرام :
◼️دفن بدن جون در کربلا
🔹بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعی از بنی اسد بدن شریف جون غلام ابی ذر غفاری را پیدا کردند در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند.
📚 (منتخب التواریخ: ص 311)
🔹 جون کسی بود که امیر المؤمنین علیه السّلام او را به 150 دینار خرید و به ابوذر بخشید.
🔹هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیر المؤمنین علیه السّلام بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی علیه السّلام و سپس به خدمت امام حسین علیه السّلام رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.
🔹هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدّت گرفت او خدمت امام حسین علیه السّلام آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست. حضرت فرمودند: در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی! اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز .
◽جون خود را بر قدمهای مبارک امام حسین علیه السّلام انداخت و بوسید و گفت: ای پسر رسول خدا، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، و حال که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟
◽جون با خود فکر کرد: من کجا و این خاندان کجا؟ لذا عرضه داشت: آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا اباعبداللَّه، لطف فرموده مرا بهشتی نمائید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و روسفید شوم. نه آقای من، از شما جدا نمی شوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون می گفت و گریه می کرد به حدّی که امام حسین علیه السّلام گریستند و اجازه دادند.
◽با آنکه جون پیرمردی 90 ساله بود، ولی بچه ها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمه ها برای خداحافظی و طلب حلالیّت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هریک را به زبانی ساکت کرد و به خیمه ها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم ناپاک کرد. او جنگ نمایانی کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخمهای فراوانی به او وارد کردند. هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین علیه السّلام سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید
◽ و فرمود: «اللهم بیّض وجهه و طیّب ریحه و احشره مع محمد و آل محمد علیهم السّلام: بار الها رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهم السّلام محشورش نما.
◽از برکت دعای حضرت روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. چنانکه وقتی بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منّور و بویش معطر بود.
📚 (وسیله الدارین فی انصار الحسین علیه السّلام: ص 115)
#تاریخ_عاشورا
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین